بی‌آیندگی عراق در رمان لم یزرع؛ نامزد جایزه آل احمد

حمید نورشمسی
خبرگزاری مهر
از طریق دوشنبه

چندین تحقیق درباره رویدادهای تاریخی کشور عراق برای محمدرضا بایرامی تاکنون یک رمان به ارمغان آورده است؛ رمانی عجیب با مضمونی متفاوت که از زمان انتشار خود تاکنون نظرات متفاوتی را به خود جلب کرده است.

بایرامی در نشست رونمایی از رمان خود عنوان کرد که برای انجام کاری، از سال ۸۸ رو به مطالعه تاریخ معاصر عراق به ویژه در دوران به قدرت رسیدن صدام آورده و از قضا این تاریخ و دوران را بسیار دراماتیک دیده است تا جایی که به باور او هر تخیل داستانی برای بیانش از آن عقب می‌ماند.

او پنج سال برای نوشتن از این تاریخ با خود کلنجار می‌رود تا اینکه در نهایت وسوسه می‌شود درباره حادثه قتل عام شیعیان عراقی در «دُجیل» بیشتر از سایر بخش‌های تاریخ معاصر عراق مطالعه کند و همین دستمایه خلق رمانش می‌شود.

بایرامی خود این رمان را مرثیه‌ای برای خودزنی و خودویرانگری انسان یاد کرده است. روایتی از تابوشکنی نسلی که در دوراهی جنگیدن و یا نجنگیدن با هم نوع و هم کیش خود به بهانه‌هایی که نمی‌فهمد، دست به کاری می‌زند که پیش از این تنها در افسانه‌ها از آن می‌شد سراغی گرفت.

اما چه چیزهایی این رمان را به یکی از مهمترین اتفاقات ادبیات ایران در سال گذشته مبدل کرده است؟

برای پاسخ به این سوال باید نخست به مضمون بدیع لم یزرع اشاره کرد. این رمان داستانی است درباره جنگ و تاثیر پذیرفته از آن اما هیچ‌کدام از شخصیت‌های نقش آفرین اصلی آن در میدان جنگ حاضر نمی‌شوند، در طول رمان نیز خبری از میدان نبرد و توصیف صحنه‌هایش نیست. بایرامی قهرمانانش را تا پشت میدان نبرد می‌برد اما حرف‌هایی مهمتر از دادن تفنگ به دستانشان دارد.

او سعی می‌کند حس نابودی روحی و فروپاشی انسان در بستر جنگ را به تصویر بکشد و نقش آفرین این رویداد نیز خانواده‌ای است عراقی که اختلافات مذهبی و عشیره‌ای باعث جدایی پسر آنها از دلداده‌اش می‌شود و در نهایت او با انتخاب مسیر جنگیدن، پایه‌های شکل‌گیری دراماتیک‌ترین بخش رمان را پدید می‌آورد.

از سوی دیگر «لم یزرع» را باید رمانی برای به تصویر کشیدن سیاهی ناشی از اختلافات مذهبی دانست. اختلافاتی که قهرمان رمان را از زندگی به سوی نیستی هدایت می‌کند و برای آن فرجامی تلخ در نظر می‌آورد.

رضا امیرخانی نویسنده سرشناس معاصر از این رمان به عنوان اثری در جهت تقویت و پیوند عمیق وحدت میان باورهای مختلف مسلمانان یاد کرده و عنوان داشته با وجود اینکه در ادبیات کلاسیک ایران نرسیدن عاشقان عذری سهل و شیرین است اما در این رمان این نرسیدن به وصال، تلخ است.

این نویسنده همچنین این رمان را تلاشی برای به تصویر کشیدن دوباره تلخی افسانه پسرکشی در ادبیات کهن ایران یاد کرده است که این بار برای مخاطب ملموس‌تر و قابل تجربه و فهم‌تر از متون تاریخی می‌شود.

خود بایرامی درباره پسرکشی می‌گوید: واقعیت این است که پسرکشی بر می‌گردد به اتفاقی که این روزها در عراق در حال روی دادن است. عراق آنطور که من دیدم وضعیت شگفت‌انگیزی دارد و حالا حالاها نمی‌تواند از مشکلات خلاص بشود. انگار عراق در این سال‌ها زیر پای خودش را خالی کرده و این همان پسرکُشی است. پسرکُشی یعنی بی‌آیندگی که ناشی از نوعی غفلت است. به تعبیر سعدی یکی بر سر شاخ و بن می‌برید… این فاجعه  و غفلت، اتفاقی نیست که همه‌ مردم خواسته باشند و تک‌تک آنها انجامش نداده‌اند اما  به هر جهت گویی محکوم به دادن تاوانی هستند و در نتیجه یک تراژدی شکل می‌گیرد فراتر از جمع های کوچک خانوادگی.

محمد رضا بایرامی در مقام نویسنده، صاحب آثار ادبی متعددی در سه دهه گذشته بوده است و جوایز ادبی متعددی را نیز دریافت کرده است.

————————
هیأت داوران بخش رمان و داستان بلند نهمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد، این آثار را نامزد دریافت جایزه کرده است:
«برکت» نوشته ابراهیم اکبری‌دیزگاه از نشر کتابستان
«پرتقال خونی» نوشته پروانه سراوانی از نشر آموت
«چشم‌هایم آبی بود» نوشته محمدرضا کاتب از نشر نیلوفر
«لم‌یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی از نشر نیستان
«برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان از نشر شهرستان ادب
حسین فتاحی، قاسمعلی فراست و یزدان سلحشور، اعضای هیأت داوران بخش رمان و داستان بلند این دوره از جایزه ادبی جلال هستند.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته