اکبر ایرانی
میراث مکتوب
در یادداشت پیشین به دوسه آسیب جدی در حوزۀ نشر و پخش کتاب اشاره کردیم. به امید آنکه روزی صاحب همتی پیدا شود و برای اصلاح قانون حمایت از پدیدآورندگان گامی نو بردارد. فعلاً ما به سیاق آیۀ کریمۀ « انّما علیک البلاغ» (نیست مگر بر تو جز ابلاغ) یا « وَذکِّر فَانَّ الذِکری تَنفَع المؤمِنین» (تذکر بده که یادآوری مؤمنان را سودبخش است)، رجای واثق داریم که گوش شنوایی پیدا شود.
یاد کردیم از یکی دو استاد که می گفتند گاهی به فلان ناشر سر می زنیم و سراغی از میزان ماندۀ کتابمان را می گیریم. داغ ایشان تازه می شود، آه سردی می کشد، سفرۀ دلش را باز می کند و می گوید: ای آقا اوضاع نشر خراب است، کسی دیگر کتاب نمی خرد، در حال ورشکست شدن هستیم و …! آنگاه آن استاد می گفت: کتاب من کتاب درسی است، دانشجویان مرتب آن را تهیه می کنند، گاهی جلد کتاب را که نگاه می کنم، گمان می کنم نوبر است و از آب گذشته، انگار تازه از چاپخانه درآمده! خلاصه می گفت که دیگر رغبتی ندارد به آن ناشر محترم سری بزند و سراغی از کتابش را بگیرد.
روزی این بحث در دفتر حقیر داغ شد و هرکس نظری داشت. از قضا دکتر جلال خالقی مطلق مصحح کوشا و برجستۀ شاهنامه هم حضور داشتند و نظر جالبی بیان کردند. این یادداشت را نوشتم و برای بیش از ده نفر از صاحب نظران فرستادم. اغلب اهمیت این موضوع را یادآور شدند، نگارش این یادداشت را ضروری دانستند و اظهار امیدواری کردند که با مشورت دیگر صاحب نظران راهی برای احقاق حقوق مؤلفان و پدید آورندگان فراهم شود.
پیشنهاد ایشان این بود که در صفحۀ حقوقی کتاب، برای هر کتاب یک شماره (دستی پیاپی) درج شود. با این روش هرکس کتابی را که خریداری کرده، همه می توانند با آن شماره از تکراری بودن و نیز تعداد انتشار و فروش آن باخبر شوند. مؤلف هم می تواند با پیگیری از میزان فروش اثر توسط ناشر یا کتابفروش مطلع شود. در این طرح مهم نیست ناشر، هر کتاب را در چه شمارگانی منتشر می کند و ضرورتی ندارد که شمارگان را به اطلاع مؤلف برساند، مهم تعداد کتابی است که از دفتر یا انبار او خارج شده و با این روش می توان شمار کتابهای فروخته شده را دریافت. اگر مثلا دو نفر شمارۀ ۱۸ را داشته باشند معلوم می شود که چه اتفاقی افتاده است. تکلیف کتابهای زیراکسی یا قاچاق هم روشن می شود.
به هر روی می توان امیدوار بود با این گونه ساز و کارها گامی برای حفظ حقوق پدیدآورندگان برداشته و جلوی سوء استفاده های احتمالی گرفته شود.
——————-
*چون آقای ایرانی با نشر این یادداشت در فیسبوک خود خواستار نظردهی دیگران شده اند این نظر را برای ایشان نوشتم که با اندکی گسترش اینجا می آورم: اگر کتاب را کالای مشترک ناشر و نویسنده بدانیم، نویسنده باید در جریان تمام مراحل نشر و توزیع و فروش و انبارداری قرار گیرد. یعنی اسناد مربوط به کتاب او به اطلاع و هر جا لازم است به امضای او برسد. مثلا برای چاپ کتاب هر بار باید سفارش چاپ و تعداد آن به امضای او رسیده باشد تا کار چاپ اثر قانونی باشد. مثل اینکه اگر مستاجری بخواهد تغییری یا تعمیری در ساختمان انجام دهد باید نظر صاحب ملک را جلب کند. اعتماد بین ناشر و نویسنده اساسا خوب است ولی مثل همه زمینه های دیگر داد و ستد باید سندی رد و بدل شود که دو طرف اطمینان داشته باشند از حقوق خود برخوردار خواهند بود. منتهی روشن است که ناشران به سادگی تن به این نمی دهند که نویسنده در جریان کار نشر کتاب خود باشد. در این مورد قانون نیاز است. بعلاوه نویسندگان باید برای خود انجمنی صنفی داشته باشند تا بتوانند مشکلات خود را طرح کنند و برای آن راههای قانونی پیدا کنند. در نهایت، حقوق اصلی کتاب از آن نویسنده است. نویسندگان می توانند قراردادهای کوتاه مدت ببندند و اگر از همکاری با ناشر راضی بودند آن را تجدید کنند و اگر نه کتاب را از او بگیرند. در این مورد هم مثال مالک و مستاجر قابل توجه است. – م.ج