ترانه مسکوب
مجله بخارا
Claudia Yaghoobi
Subjectivity in ‘Attar, Persian Sufism, and European Mysticism, Indiana: Purdue University Press, 2017
کلودیا یعقوبی. فردیت در آثار عطار، عرفان ایران و اروپا. ایندیانا: انتشارات دانشگاه پردو، ۲۰۱۷.
این کتاب به بررسی تطبیقی افراد به حاشیه رانده شده جامعه مانند اقلیت ها و خطاکاران مذهبی، جنسی و اجتماعی و بازسازی فردیت (subjectivity) این گروهها در آثار فرید الدین عطار نیشابوری همانند تذکره الاولیا، الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر و ادبیات اروپا می پردازد. نویسنده داستانهای رابعه عدویه و مارجری کمپ (Margery Kempe) لیلی و مجنون و لانسلوت و کوئین گوینور (Lancelot and Queen Guinevere) وشیخ صنعان و دختر مسیحی و آبلار و الوئیز (Abelard and Heloise) را در کنار هم چیده است.استدلال نویسنده این است که شخصیتهای این آثار به دلیل عدم پیروی از عرف جامعه فردیت پیدا می کنند.
کتاب شامل مقدمه، پنج فصل و نتیجه است. مقدمه درباره ایجاد درک تنوع خلقت و پذیرش همه انسانها در آثار عطار، بینشهای مدرن در مورد قانونشکنی، عدالت، برابری و پذیرش است. نویسنده اشاراتی دارد به مفهوم بیعدالتی در “دایره عدالت” قرون وسطی و اینکه دیدگاه عطار سلسله مراتب اجتماعی این دایره را به چالش میکشد. در پی این هدف و به چالش کشاندن عرف اجتماعی، او تئوریهایی را، همانند نظریه میشل فوکو درباره قانونشکنی و برابری، ارائه می دهد که میتوانند به ما در درک اشعار عطار کمک کنند.
فصل اول به زندگی، آثار و عرفان عطار می پردازد. استدلال نویسنده این است که عطار در اشعارش شخصیتهای قدرتمندی را به تصویر می کشد که قادر به شکستن مرزهای اجتماعی، فرهنگی، جنسی، طبقاتی و غیره هستند. بهدلیل این قانونشکنی، شخصیتهای عطار قادر به ساختارشکنی و بازسازی هویت خود از طریق غلبه برنفسشان و پذیرش مطرودین اجتماعی و در نهایت اتحاد با پروردگار میشوند. او سعی دارد نشان دهد که عطار اولویت خاصی برای افراد به حاشیه رانده شده جامعه مانند اقلیتها و خطاکاران مذهبی، جنسی و اجتماعی قائل است. البته نویسنده تمایلات عطار به فراگیر بودن مناسبات اجتماعی فرهنگی را نتیجه موقعیت او در عرفان در نظرگرفته است. از این رو، پذیرش تنوع خلقت و نه پیروی کورکورانه از مناسبات اجتماعی و فرهنگی، روش عطار برای عشق الهی است.
در فصل دوم نویسنده به ارائه تئوری های مدرن غربی همانند نوشته های ژرژ باتای (Georges Bataille)، مارکی دو ساد (Marquis de Sade)، فردریش نیچه (Friedrich Nietzsche) و میشل فوکو (Michel Foucault) می پردازد که مهمترین آنها نظریه فوکو در باره قانون شکنی و بازسازی فردیت است. فوکو در مقالهای با عنوان “مقدمهای بر قانونشکنی” نشان میدهد که خطاکاری یا قانونشکنی مفهومی مهم برای درک تجارب افراد به حاشیه رانده شده است که مرزهای اجتماعی-فرهنگی ما را شکل میدهند.[۱] برای فوکو، مرزهای بین “خود” و “غیر” از طریق شکستن مرزها نمایان میشوند. ایدههای فوکو نشانگر این است که رابطه بین قانون و سرپیچی از آن مطلق نیست بلکه راهی برای از بین بردن ساختارهایی است که باعث هر نوع دوگانگی شدهاند.
فصل های سوم، چهارم، پنجم و ششم کتاب نگاهی به آثار عطار دارد و راههایی را که عطار از طریق بازنویسی داستان های کهن برای بحث درباره انسانهای مختلف استفاده میکند مورد بررسی قرار می دهد. آثار عطار، عشق الهی را با ویژگیهای خاصش از طریق عشق زمینی بررسی میکند. در آثار او عشق زمینی به شکلهای مختلف و میان افراد گوناگون معرفی میشود.
فصل سوم به نوشته های عطار در مورد رابعه عدویه و مقایسه وی با مارجری کمپ انگلیسی می پردازد. بر خلاف دیدگاه رایج در مورد زنان مسلمان به عنوان زنان تابع و منفعل، نویسنده رابعه را به عنوان زنی که هنجارهای جنسیتی را به چالش می کشد معرفی می کند. رابعه در آثار عطار به عنوان زنی آزاد پس از سالها بردگی به تصویر کشیده شده است که از تمام لذت های دنیوی مانند ازدواج می گذرد. وی از نظر معنوی و عرفان به آنچنان برتری رسیده است که تمام عارفان و شاگردان معاصر خود را نصیحت می کند. در این فصل، نویسنده به برابری زن و مرد در عرفان عطار اشاره می کند. به منظور بررسی دقیقتری از عرفان در قرون وسطی و پذیرش زنان عارف، نویسنده در این فصل به همتای مسیحی رابعه یعنی مارجری کمپ (Margery Kempe) انگلیسی می پردازد. اگرچه رابعه و مارجری در دو قرن متفاوت و در دو سنت مختلف معنوی و مذهبی زندگی می کردند، آنچه را که عطار در مورد احساسات روانی و تجربیات معنوی رابعه نوشته است می توان درکتاب مارجری کمپ هم پیدا کرد.[۲] همانند رابعه، مارجری نیز از طریق عرفان از مرزهای جنسیتی زمان خود فراتر رفته و هویت خود را مجددا بازسازی می نماید. هر دو زن به عشق الهی به عنوان راهی برای التیام زخم های زمینی خود می نگرند. با بررسی متونی که درباره رابعه نوشته شده اند و اثر مارجری در کنار آرای میشل فوکو ، استدلال نویسنده این است که قدرت عشق الهی و برخورد با غیر به این دو زن فرصت عبور از مرزهای جنسیتی و بازسازی هویت از طریق نابودی خود می دهد.
فصل چهار به پذیرش تنوع جنسی، در اشعاری درباره عشق سلطان محمود غزنوی و ملک ایاز می پردازد. محمود و ایاز از قوانین فلسفه شاهدبازی در عرفان پیروی نمیکنند. یکی از دلایل ناسازگاری این رابطه با اصول فلسفه شاهدبازی در این است که این رابطه در محافل عارفانه یا میان صوفیان رخ نمیدهد. همچنین عطار این رابطه را به عنوان یک رابطه جنسی که از طرف محبوب آشکارا مقابله میشود به تصویر میکشد. موضوعی که از اهمیت بیشتری برخوردار است این است که محبوب مرد بالغی است. نحوه برخورد عطار با این نوع روابط و داستانهای عشقی دیگر نشان دهنده آن است که عطار خود نیز از استانداردهای فلسفه شاهدبازی و الگوهای ساختگی اجتماع پیروی نمیکند. در عین حال، نویسنده اشاراتی به نظریه فوکو و تنوع جنسیتی در دوران قرون وسطی در اروپا نیز دارد. در قرون یازدهم و دوازدهم میلادی، اروپا شاهد ظهور روندی در میان روحانیون و کشیشان عالی مرتبه بود که میل به همجنس را آشکارا در ادبیات مطرح می کردند. شباهت قابل توجهی بین آثار ادبی این دوران و ادبیات همدوره آن در خاورمیانه وجود دارد. به عنوان مثال، مهمترین عنصر در فلسفه شاهدبازی در عرفان اسلامی، تصویر پسر نوجوان زیبای بدون ریش است که شباهت فوق العاده ای به تصاویر باقی مانده از مسیح در نقاشی های قرون وسطی اروپا دارد. دیگر آن که در ادبیات شرق و غرب این روند در نوشته های مردان خدا و مقامات مذهبی ظاهر شده است.
در فصل پنجم، اشعار عطار درمورد عشق لیلی و مجنون مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. داستان مجنون (قیس) و لیلا، درباره عشق پرشور زوجی است که قوانین سختگیرانه حاکم بر ازدواج در جهان اسلام را نقض میکنند. بیاحتیاطی مجنون و لیلا، توجه عموم را به عشق علنی آنها جلب کرده و منجر به رفتار ناهنجار مجنون میشود. بهدلیل شدت احساسش و بیان آشکار عشقش به لیلا باعث بیاحترامی به لیلا و قبیله او میشود. در نتیجه این بی شرمی و آبروریزی، خانواده لیلا او را در خانه حبس کرده و اجازه دیدار به این زوج عاشق نمیدهند. این رفتار باعث می شود که رفتار ناهنجار مجنون تشدید یافته، به صحرا و بیابان بگریزد و تنها گاهی با بازگشت به در خانه لیلا برایش شعر عاشقانه بخواند.
در کنار داستان لیلی و مجنون و تئوری های فوکو، نویسنده به داستان لانسلوت و ملکه گوینور (Lancelot and Queen Guinevere) نیز پرداخته است. با وجود تفاوت های متنی، می توان عشق پرشور مجنون را در داستان لانسلوت و ملکه گوینور یافت. داستان عشق لانسلوت و گوینور بخشی از مجموعه داستانهای افسانه آرتور است و همانند افسانه لیلی و مجنون، نسخه های مختلفی از داستان از جمله فرانسوی و انگلیسی وجود دارد.[۳] بن مایه اصلی این افسانه شوالیه های میزگرد آرتور، تلاش برای یافتن جام مقدس، و عشق مثلثی شاه آرتور، ملکه گوینور، و لانسلوت، و به خصوص اختلال در رابطه زناشوئی ناشی از عشق و عاشقی زناکارانه بین ملکه و لانسلوت است. ساختار شکنی های مجنون و لانسلوت در نهایت باعث گذشتن آنها از مرزها و قوانین ساختگی اجتماع می شود. استدلال نویسنده این است که با قانون شکنی این شخصیت ها به بازسازی فردیت خود نائل می شوند.
در فصل ششم، روایت عاشقانه شیخ صنعان و دختر مسیحی را درمنطقالطیر عطار میخوانیم. شیخ صنعان زاهدی برجسته است که پنجاه سال از زندگی خود را صرف پرهیزگاری و توبه و طلب بخشایش با چهارصد مرید خود کردهاست. او هرگز از موازین اخلاقی و سنتی اسلام سرپیچی نکرده است، تا این که خوابی را بارها میبیند و چنین برداشت می کند که باید عازم سفری از مکه به بیزانس شود. در این سفر عاشق دختری مسیحی می شود، به مسیحیت تغییر مذهب می دهد و شرابخواری را آغاز میکند. به میخانه میرود. زنار میپوشد و از خوکهای محبوب اش نگهداری میکند. با این کارها از تمامی مرزها و موازین اخلاقی و دینی اسلام تعدی میکند. اما در نهایت به واسطه دعاهای یکی از مریدان وفادارش و شفاعت حضرت محمد او دوباره به اسلام و مکه باز میگردد. در این مقطع از داستان، دختر مسیحی که خود نیز عاشق شیخ شده است، در خواب میبیند که باید به دنبال محبوب به مکه برود. وسط راه در بیابان محبوب خود را ملاقات میکند، به اسلام میگراید و فوراً میمیرد.
از طریق قانون شکنی مذهبی، شیخ صنعان با عرفان عاشقانه آشنا می شود و فردیت خود را بازسازی می کند. همانند دیگر فصلها، در این فصل نیز اشاراتی به نظریه فوکو می شود. در عین حال، نویسنده داستان آبلار و الوئیز (Abelard and Heloise) و قانون شکنی های مذهبی این زوج غربی را نیز مورد بررسی قرار می دهد.[۴] در اروپای قرون وسطی، بیشتر روحانیون عالی رتبه که موقعیت تدریس در کلیسا داشتند ازدواج نمی کردند تا نگرانی ها و مسئولیت های خانوادگی و اجتماعی نداشته باشند. عشق آبلار معلم و الوئیز دانشجو آنقدر قوی بود که از حد تجاوز کرد. این زوج نه تنها قبل از ازدواج (و جاری شدن عقد) به مراوده جنسی می پردازند، بلکه در مکان مقدس صومعه و در ماه روزه که حتی برای زوج های متاهل هم نزدیکی ممنوع است به معاشقه مشغول می شوند. در نتیجه، این قانون شکنی عواقب خود را به همراه دارد. همانند شیخ صنعان و دختر مسیحی، آبلار و الوئیز با مشکلات بسیاری مواجه می شوند، ساختارشکنی می کنند و در نهایت فردیت خود را از نو می سازند. با خواندن این متون در کنار آرای فوکو، نویسنده نتیجه می گیرد که از طریق شکستن موانع خود ساخته در ذهن، امکان پذیرش غیر خودی مذهبی برای این زوج عاشق پیش می آید.
در خاتمه با مطالعه تطبیقی رانده شدگان جامعه و روشهای بازسازی فردیت این افراد در اشعار عطار و ادبیات بررسی شده از اروپا، نویسنده نشان می دهد که علیرغم تفاوتهای موجود، شباهتهای بسیاری بین ادبیات ایران و ملل دیگر وجود دارد.
————————————–
*این مطلب در شماره تازه مجله بخارا منتشر شده است.
**کلودیا یعقوبی در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت دکترای ادبیات تطبیقی از دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا شد و اکنون استادیارادبیات فارسی در بخش مطالعات آسیایی در دانشگاه کارولینای شمالی است.
————————————–
[۱] Michel Foucault, “Preface to Transgression.” Language, Counter-Memory, Practice. Edited
by Donald F. Bouchard (Ithaca: Cornell UP, 1977), 29–۵۲.
[۲] Stanford B. Meech and Hope Emily Allen, editors. The Book of Margery Kempe (London: Oxford UP, 1940); also see Lynn Staley, editor and translator, The Book of Margery Kempe (New York: Norton, 2001).
[۳] David Staines, translator and editor. The Complete Works of Chretien de Troyes (Bloomington: Indiana UP, 1993).
[۴] Betty Radice, translator, The Letters of Abelard and Heloise (Baltimore: Penguin, 1974).