مهدی خلجی
بی بی سی فارسی
فروردین ۱۳۸۸
سیاست جنسی در ایران معاصر نوشته ژانت آفاری، چاپ انتشارات دانشگاه کمبریج، از روشهای نوین تاریخنگاری بهرهگرفته و روایتی گیرا از دگرگونیهای پدیده جنس و جنسیت در سیاق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران سده نوزدهم و بیستم میلادی به دست داده است.
بُنمایه کتاب، انقلاب جنسی در ایران است که به شکلی از دوران جنبش مشروطیت آغاز شده، افت و خیز برداشته و سرانجام زیر سایه جمهوری اسلامی و حجاب اجباری شدت گرفته است.
این انقلاب جنسی و نیز انقلاب در مفهوم و کارکرد جنسیت (به دو معنای Gender و Sexuality) حاصل برخورد طولانی جامعه ایران با امپراتوری عثمانی، روسیه و غرب، ظهور اصلاحات دموکراتیک و نیز ناسیونالیسم مدرن در این کشور بوده است.
تبارشناسی یا تاریخ انتقادی جنسیت در ایران
شیخ سعدی که همگان او را “آموزگار اخلاق” میشناسند، در باب پنجم گلستان خود آشکارا مینویسد: “در عنفوان جوانی، چنان که افتد و دانی، با شاهدی سر و سرّ داشتم.”
امیر عنصر المعالی نیز در باب پانزدهم تعلیمنامه (یا قابوسنامه) خود، فرزندش گیلانشاه را اندرز میدهد که “از غلامان و زنان، میلِ خویش به یک جنس مدار تا از هر دو گونه بهرهور باشی” و “تابستان میل به غلامان و زمستان میل به زنان کن”.
همچنین، جلال الدین رومی که در مرتبت عرفانی وی کسی تردید روا نمیدارد، در مثنوی معنویاش هیچ پروا از توصیف بیپرده آمیزش جنسی یا کاربرد کلمات مربوط به بدن نمیورزد.
اما آیا امروز هیچ آموزگار اخلاق، پدر یا عارفی الهی را میتوان تصور کرد که به شیوه سعدی، امیر عنصرالمعالی یا جلال الدین رومی در نوشتار و گفتار خود به روابط همجنسگرایانه اعتراف کند یا چنین رابطهای را توصیه نماید یا واژههای جنسی را بی شرم و آزرم به کار گیرد؟
روشن است که سعدی و عنصرالمعالی و رومی، مانند معلمان و پدران و عارفان امروزی، هر سه از اصول شریعت و اخلاق به خوبی آگاه بودند.
پرسشی دیگر: نظامِ واژگانی که امروزه برای اشاره به رابطه بدنی دو انسان یا اشاره به میل و خواهش و کامکاری شهوانی در زبان فارسی به کار میبریم با نظام واژگانی موجود تا یکصد سال پیش، تفاوتی بنیادی دارد.
جنس، جنسیت، رابطه جنسی، دگرجنسگرایی، همجنسگرایی و رشتهای دیگر از کلمات مربوط به این قلمرو، همه، در زبان فارسی تازهاند؛ در حالی که پیشنیان نیز به زبان فارسی به این مقوله میاندیشیده و در باره آن سخن میگفتهاند و از قضا دستگاه واژگانی بسیار غنی برای آن داشتهاند. این انقلاب زبانی، آیا تنها حادثهای در زمینه زبان است یا به دگرگشتی سراسری در جهان ذهنی و عینی فرد و جامعه ایرانی معاصر بازمیگردد؟
کتاب “سیاست جنسی در ایران مدرن“، پاسخی است به این دو پرسش و بسی دیگر پرسشها در باره تحول پدیده جنسیت و لذت جنسی در ایران مدرن. واژه “مدرن” در اینجا به چیزی بیش از “معاصر” یا “امروز” اشاره دارد.
پدیده جنسیت در ایران امروز با این پدیده در ایران قدیم تفاوت دارد، درست از این رو که ما “مدرن” شدهایم و تجدد، تغییری ریشهای در درک و تجربه جنسیت در ایران پدیدآورده است. مهمترین ویژگی کتاب را باید روش پژوهش آن دانست. ژانت آفاری که تاریخنگار شناختهشده ایران دو سده اخیر است، کوشیده تا تحولات نوین جنسیت را در ارتباط با استقرار نهادهای پزشکی، بهداشتی، حقوقی، دینی و سیاسی جدید در ایران بررسد.
وی در بخش نخست شرح میدهد که چگونه همجنسبازی، چندهمسری، ازدواج موقت، جدایی مکانی زن و مرد و زیستن در خانوادهای بزرگ، در دوران پیش از مشروطیت امری رایج در ایران بوده و انکار و اعتراضی را برنمیانگیخته است. اما ظهور جنبش مشروطیت و نهادهای برآمده از آن، پرسش “عدالت اجتماعی” را طرح کرد و به تدریج قوانینی پایهگذاری شد که عرف و آداب جنسی در جامعه ایران را دگرگون کرد.
همچنین برای نمونه، آفاری توضیح میدهد چگونه بهداشت مدرن در ایران، توجیه دینی جدایی زن از مرد را کمرنگ نمود و درک مذهبی از مسأله “طهارت و نجاست” را یکسره عوض کرد و تصور تازهای از بدن زن پدید آورد که به او نقش اجتماعی تازهای میبخشید. پیشرفت پزشکی در زمینهسهولت سقط جنین یا ترمیم پرده بکارت به وضع قوانین تازه انجامید و در مناسبات و هویت جنسی و جنسیتی شهروندان اثری پایدار گذاشت.
همچنین، پیدایش نهادهای جدید پلیس و قوه قهریه، بدن، به ویژه بدن زنانه، را قلمرو نبرد فرهنگی و سیاسی میکند و حجاب را برای نخستین بار مسأله مشکلساز جامعه و دغدغه دولت میگرداند.
تجدد و نظمِ نوین زندگی جنسی
شاید بسیاری کسان تصور کنند که تجدد، آزادی جنسی بیشتری را در پی میآورد و زندگی در عصر سنت، سراسر با محدودیتهای شرعی و عرفی جنسی همراه بوده که دائره لذت جنسی را بسیار تنگ میکرده است. ژانت آفاری استدلال میکند که چنین برداشتی خام و خلاف واقع است.
کتاب “سیاست جنسی در ایران مدرن” بازمینماید که این سنت نبود که هنجار “دگرجنسگرایی” و “تکهمسری” را در مقام یگانه هنجار مشروع و موجه رفتار جنسی تثبیت کرد، بلکه استقرار و برتری اخلاقی-حقوقی این هنجار، فراورده دوران مدرن است.
به واقع، تجدد در ایران، سنت چندگانه، متکثر و آزادمنشانه زندگی جنسی را از هم فروپاشید و شکل واحدی را در صورت “ازدواج” و “دگرجنسگرایی” مشروعیت و رسمیت بخشید. برای نمونه، درست است که لواط (همجنسگرایی مردان) و مساحقه (همجنسگرایی زنان) در شریعت ممنوع و گناه قلمداد میشده، تا پیش از دوران مشروطیت یا به طور دقیقتر تا پیش از دوران سلطنت پهلوی، همجنسبازی در میان طبقات گوناگون جامعه، در عمل، امری پذیرفتنی به شمار میرفته و از درباریان گرفته تا روحانیان و بازاریان، علاوه بر ارتباط جنسی با زنان، از همخوابگی یا رابطه نزدیک و صمیمی با پسران نابالغ خوبرو پرهیز نمیکردهاند.
آفاری با اشاره به سنت صوفیانه ریشهدار در ایران، اشاره میکند که حتی عشق، به ضرورت، به معنای رابطه عاطفی زن و مرد فهمیده نمیشده و هر گونه پیوند و تعلق عاطفی میان زن و زن، زن و مرد و مرد و مرد را دربرمیگرفته است. بدینسان، عشق و سکس میان دو همجنس در دوران جدید است که صورت تابو یا ممنوع پیدا میکند و از “آداب عشق” قدیم، ارزشها و هنجارهای آن میگسلد.
کتاب “سیاست جنسی در ایران مدرن” راوی گذار از “آداب عشق” قدیم به اقتصاد جنسی نوین در جمهوری اسلامی است.
خوانندهکتاب سرانجام درمییابد که آن “سنت”ی که جمهوری اسلامی خود را پشتگرم بدان وامینماید، سنت تاریخی نیست، بلکه سنتی است که خود نظام سیاسی و ایدئولوژیک اسلامی ابداع کرده است. این سنت ابداعشده، در مدرن بودن، هیچ کم از دیگر نظامهای مدرن جنسی ندارد. حجاب نمونه آشکاری است که در این کتاب شرح دگردیسی آن از نماد طبقهای اجتماعی به نمادی ایدئولوژیک به دست داده شده است.
همچنین، گرچه مجازات زنا هزار و چهارصدسال پیش در شرع تعیین شده، اما تنها در دوران جدید و به ویژه در جمهوری اسلامی است که پدیدهای به نام “قتلهای ناموسی” رخ مینماید. گزارشهای اندکی در باره اعمال مجازات زنا به دست حکومتهای قدیم در دست هست؛ اما در جمهوری اسلامی، حکومت به استناد شریعت (یا سنت ابداعشده) خود را موظف میبیند هرکس را که از هنجار حقوقی رفتار جنسی تخطی کند، مجازات نماید.
پیش از آن، نه تنها در ایران، که حتی در سراسر خاورمیانه، تصور اینکه دولت، زنی را از میان طبقه متوسط شهری به جرم زنا به دادگاه ببرد و بر خلاف خواست خانوادهاش او را محاکمه کند و سپس به سنگسار بسپارد، بسیار دشوار و دور از واقع مینموده است.
نکته پراهمیت دیگر در باره کتاب آفاری، تنوع و تازگی منابع تاریخنگاری اوست. او نه تنها از متنهای حقوقی، خاطرهنویسیهای زنان و سیاستپیشگان، درباریان و سیاحان خارجی، نوشتهها و بیانیههای سیاسی، شعارها و جنبشهای اجتماعی، نوشتهها و کاریکاتورهای مطبوعات بهره گرفته، که حتی قبالههای ازدواج و طلاق را نیز که در بیت روحانیان نامداری چون شیخ فضل الله نوری بوده، منبع و مستند روایت تاریخی خود قرار داده است.
از این گذشته، حکایتها و قصههایی که نویسنده از خلال آنها دگرگشت روابط و زندگی جنسی را بیان میکند، روایت تاریخی او را زندهتر و خواندنیتر کرده است.
برای نمونه، آفاری از پزشک خانمی به نام ن.ک. یاد میکند که خاطرات خود را از دبیرستان دخترانه پس از انقلاب بازگفته است. خانم ن.ک. به یاد میآورد که کشش جنسی دختران به یکدیگر، امری کاملا عادی در دبیرستان بوده و معمولا بهترین بازیکن والیبال یا بسکتبال مدرسه، در کانون توجه دختران قرار میگرفتهاند. برای دختران آن دبیرستان و بسیاری از دبیرستانهای دخترانه دیگر، ارتباط جنسی میان همجنس، گرچه فارغ از دغدغه نبوده، نوعی تجربه در زندگی زنان جوان پیش از ازدواج قلمداد میشده است.
در جهانی که خانوادهها به حفظ بکارت دخترانشان پیش از ازدواج حساسیت فوق العاده دارند و حکومت و پلیس نیز از مرزهای جدایی میان زنان و مردان پاسبانی میکنند، ارتباط میان دختران در فضایی یک سره زنانه، کاملا بیخطر به شمار میرفته است: “بر خلاف آمریکا که هر زنی اگر با زنی دیگر بیامیزد، برچسب لزبین به او میزنند، ما در مدرسه با همدیگر ارتباط بدنی نزدیک داشتیم و هیچ کس به خاطر این نوع رابطه انگشتنما نمیشد.” ن.ک. تجربههای دوران نوجوانیاش را چنین توصیف کرده است.
تاریخنگاری فوکوییِ جنسیت در ایران
ژانت آفاری که بر آثار و اندیشههای میشل فوکو چیرگی دارد و پیشتر به همراه کوین اندرسن کتابی در باره فوکو و ایران نوشته است، پژوهش خود در باره “سیاست جنسی در ایران مدرن” را نیز با الهام از چارچوب پژوهشی میشل فوکو در سهگانه “تاریخ جنسیت” انجام داده است.
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، در جلد دوم “تاریخ جنسیت” که عنوان فرعی “کاربرد لذتها” دارد، افقی یکسره تازه برای بررسی پدیده جنسیت و روابط جنسی در غرب نقش زد. وی در آغاز این کتاب اشاره کرد خود واژه “جنسیت” (sexualité)، اصطلاحی نوساخته است که تبار آن به سالهای نخستین سده نوزدهم میلادی میرسد.
این بدان معنا نیست که پیش از سده نوزدهم روابط جنسی یا تأمل، تفکر و سخن گفتن در باره جنسیت وجود نداشته؛ بلکه بدان معناست که پیدایش این اصطلاح در پیوند پدیدههای دیگری بوده است: «گسترش قلمروهای گوناگون شناخت (از شناخت در بارهسازوکار زیستشناختی تولید مثل گرفته تا رفتارهای پرتنوع فردی و اجتماعی)، وضعِ نظامی از قوانین و هنجارها – پارهای سنتی و پارهای دیگر تازه – که تکیه بر نهادهای دینی، حقوقی، آموزشی و پزشکی داشت، تغییراتی که در افراد پدیده آمده از نظر شیوهای که به رفتارها، وظایف، لذتها، احساسها، هیجانها و رؤیاهای خود معنا و ارزش میبخشند».
فوکو تأکید میکند که مسأله اصلی او در این کتاب، پژوهش و شناخت جنسیت در مقام “تجربه”ای است که در بستر تاریخ غرب شکل گرفته؛ تجربهای که از خلال آن افراد خود را در مقام “سوژه جنسیت” بازمیشناسند؛ تجربهای که به روی ساحتهای به غایت متفاوت شناخت گشوده میگردد و به قانونها و محدودیتها چفت و بست میشود.
موضوع سهگانه “تاریخ جنسیت” فوکو، “تاریخ جنسیت در مقام تجربه است؛ مراد از تجربه نیز پیوند و همبستگی میان قلمروهای دانش، انواع هنجارگذاریها و اشکالِ سوبژکتیویته در درون یک فرهنگ است.
برای فوکو، همچنانکه برای ژانت آفاری، نظامِ اخلاقی و حقوقی اهمیت چندانی ندارد؛ این نظام هنجارگذار خوب و بد یا قانونی و غیرقانونی، در دورههایی طولانی کمابیش ثابت و تحولناپذیر است.
موضوع کار آن دو، نه نظام اخلاقی (moral) که تبارشناسی یا تاریخ انتقادی آداب و عرف اخلاقی (ethics) است؛ یعنی به جای بررسی کانتوار، هگلوار یا هابرماسوار در باره اصول پیشینی اخلاق، فوکو و آفاری به عرفهای موجود رفتاری و تاریخمندی آنها علاقه دارند.
این عرفها و آداب و رسوم هم گاهی شکل مقاومت در برابر آن اصول پیشینی اخلاق را به خود میگیرند و هم با هنجارهای اجتماعی و قوانین سیاسی تغییرشکل و ماهیت مییابند. تبارشناسی عرف و آداب، آنچه را مردم در عمل انجام میدهند توصیف میکند، نه آنچه را که مردم خودآگاهانه بدان باور دارند یا اصول اخلاقی میشناسند.
از این رو، نگرش فوکویی ژانت آفاری به مسأله جنسیت در ایران مدرن، یکسره بدیع است و کتاب او را به اثری ماندگار و پایهای در بارهشناخت جامعه ایران و جنسیت بدل کرده است.
مشخصات کتابشناختی:
Afary, Janet, Sexual Politics in Modern Iran, Cambridge University Press, 2009