راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

ادعای زن‌ستیزی در ادب فارسی نه شاهد درستی دارد و نه استدلال درستی

مجتبی عبدالله نژاد

یادداشتی نوشتم دربارۀ «زن‌ستیزی در ادبیات فارسی» که در هفته‌نامۀ «کرگدن» منتشر می‌شود. اصل حرف من این است: در مسئلۀ زن‌ستیزی در ادبیات فارسی اصلاً صورت مسئله غلط است. چون: اولاً زن‌ستیزی به معنای misogyny مفهومی امروزی است. مسئلۀ حقوق و آزادی‌های زنان از مسائلی است که با ظهور مدرنیته معنا پیدا کرد. در ذیل مسئلۀ فردیت و آزادی‌های فردی در دوران مدرن تعریف می‌شود. ما نمی‌توانیم از سعدی و حافظ و فردسی و ناصر خسرو انتظار داشته باشیم در چارچوب مفاهیمی بیندیشند که در ایران صد سال بیشتر سابقه ندارد و در خود اروپا هم دویست سال است که رایج شده.

تحقیق دربارۀ زن‌ستیزی در ادبیات فارسی همان قدر بی‌معناست که مثلاً بخواهیم در «ایلیاد» و «ادیسه» و «کمدی الهی» دنبال نشانه‌های حاکی از فاشیسم بگردیم. فاشیسم مفهومی امروزی است. در عصر «ایلیاد» و «ادیسه» و «کمدی الهی» اصلاً چیزی به اسم فاشیسم وجود نداشت. ساختارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی که موجب ظهور فاشیسم شد، هنوز به وجود نیامده بود. پس بی‌معناست اگر بخواهیم از نشانه‌های حاکی از فاشیسم در «ایلیاد» و «ادیسه» حرف بزنیم.

در خصوص حقوق و آزادی‌های زنان همین طور. مسئلۀ حقوق و آزادی‌های زنان محصول مدرنیته است. ما نباید از سعدی و حافظ و فردوسی و مولوی انتظار داشته باشیم تصوری از زن و زنانگی داشته باشند که بعد از ظهور مدرنیته به وجود آمد.

اشکال دوم این است که اشخاصی که از زن‌ستیزی در ادبیات قدیم فارسی حرف می‌زنند مسائل زنان را به مسائل اخلاقی تقلیل می‌دهد. در حالی که تلقی زن و مرد از یکدیگر ربطی به اخلاق ندارد. تابع مسائل اجتماعی و اقتصادی است. حقوق زنان و آزادی‌های زنان از مسائلی است که بعد از پیدایش رنسانس، بعد از ظهور مسئلۀ فردیت، بعد از انقلاب‌های علمی و صنعتی، بعد از تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، مطرح شد. بدون تغییر آن ساختارها، بدون تغییر نظام تقسیم کار اجتماعی، امکان نداشت نگاه جامعه به زن هم تغییر کند. این یک دیدگاه آخوندی است که خیال می‌کند انسان موجودی است بیرون از تاریخ!

اشکال سوم این است که شواهدی که غالباً برای زن‌ستیزی در ادبیات فارسی پیدا می‌کنند، سندیت ندارد. تقریباً هیچ یک از بیت‌هایی که در این باره به فردوسی منسوب کرده‌اند، از فردوسی نیست. معروف‌تر از همه «زن و اژدها هر دو در خاک به» که حتی در نسخ خطی شاهنامه هم وجود ندارد و فقط در یکی دو نسخه از گرشاسپنامۀ اسدی طوسی آمده و اگر صحت آن نسخه‌ها را بپذیریم، از اسدی طوسی است. تقریباً هیج یک از افرادی که فردوسی را به زن‌ستیزی متهم کرده‌اند یا از این بیت‌ها انتقاد کرده‌اند به خودشان زحمت نداده‌اند، لای چاپ معتبری از شاهنامه را باز کنند و ببینند این بیت‌ها واقعاً در شاهنامه وجود دارد یا نه. حتی اشخاصی که خودشان دربارۀ شاهنامه کتاب نوشته‌اند و قاعدتاً باید آن‌ها را شاهنامه‌پژوه تلقی کرد گاهی این بیت‌ها را نقل می‌کنند، بدون اینکه به خودشان زحمت بدهند سند این شعرها را در شاهنامه یا در هر جای دیگری نشان بدهند. آقای قدمعلی سرامی چند کتاب دربارۀ شاهنامه تألیف کرده. ولی باز از فردوسی و رستم انتقاد می‌کند که زن‌ستیز بوده‌اند و سندی که برای این زن‌ستیزی می‌دهد همان بیت‌ معروف است که در هیچ نسخه‌ای از شاهنامه وجود ندارد: زن و اژدها هر دو در خاک به! مثنوی بلندی هم در انتقاد از رستم و فردوسی و زن‌ستیزی آن‌ها سروده.

شاملو در انتقاد از زن‌ستیزی فردوسی به بیتی استناد کرد که در هیچ نسخه‌ای از شاهنامه وجود ندارد. نه در نسخه‌های چاپی، نه در نسخه‌های خطی قدیم که اعتبار بیشتری دارند و نه درنسخه‌های خطی متأخر: «اگر نیک بودی زن و نام زن/ مر او را مزن نام بودی نه زن» و به روایتی دیگر: «اگر زن نبودی برای زدن/ مر او مزن نام بودی نه زن». من هر چه گشتم که شاملو این بیت را از کجا نقل کرده، نفهمیدم.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته