تاریخ سِبِئوس؛ ایران در اواخر عهد ساسانی و اوایل دوره اسلامی

محمود فاضلی بیرجندی 

تاریخ سِبِئوس
بر پایه ترجمه آر. دابلیو. تامسون
و مطابقت با ترجمه رابرت پتروسیان
ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی
تهران: ققنوس، ۱۳۹۶

از مقدمه کتاب
نگارنده این یادداشت که دلی در گرو برگرداندن آثار ارج­مند تاریخ قدیم ایران به زبان فارسی دارد، پس از ترجمه و انتشار کتاب «تذکره اربیل» (وقایع­نامه آربلا) در پی ترجمه «تاریخ سبئوس» برآمد و اینک این ترجمه را به پیشگاه ایران و ایرانیان پیش­کش می­کند. با این توضیح واضح که بضاعت خود را در زبان فارسی بسیار اندک ارز می ­یابد و بر همین پایه، کار خود را پیراسته از خطا نمی­داند و باز بر خلاف رسم رایج بسیاری از متقدمان، از خوانندگان توقع چشم­پوشی ندارد و بل­که چشم به راه است تا خطاها و کاستی­های کارش را به وی گوش­زد کنند.

این نگارنده به مانند هر خواننده تاریخ ایران باستان نام «تاریخ سبئوس» را در بسیاری از ارجاعات کتاب­های تاریخی دیده و با این نام از مدت­ها پیش­تر آشنا بوده است. به سابقه همان آشنایی بود که سر در پی یافتن این کتاب نهاد تا توانست سه نسخه انگلیسی آن را به دست آورد. این نسخه ­ها را جلوتر، به خواننده معرفی خواهد کرد.

«تاریخ سبئوس» را سبئوس[۱] نامی از اهل مملکت ارمنستان مقارن سده هفتم میلادی نوشته است. آن زمانی بود که ارمنستان همچون ایران به تصرف مسلمانان درآمده بود و سبئوس کار نگارش کتاب تاریخ خود را وقتی به پایان رسانده که معاویه خلیفه فرمان­روایی نو تاسیس اسلامی بوده است. معاویه از سال ۴۰ تا سال ۶۰ هجری خلیفه بود و با این حساب «تاریخ سبئوس» یکی از قدیم­ترین متن­های دوره بعد از برآمدن اسلام، و به عبارتی، قدیم­ترین متنی است که از تاریخ ایران و ممالک پیرامون ایران در اختیار داریم.

فاصله بین سال­های ۴۰ تا ۶۰  هجری که نگارش  این کتاب در آن بین پایان یافته زمان کوتاهی پس از برآمدن اسلام بوده و در آن زمان هنوز مدت چندانی از فروپاشیدن ایران ساسانی نگذشته بوده است. سبئوس و دیگر هم ­میهنان او، و نیز دیگر مردم آن روزگار، از ایرانی و ارمنی و عرب و رومی همگی شاهدان وقوع رخدادهایی بوده­ اند که حتی در زمان دینوری و طبری و بلعمی هم به تاریخ و به حدود دست کم دویست سال پیش تعلق داشت. کار سبئوس از این جهت بکر است و دنیای باستان را در پرده دیگری مجسم می­کند که یک­سره نادیده و حتی نو است. گزارش سبئوس حتی اگر چندین دهان و به بیش از یک زبان گشته باشد هم نو است و طراوتش را از دست نمی­دهد. یعنی اگر وی خبری را می­دهد که خود هم شاهد آن نبوده و آن را از دیگری اخذ کرده بوده، اگر آن راوی باز روایت­گر خبری از دیگری بوده؛ باز هم همه آن سلسله راویان، هم­روزگار وقوع رخدادهایی بوده ­اند که از آن سخن می­ رانده و آن را نقل می­کرده ­اند. این امتیاز مخصوص «تاریخ سبئوس» است. امتیازی که شاید بیشتر کتاب­های تاریخی دیگر فاقد آن است.

از نمونه­ های موید این امتیاز یکی اشاره نگارنده است به برگزار شدن سرشماری در ایران ساسانی. نکته­ ای که به تایید اهل نظر در تاریخ ایران باستان، در کتاب­های دیگر کمتر آمده یا شاید نیامده است و تازگی خود را دارد. دو دیگر، آن است که سبئوس خبرهای متنوعی از روابط بین سرداران یا سپهسالاران ایرانی آورده و چیزهای زیادی در باره مناسبات آنان با امیران و ناخارارهای ارمنستانی را هم به دست می­دهد. این خبرها موجب می­شود که اوضاع ایران در برهه پایان شاهنشاهی ساسانی درست ­تر درک و فهمیده شود. در پرتو چنین درک و فهمی، چند و چون غروب و افول امپراتوری ساسانی روشن­تر دریافته خواهد شد. او همچنین فرجام زندگی یزدگرد سوم را به دست سپاهیانی از ممالک خاور زمین (کوشانی­ها) ثبت کرده است. این هم نکته ­ای است که با هر آن چه در بیشتر کتاب­های تاریخی در این باره ثبت است فرق دارد. دانسته ­ایم که پایان روزگار یزدگرد سوم در آسیایی در مرو رقم خورده است و گزارش این رخداد، با هر شاخ و بالی که در کتاب­های مختلف دارد، جز به همین صورت به ثبت نرسیده بود. اینک سبئوس گزارش دیگری دارد. او قتل واپسین پادشاه ساسانی را به دست افرادی از سپاهیان خاورزمینی و به قالب رویدادی نظامی ثبت می­کند.

«تاریخ سبئوس» از این دست خبرهای متفاوت، کم ندارد. او گزارش­هایی، کوتاه یا بلند، از رخدادهای آن برهه از تاریخ را به صورت دیگری به دید خواننده می ­آورد. تاریخ او از حوالی سال ۴۲۸ میلادی آغاز می­شود و به روزگار خلافت معاویه پایان می­یابد که از ۶۶۰  تا ۶۸۰ میلادی (۴۰ تا ۶۰ هجری) است. در این فاصله به توازی، گزارش­هایش از تاریخ ایران را هم از دوره پادشاهی یزدگرد اول می­ آغازد و کار را با نقل خبرهایی از دوره پادشاهی دیگر شاهنشاهان ساسانی تا به آخرین پادشاه، یزدگرد سوم، پی می­گیرد. در انتها نیز اخبار خودش را از سال­های برآمدن اسلام و درگرفتن حمله ­های عرب­ها به بیرون از عربستان، نقل می­کند. در این بین گاه در بیان برخی از خبرها مختصر تفاوت­هایی هم دیده می­شود. نمونه این موارد هم در ماجرای بستام و بندوی است. اما این را، از طرفی، می­توان به حساب اختلاف روایت او گذاشت با آن چه تا کنون در اختیار داشته­ ایم. شاید گزارش او مقرون­تر به واقع امر بوده باشد. نسبیت در تاریخ را نمی­توان به کنار نهاد.

در باره نسخه ­های انگلیسی کتاب

نگارنده این یادداشت برای آن که کار ترجمه را انجام دهد سه نسخه از تاریخ سبئوس به دست آورد. آن نسخه که پایه این ترجمه به فارسی قرار داده شد به ترجمه آر. دابلیو. تامسن است و انتشارات دانشگاه لیورپول انگلستان آن را به سال ۱۹۹۹ میلادی منتشر کرده است. مترجم فارسی، از این ترجمه، دو نسخه به دست آورد که هر دو یکی است. اما گمان می­رود که دو جا و با دو سلیقه حروف­چینی شده یا شاید نسخه انگلیسی کتاب، طبق دو سلیقه اسکن و تبدیل به کتاب الکترونیک شده است. همین مایه از اختلاف­ها کمک زیادی به کار ترجمه فارسی کرد. زیرا یکی از این دونسخه چندان نامرتب بود که گاه حتی کلمات یا جمله­ هایی مبهم و ناخوانا می­نمود. اگر نسخه مرتب و پیراسته ترجمه تامسن به دست نمی­ آمد پاره­ ای از جاهای کتاب به ناگزیر یا باید نامفهوم می­ماند، یا از متن حذف می­شد. اینک، چنین نشده و متنی که از تاریخ سبئوس در دست خواننده است چیزی از متن انگلیسی کم ندارد.

مترجم، به جز آن، یک نسخه دیگر را از متن سبئوس به دست آورد که رابرت پتروسیان آن را از زبان ارمنی کلاسیک به انگلیسی ترجمه کرده و در مشخصات کتاب آمده است که به صورت الکترونیک و در سال ۱۹۸۵ در نیویورک منتشر شده است. این متن ۶۸ صفحه دارد. هم از نظر تعداد صفحه­ ها از ترجمه تامسن خیلی کوتاه­تر است و هم بخش­ها و بخش­بندی آن با ترجمه مذکور فرق دارد. اما مترجم فارسی پس از پایان کار، یک بار این ترجمه پتروسیان را با ترجمه تامسن و متن فارسی خودش کنار هم قرار داده و مقابله کرده است. در جاهایی که به تفاوت­های قابل اعتنا برخورده، آن را در پانویس­هایی با این شکل [پتروسیان: . . . . م.] آورده است. حاصل این کار که موجب شد انجام کار تا مدت بیش­تری به درازا کشد، دست کم از نگاه خود مترجم فارسی، گویاتر شدن ترجمه فارسی و کم شدن مشکلات متن آن بود. مشکلاتی از این قبیل که تامسن در سراسر ترجمه خود از بیزانسی­ها به نام یونانیان یاد می­کند و این هم برای مترجم فارسی و هم شاید برای خواننده تولید اشکال می­کرد. یا در ترجمه تامسن، بیشتر نام­ها (نام کسان یا جاها) در جمله­ ها نیامده است. مترجم نمی­داند که فقدان نام­ها در جمله­ ها شیوه نگارش سبئوس بوده یا روشی بوده که تامسن، مترجم انگلیسی به کار بسته است. هر چه بوده متن کتاب با این وضع، قدری کدر و نامفهوم می­شد. در یک جمله چند بار ضمیر «او» یا «وی» آمده و این تکرار ضمایر، کار دریافت متن و پی گرفتن روال روایت را کمی غامض می­کند. مطابقت متن، با ترجمه پتروسیان موجب شد که چنین اشکالی برطرف شود. زیرا پتروسیان، نام­های کسان یا جاها را درست در جای خودش آورده و از تکرار مکرر ضمیرها پرهیز کرده است. یادآور می­شود که برای مترجم فارسی روشن نشد که این فقدان نام­ها و تکرار ضمیرها، کار سبئوس بوده یا ابتکار مترجم انگلیسی تاریخ سبئوس است.

در باره این ترجمه

پیش از آن که برخی توضیحات را در باره روش کار در این ترجمه بدهد لازم می­داند یادآور شود که پاره­ هایی از تاریخی که سبئوس ارمنی نوشته مربوط به رخدادهای مملکت ایران در آن روزگار بوده است. پس آن خبرها و گزارش­ها را از قول ایرانیان که لاجرم پارسی زبان بوده ­اند گرد آورده و به زبان ارمنی در کتاب خویش ثبت کرده است. وقتی که مترجمان انگلیسی، تاریخ سبئوس را به زبان انگلیسی درآورده ­اند متنی که از فارسی به ارمنی گشته بود باز دور دیگری زده تا به عالم زبان انگلیسی برود. در مرحله پسین که این مترجم، کتاب سبئوس را به فارسی برگردانده، متنی که از فارسی به ارمنی و انگلیسی رفته بود، در پایان سفر طولانی خود، باز به فارسی بازگشته است. غرض از نقل این سفرهای زبانی آن که برگرداندن متنی که چند دست گشته در پاره­ای جاها به پیچ­ها و گره ­هایی می­رسد که از همین سفرهای چند باره ناشی می­شود. از این قبیل پیچ­ها و گره ­ها مثلا برخی واژگان کهن پارسی قابل ذکر است که اکنون دریافتن معنا یا حتی ضبط درست آن دشوار می­نماید. مترجم برای چیرگی بر این مشکل و گذشتن از این پیچ­های زبانی با پاره­ای از آگاهان تاریخ باستان ایران و نیز کارشناسان زبان­های پارسی کهن مشورت­ها کرده و از راه­نمایی­های آنان بهره برده است.

اما در باره راه و روش ترجمه آن چه گفتنی است یکی این که مترجم تا جایی که توانسته سبک و سیاق متن انگلیسی را نگه داشته و مراعات کرده است.

دیگر از روش کار باید این نکته گفته شود که برای ضبط نام­های جاها و کسان ، تلفظ آن نام­ها در زبان ارمنی مبنا گرفته شده است. سپس برای کاهش احتمال خطا در درک مطلب و منظور نویسنده، توضیحی در پانویس داده شده است. از این نمونه یکی نام «موشِغ»[۲]  است. این نام در سرتاسر متن حاضر موشِغ نوشته شده است. گو این که در کتاب­های فارسی آن را به صورت­های «موسیل» ، «موسل» ، «موشیل» و «موشغ» و . . . نوشته­ اند. از کتاب­هایی که مترجم حاضر دیده است تنها مترجم ، محمد قاضی، در ترجمه «تاریخ ارمنستان»، این نام را «موشغ» آورده که صورت ارمنی آن است. نمونه دیگر نام شهر «خاقگِدون» است. این نام در متون فارسی به صورت­های خالسدون، خالکیدون، کالسدون، خلقدونیه، خلقیدونا و . . . آمده است. مترجم در کتاب حاضر این نام را هم با همان ضبط ارمنی آن آورده است[۳].

دیگر از روش کار باید از پانویس­هایی گفته شود که زیر بیش­تر صفحه­ ها دیده می­شود. این پانویس­ها اگر مربوط به متن انگلیسی بوده اکثرا به ترجمه فارسی آورده شده است. مگر آن پانویس­هایی که ارجاعات به نسخه­ های ارمنی یا بیان اختلاف نسخه­ ها یا مقایسه و مطابقه متن با کتاب­های دیگر بوده که عموما هم با نشانه ­های اختصار درج شده و چون دست مترجم فارسی از اصل آن متن­ها کوتاه بوده و نیز از طرفی بیم درنیافتن درست منظور مترجم انگلیسی را داشته، از برگرداندن آن پانویس­ها صرف­نظر کرده است.

دیگر در باب روش کار لازم می­داند تا یادآور شود که مترجم کوشیده و خواسته است تا زبان ترجمه را تا اندازه بضاعت ناچیز خود از واژگان، اصطلاحات و تعبیرهای متداول در زبان فارسی روزمره دور نگه بدارد. شاید تا از این راه که متضمن رنج بیشتر بود کاری را به میهن خویش پیشکش کند که تا حد توانش در باب زبان آن نیز کوشیده باشد. نیز سر آن داشته تا ساخت­های زبان انگلیسی هم به متن فارسی راه پیدا نکند. از این قبیل که مثلا در انگلیسی جمله ­ها در بسیاری جاها به حال مفعولی ادا می­شود. اما جمله در زبان فارسی حالت مفعولی ندارد. غرض از این کارها همه آن بوده تا متنی با بیشترین برخورداری از بُن­لادهای زبان پارسی فراهم آورد. زیرا باور دارد که ترجمه فقط برگرداندن واژگان نیست. ترجمه درست باید با عنایت بایسته به ساخت­های زبانی مقصد انجام یابد.

دیگر از روش کار، استخراج نام­های کسان و جاها و گردآوردن آن در فهرست اعلام است. در اعلام جاهای این فهرست­ها مخصوصا نام­های جاهای ناآشنایی هم آورده شده که شاید در زمره آبادی­های خیلی کوچک یا حتی آبادی­ها یا شهرهایی باشد که دیگر بر نقشه جغرافی دیده نشود. این قبیل نام­های جغرافیایی آگاهانه در فهرست آورده شده تا به فرهنگ جغرافیایی زبان فارسی درآمده و در آن ثبت شده باشد.

در اهمیت کتاب تاریخ سبئوس

مترجم فارسی در باره اهمیت و ارج کتاب تاریخ سبئوس، شخص او، سبک و سیره او درتاریخ­نویسی و دیگر نکته­ های توضیحی که ممکن است حکم درآمد را برای خواننده فارسی زبان داشته باشد چیزی نیاورده است. در این باره فقط به دو پاره از دو کتاب معتبر استناد کرده و اما در عوض دیباچه مترجمان انگلیسی را به فارسی درآورده و آن را مقدم بر متن تاریخ سبئوس در کتاب گنجانده است.

اما آن دو پاره که محل استناد است این­هاست:

  1. تاریخ سبئوس یکی از منابع اندکی است که معاصر رویدادهای مندرج در آن بوده و تا به روزگار ما رسیده است. از این رو باید به آن تاریخ با اعتماد کامل نگریست. – ایران در آستانه یورش تازیان. ص ۵۹.[۴]
  1. سبئوس منبع اصلی درجه یکی است. وی عمدتا رویدادهای پادشاهی پیروز (۴۵۹ ـ ۴۸۴) و دوره بعد از او را تا ۵۹۱ م. گزارش می­کند. اما پس از آن با جزییاتی بیشتر به آخرین مرحله شاهنشاهی ساسانی در روزگار فتوح تازیان می­پردازد. اثر سبئوس یکی از مهم­ترین منابع ما برای پادشاهی خسرو دوم و دوره پس از وی است. – تاریخ ایران کیمبریج. ص ۸۹۲ .[۵]

یک نکته هم که این جا مخصوصا لازم به یادآوری است تعابیر مترجمان انگلیسی و نیز شخص سبئوس است در باره کسانی که برای مسلمانان حرمت و قداست دارند. سبئوس و نیز مترجمان انگلیسی نام شخصیت­هایی چون پیامبر اسلام یا امام اول شیعیان، امام علی، را با ضمیر سوم شخص و بدون مراعات احتراماتی آورد­ه ­اند که معمول مسلمانان است. در ترجمه فارسی همان صورت نگارش عینا حفظ شده اما در پانویس­ها توضیحاتی در اطراف شخصیت مورد نظر داده شده است. یا مثلا سبئوس بنا به ناشادی از حمله مسلمانان به ارمنستان از آن­ها با واژگان تند و دور از لطفِ سخن، یاد می­کند. این واژگان و سخنان کم لطفِ او عینا به فارسی درآورده شده تا در اصل متن خدشه­ای وارد نشود. مترجم این توضیح و یادآوری را این جا در مقدمه کتاب درج می­کند تا جایی برای آن نماند که به سهل­ انگاری متهم شود. 

سپاس­گزاری

تهیه نسخه ­ای از کتاب تاریخ سبئوس را، که پایه این ترجمه قرار گرفت، و به قلم آر. دبلیو. تامسن به انگلیسی گردانیده شده، مدیون خانم دکتر پروانه پورشریعتی هستم که در امریکا تاریخ ایران باستان درس می­دهند. نسخه دیگری هم از همین ترجمه را دوست ارج­مندم جناب حسام­ الدین شافعیان برایم فرستادند که هم در امریکا هستند. آن نسخه از تاریخ سبئوس که ترجمه رابرت پتروسیان است هم به مهر جناب آقای ادیک باغداساریان، مترجم سرشناس زبان ارمنی، در اختیارم قرار گرفت. با این یادآوری، مهر و سخاوت اینان را ارج می­نهم.

پس از آن باید از دوستان زیادی یاد کنم که در طول کار ترجمه این اثر از همراهی و معاضدت علمی دریغ نکردند. از آن میان مخصوصا از جواد مفرد کهلان به نیکی و حق­شناسی یاد می­کنم که با مکاتبات عدیده از سوئد، معنای خیلی از واژگان کهن فارسی و ارمنی را برایم روشن کرد و در باره نام­های قوم­های کهن و از میان­رفته توضیحاتی داد که راه­گشا بود. از بزرگمهر لقمان هم سپاس می­گزارم که در تهران یاورم بود تا معنای واژگان پهلوی و اوستایی مندرج در متن را دریابم و منابعی را برای آن بیایم. هم باید از استاد رهام اشه به نیکی یاد کنم که از راه دور، از فرانسه، در گشودن معنای چند اصطلاح بر من منت نهادند. جناب ادیک باغداساریان، که پیش­تر یاد ایشان کردم، هم در راه یافتنم به کنه مفاهیم ارمنی کتاب یاری­های ستودنی به من کرده­اند.

با همه این­ها چنان که در آغاز نوشتم کارم را برکنار از کمی و کسری نمی­بینم. اما چیزی که مرا رو می­دهد تا شرم را یک سو نهم همان مهر به میهنم ایران است. باشد که این کوشش به دستان کم توان این فرزندِ این خاک، گام کوتاهی در روشن­تر شدن گذشته میهن و اهالی آن باشد. اگر چنین شده باشد کلاه خود به آسمان می­اندازد.

[۱] . سبئوس، نام یونانی به معنای خداترس و پارسا. دکتر صفا. تاریخ ادبیات. ص

[۲] . Musil.

[۳] . حسن تقی­زاده در کتاب تاریخی که با عنوان «از پرویز تا چنگیز» نوشته نام این شهر را «خالقدونیه» آورده­اند که به تلفظ ارمنی آن نزدیک می­نماید.

[۴] . برای مشخصات این کتاب نیز بنگرید به بخش منابع در پایان کتاب حاضر. یادآور می­شود که انتشارات کندوکاو در تهران نیز همین کتاب را در سال ۱۳۸۹ با چنین عنوانی چاپ و منتشر کرده است: ایران در آستانه سقوط ساسانیان.

[۵] . با این مشخصات: گروه نویسندگان. (۱۳۸۱). تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان. گردآورنده: احسان یارشاطر. ترجمه حسن انوشه. تهران. امیرکبیر. چ ۳.

*با اندک تلخیص

همرسانی کنید:

مطالب وابسته