راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

هانا آرنت؛ آلمانی اندیشیدن و انگلیسی نوشتن

ذُکاء مجنون

فصلنامه مترجم، شماره ۷۱

 شامگاهِ چهارم دسامبر ۱۹۷۵، هانا آرنت، نشسته در برابر برگ‌های سفید کاغذ، درگذشت. او در آن ایّام مشغول نوشتنِ بخش سوم کتابی بود که سه سال بعد، به اهتمام و ویرایش مری مک‌کارتی (Mary McCarthy)، نویسنده‌ی آمریکایی و همدم روحی‌اش، به چاپ رسید، با عنوانِ انگلیسی The Life of Mind.[i] موضوعِ این نوشتار ترجمه‌ی فارسی این عنوان است.

عنوانِ The Life of Mind، در فارسی، معمولاً حیات ذهن  ترجمه شده است. نوشتار حاضر از شواهدی یاد می‌کند که دقت معادل حیات ذهن را به پرسش می‌گیرند و به جای آن حیاتِ روح  را در فارسی به مرادِ مؤلف نزدیک‌تر می‌یابد.

کلنجار مهاجری با زبان انگلیسی

زبانِ مادری هانا آرنت آلمانی بود.به رغم الزامِ برنامه‌ی آموزشی به فراگیری زبان انگلیسی، هم‌چون زبان دوم، آرنتِ نوجوان در آموختن این زبان رغبت چندانی نشان نداد. در خانه، غر و لُندهای مارتا، مادرش، هم بیشتر دل‌اش را از خواندنِ انگلیسی‌‌ می‌زد. .سال‌ها بعد، ظهور نازیسم در وطن و بحران فراگیر سیاسی در اروپا وی را واداشت که با همسر و مادرش به ایالات متحده‌ی آمریکا مهاجرت کند. هانا و همسرش، هاینریش بلوخر (Heinrich Blucher)، در سال ۱۹۴۱خود را از راه دریا به نیویورک رساندند. اگر آرنت چند کلمه‌ای انگلیسی از دوران مدرسه هنوز به خاطر می‌آورد، هاینریش همان را هم نمی‌دانست. هاینریش نه تنها انگلیسی نمی‌دانست که در برابر یادگیری آن مقاومت نیز نشان می‌داد. «چقدر بهت گفتم در مدرسه انگلیسی بخوان»: صدای ملامت مادرش مدام در سرش تکرار می‌شد و حوصله‌ی آرنتِ سی و پنج ساله را تنگ‌تر می‌کرد. هانا دریافت که زندگی خانواده در غربت به زبان‌آموزی وی وابسته است، ولی باید در این راه تنها روی سعی خود حساب کند. آرنت، جدا از آلمانی، یونانی، لاتین، فرانسه را نیز به خوبی می‌دانست. با مهارتی که از یادگیری آن‌ها آموخته بود، به ویژه در خواندن به انگلیسی به پیشرفتی قابل قبول نائل آمد. کم کم، در حدّ رفع نیازهایی مانند یافتن کار در دانشگاه و مراکز انتشاراتی، بر زبان جامعه‌ی میزبان، تسلّط یافت. با این همه، تا آخر عمر، انگلیسی‌ را شمرده، با هیبتی استادانه‌ و البته لهجه‌ی بسیار سنگین آلمانی حرف می‌زد. 

انگلیسی برای آرنت هم‌چنان سرزمینی بیگانه باقی ماند. نثر آلمانیِ آرنت پرورده و پخته‌ و حافظه‌اش سرشار از قطعات و کلماتِ ادبی و فلسفی بود و هنگام نوشتن خود را خود را با انبوهی از متن‌های درخشان و الهام‌بخش در پیوند می‌دید. او این رابطه‌ی میان‌متنی (intertextual) را با زبان انگلیسی نداشت و نوشتن را به این زبان هرگز به آسانی آلمانی نیافت. او به زبان مادری‌اش تعلقی عاطفی می‌ورزید و برای این دلبستگی دلیل فلسفی و وجهی وجودی قائل بود. آلمانِ نازی آرنت را مانند هزارانی دیگر، با خاطره‌ی وحشت و محنت، از این کشور راند، ولی آرنت کوشید حساب زبان آلمانی را با مردم جفاکاری که بدان سخن می‌گفتند یکی نداند. بدین‌سان، این یهودی مطرود، در حرمان از زادبوم‌اش، زبان آلمانی را به جای خاک آن، چونان وطنی مألوف برگزید. شیفتگی بدین زبان در سراسر سال‌های اقامت در آمریکا ادامه یافت، بخش زیادی از یادداشت‌هایش را به آلمانی برمی‌داشت، به این زبان شعر می‌گفت، جستار می‌نوشت و رابطه‌اش را با هم‌زبانانِ مهاجر و مقیم تنگاتنگ می‌خواست.[ii]

بار مشقتی که آرنت در نوشتن به انگلیسی به دوش می‌کشید، از سرعتِ کارش می‌کاست. در نتیجه، بسیاری از مواقع، ناچار و ناخشنود، دست به دامانِ منشی‌اش می‌شد. آرنت گاه برخی نوشته‌هایش را اول به صورت آلمانی بر منشی‌اش املاء می‌کرد تا منشی آمریکایی گفته‌های او را به انگلیسی بنویسد. این استاد اندیشه‌ی سیاسی با بودن در حلقه‌ی روشنفکران نیویورک، از بخت داشتن دوستانی سخن‌سنج و ادب‌دان چون آدِنِ شاعر (W. H. Auden) و مک‌کارتیِ نویسنده برخوردار شد. این فیلسوفِ عاشقِ ادبیات، گاهی برای ویرایش نوشته‌های انگلیسی‌اش از دوستانش کمک می‌گرفت یا نوشته‌هایش را پیش از چاپ برای آن‌ها می‌خواند. در عوض، او هم به کسانی چون آدِن یا رندِل جِرل (Randeall Jarrell) آلمانی درس می‌داد یا نوشته‌های آلمانی‌شان را از زیر قلم بازبینی و تصحیح خود می‌گذراند. این تبادل و تعامل، به نحو چشمگیری نثر انگلیسی‌ آرنت را چالاک‌تر ساخت. با این همه، عادت فکر کردن به آلمانی هرگز از سر او نرفت و وسوسه‌ی کاربرد عبارات طولانی و جملات پیچیده، و به طور کلی نحوِ آلمانی، در نوشتن انگلیسی هماره اغواگرِ او ماند. درپیچیدن با زبان گاهی آن‌قدر رمق‌اش را می‌گرفت و عرق‌اش را می‌ریخت که برخی بخش‌ها یا فصل‌های یک کتاب را نخست به آلمانی می‌نوشت و از دانشجو یا دستیاری می‌خواست که آن را به انگلیسی برگرداند یا آن‌چه به انگلیسی شکسته نوشته «انگلیسی (Englishized) کند.» در غیر این صورت، چه بسا حاصل کار نثری ناهمدست و دشوارفهم از آب درمی‌آمد. برای مثال، خوانندگان خاستگاههای توتالیتاریسم (۱۹۵۱)[iii]، اثری تاریخی-سیاسی و کمابیش فارغ از محتوا و مصطلحات فنی فلسفی، را متنی منسجم و کمابیش روان می‌یابند، ولی در مورد وضعیت انسان (۱۹۵۸)، چه بسا فلسفی‌ترین اثر او، به نثری ناهمواری و پرگره برمی‌خورند. گرهارد بروئر در کتاب مشکل با خواندن هانا آرنت به انگلیسی: چگونه ترجمهی ضعیف میتواند خوانش و فهم فلسفه را مخدوش نماید با مقایسه میان متن انگلیسی وضعیت انسان با برگردان آلمانی‌اش، متن آلمانی را بسی خوش‌خوان‌تر و آسان‌یاب‌تر توصیف می‌کند؛[iv] گرچه این متن بیشتر نوشته یا ویراسته‌ی خود آرنت است. آرنت با الهام‌ از افلاطون و ارسطو فعالیت‌های عملی بشر را به سه نوع تقسیم می‌کند: ponein (زحمت‌‌)، poiesis (کارِ خلّاق) و praxis (عمل‌) که در آلمانی با سه واژه‌ی arbeiten، herstellen و handeln بیان می‌شوند. آرنت در انگلیسی به ترتیب labour، work و action را در برابر آن‌ها قرار داده است. بروئر تأکید می‌کند که herstellen در آلمانی به معنای ساختن است، در حالی که آرنت به جای making آن را به work برگردانده و بدین‌گونه، در همان آغاز کتاب، زمینه را برای سوء فهم خواننده یا سرگردانی وی فراهم نموده است.

به گمان بروئر، غموض و حتی اغلاط نثر انگلیسی این کتاب، از یک سو سبب بی‌اعتنایی اولیه‌ی محافل دانشگاهی به انتشار آن گردید و از سوی دیگر، در تمرکز و توجه‌ بسیاری خوانندگانِ متن اخلال‌‌آفرینی می‌کرد. البته در این میان ناقدانی نیز«غرابتِ سبکی» (stylistic eccentricity) و «نوآوری معنایی» (semantic innovation) این اثر را ستودند! بروئر وضعیت انسان را اثری می‌خواند که در ظاهر به انگلیسی نوشته شده، ولی به واقع، محصول «خودبرگردانیِ ذهنیِ وارونه» (reverse-mental-self-tranlsation) است. در «برگردان وارونه» یا «ترجمه‌ی معکوس» به جای آن‌که تأکید بر زبان مقصد باشد و مترجم متن را «ترجمه به» (translating into) زبانی دیگر نماید، توجه بر زبان مبدأ متمرکز است، چون وی در کار «ترجمه از» (translating out of) زبانِ (مادری) است. مترجمان حرفه‌ای معمولاً از زبان بیگانه به زبان مادری ترجمه می‌کنند، ولی با جابه‌جایی‌های گسترده‌ی انسانی در دنیای امروز، از جهان‌گردان گرفته تا بازرگانان، بسیاری از مردم به طور روزمره‌ در حال ترجمه‌‌ی معکوس، یعنی ترجمه از زبان خود به زبان‌های دیگرند.

از دید بروئر، خواننده‌ی انگلیسی‌زبان، بدون آگاهی از موضوعِ ترجمه‌ی معکوس در آثار آرنت و دردسرها و دشواری‌های زاده از آن، خود را در برابر «متنِ اصلیِ» اثر آرنت می‌پندارد و در نتیجه، در حلّ بغرنج‌های متن یا به تأویل‌های نادرست پناه می‌برد، یا از فهم بسیاری ظرائف و دقائق اندیشه‌ی آرنت بازمی‌ماند.

Geist آلمانی و Mind انگلیسی: برابریها و نابرابریها

به ویژه ایده‌آلیسم آلمانی و طرح فکری فیلسوفان اثرگذاری چون هگل، خالقِ پدیدارشناسی روح ، واژه‌ی آلمانی «گایست» (geist) را به اصطلاحی کلیدی در فلسفه بدل ساخت. حسّاسیّت زبانی فلسفی در زبان انگلیسی امروزه چندان بالاست که مترجمان در برگردان بسیاری از آثار به این زبان، کاربست geist را به همین صورت آلمانی وفادارانه‌تر می‌یابند تا ترجمه‌ی آن به معادل‌های انگلیسی. توجه انگلیسی‌زبانان به بار معناشناختی این واژه آن‌ها را ترغیب می‌کند که حتی تعابیر غیرفنّی فراوانی چون geistzeit – به معنای «روح زمانه» – را نیز به همان شکل آلمانی به کار برند.

در ترجمه‌ی فلسفه‌ی آلمانی به زبان انگلیسی، نخست در برابر geist معادل mind را (که در فارسی «ذهن» برگردانِ اول آن است) را قرار می‌دادند. این امر دلائل چندی داشت. یکی آن‌که بر خلاف معادل فارسی، mind علاوه بر نیرویی که انسان با آن می‌اندیشد، به معنای آن‌چه با آن اراده نیز می‌کند هست. معنای دیگر mind عقل (intellect) است. امروزه در انگلیسی وقتی می‌گویند he is out of his mind یعنی «عقل از سرش پریده»، مانند mindless که حواس‌پرت، بی‌تفاوت یا دیوانه معنا می‌دهد. هم‌چنین، mind در عباراتی مانند time out of mind به قوه‌ی حافظه نیز اشاره می‌کند: زمانی بس دور که مردم خاطره‌ای از آن ندارند. فرق دیگرِ ذهن با mind آن است که واژه‌ی انگلیسی به دو صورت اسم و فعل به کار می‌رود، در حالی که با ذهن فعلی ساخته نمی‌شود. باری از آن‌جا که بر خلاف ذهن، mind در انگلیسی-  علاوه بر افاده‌ی معنای «عقل» – دلالتی نزدیک به «روح» نیز دارد، انتخاب این واژه به مثابه‌ی معادلی برای geist آلمانی چندان هم غلط فاحشی به شمار نمی‌رفته است. از آن مهم‌تر، در ترجمه‌ی کتاب مقدّس، کاربرد mind به جای روح امری جاافتاده به نظر می‌آید؛ مثلاً واژه‌‌ی mind

در این آیه: Which were a grief of mind unto Isaac and Rebekah (سفر پیدایش  ۲۶:۳۵ – کتاب مقدّس ِجیمز پادشاه) به روح (spirit) معنا می‌شود: «ایشان مایه‌ی اندوه روح اسحاق و رِفقه بودند.» روشن است که در این‌جا «ذهن» معنا نمی‌دهد.

مترجمانِ متقدم آثار آلمانی، از جمله نوشته‌های هگل، انگیزه‌ی دیگری نیز برای ترجمه‌ی geist به mind داشته‌اند: ایشان خوف آن داشتند که مبادا کاربرد «روح» در برابر geist به سوء فهم از مثلاً فلسفه‌ی هگل بینجامد و صبغه‌ای دینی بدان بدهد. آن‌ها برای پرهیز از القای «روحانی» بودنِ اندیشه‌ی فلسفی هگل ترجیح دادند از واژه‌ی mind که بار دینی بسیار کمتری دارد بهره بگیرند. زمانی که در اواخر قرن نوزدهم، اثری از هگل با عنوان Hegel’s Philosophy of Mind به انگلیسی ترجمه شد،[v] برخی کتاب‌گزارانِ اثر به این نگرانی اشاره کردند؛ از جمله در سال ۱۸۹۵، یک‌ سال پس از انتشار ترجمه‌ی انگلیسی، الیس مک‌تاگارت در یادداشتی تأکید کرد که این دغدغه مترجم را «واداشته که Geist را به جای Spirit به  Mind برگرداند. همان‌گونه که خود وی نیز اشاره می‌برد، بی‌شک «میانگینِ اذهانِ انگلیسی کلمه‌ی spritual بار معنایی‌ای دارد که ما را مستقیم به سرزمین دینداری ره می‌نماید». به نوشته‌ی او اشکال Spirit آن است که  «به جای وحدتی که تنها در کثرت وجود دارد و وحدتی است که به خاطر کثرت وجود دارد، بر واقعیتی مستقل، ورای افرادی که آن را ساخته‌اند، دلالت می‌کند. همواره این خطر هست که هگل در راستای تئیسمِ (theism) خام یا پانتئیسم (pantheism) خامی نادرست تأویل شود.» با این همه او، استفاده از mind را هم بدون اشکال و مسدود بر روی بدفهمی ارزیابی نمی‌کند.[vi] با وجود آن‌که پس از آن، در ترجمه‌ی عنوان کتاب هگل، پدیدارشناسی روح، Spirit جای Mind را گرفت، ولی هم‌چنان برخی مترجمان مانند بالی هنوز از Mind استفاده می‌کردند.[vii] ولی از دهه‌های پایانی قرن بیستم به این سو، به دلیل مشکلات فراوانی که کاربرد معادل Mind به جای Geist در عنوان کتاب هگل برمی‌انگیخت، این گزینه متروک شد. تازه‌ترین ترجمه‌ی شاهکار هگل، در سال ۲۰۱۸، در مجموعه‌ی «ترجمه‌های کمبریج هگل» (The Cambridge Hegel Translation) به دست هگل‌شناسی نامی جهانِ انگلیسی‌زبان، تری پینکارد، با عنوان The Phenomenology of Spirit منتشر شد[viii]. هم‌زمان، در همان سال، ترجمه‌ی دیگری از این اثر، ولی با همان عنوان از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد به بازار آمد.[ix] شاید دلیل دیگری که در چنین سیاق‌هایی از واژه‌ی Mind برای اشاره به Geist پرهیز می‌شود، شاید رواج «فلسفه‌ی ذهن» (philosophy of mind)، به ویژه از نیمه‌ی قرن بیستم به این سو باشد. این فلسفه رویکردی تحلیلی و سویه‌ای ماتریالیستی دارد و از ذهن معنایی کاملاً مادی مراد می‌کند.

روح، عقل یا ذهن؟

بنابر آن‌چه آمد، بیشتر پس از درگذشت هانا آرنت در سال ۱۹۷۵ بود که سرگردانی درباره‌ی کاربرد Mind یا Spirit در برابر Geist به پایان رسید و مترجمان به نفع Spirit تصمیم نهایی خود را گرفتند. آرنت در واپسین اثرش، The Life of Mind،  یک‌ جا خود mind را به کار برده و در پرانتز اشاره کرده که مرادش از آن geist است.[x]

آرنت در واپسین اثرِ ناتمام‌اش، The Life of Mind، همان دل‌مشغولی اصلی را دنبال می‌کند که در نخستین اثر فلسفی‌اش، وضعیّت انسان (۱۹۵۸): کنش (action) و ارتباط آن با اندیشه. آرنت برای کتاب عنوان حیاتِ عملی (vita activa) را برگزیده بود که ناشر آمریکایی، انتشارات دانشگاهی شیکاگو، آن را نپذیرفت و به جای آن عنوان وضعیت انسان را بر روی کتاب گذاشت. «حیات عملی» طیّ همه‌ی سال‌های فعالیت فکری آرنت جان‌مایه‌ی اصلی تأملِ فلسفی و تعهدِ سیاسی را می‌ساخت.

«حیات عملی» و در برابر آن حیاتِ نظری (vita contemplativa)، از دیدِ آرنت دو نوع فعالیّت متمایز انسانی بودند، حیات عملی، بازیگری و حیات نظری، تماشاگری در صحنه‌ی تئاتر جهان است. آن چه چیزی است که دو نوعِ متفاوت از رویکرد به زندگی را برای آن می‌توان تصور کرد؟ آیا می‌توان گفت «ذهنِ» انسان دو نوع فعالیت، یکی کنش‌گرانه و دیگری نظرورزانه، دارد؟ روشن است که کار ذهن به نظرورزی محدود می‌شود؛ کنش‌گریِ سیاسی کار دیگر اعضا و جوارح انسانی، به ویژه زبان و گفتار، است. پس برگردانِ The Life of Mind به حیاتِ ذهن  نه تنها دقیق که حتی درست هم نمی‌نماید. فعالیت‌های نظری و عملی از اوصاف «روح» انسان – به معنای کاملاً غیردینی و فلسفی آن – است؛ روح می‌اندیشد، اراده‌ و قضاوت می‌کند. پس عنوان این کتاب را که یک بار آرنت آن را «در حکمِ جلد دوم وضعیت انسان» خواند، باید به فارسی حیات روح برگرداند نه حیات ذهن. روح در این‌جا، با دلالتی هگلی، به معنای آگاهی است و فعالیت‌های عقلانی و قوه‌ها (faculties یا powers) از یک سو، و ادراک (perception) و حسّ درونی (internal sense) از سوی دیگر، از شئون و وجوه آن به شمار می‌روند.

برگردان آلمانی عنوان کتاب – که یک‌سال پس از انتشار نسخه‌ای اصلی کتاب به چاپ رسید و نخستین ترجمه‌ی آن به زبانی دیگر است – می‌تواند قرینه‌ای بر صحّت ادعای این قلم باشد: در آلمانی عنوان کتاب به از حیات روح ‌‌برگردانده شده است، یعنی آن «از» یادداشت‌هایی که آرنت برای حیات روح آماده کرد.[xi] در فرانسه نیز عنوان کتاب به همین عبارت، یعنی حیات روح ‌‌ ترجمه شده است.[xii] باید در نظر داشت که چنان‌که در فرهنگِ ترجمهناپذیرها به ویراستاری باربارا کَسَن، فیلسوفِ زبان فرانسوی، آمده، این زبان فاقد کلمه‌ای است که چون معادل دقیقی برای mind انگلیسی پذیرفته شود. اگر در انگلیسی سه واژه‌ی mind, soul و spirit وجود دارد که بسته به سیاق کلام می‌توان آن‌ها را، در معنایی کم و بیش نزدیک به هم، به جای یکدیگر، به کار برد، در زبان فرانسه تنها دو واژه‌ی âme و esprit هستند که معادل آن‌ها به شمار می‌آیند. در نتیجه، فلسفه‌ی ذهن یا philosophy of mind را در فرانسه philosophie de l’esprit می‌گویند.[xiii]

گفتنی است که مترجم عربی کتاب هیچ یک از دو معادلِ «ذهن» و «روح» را برای عنوان عربی آن رسا ندیده و – ناظر به اصطلاحاتی چون «عقل نظری» و «عقل عملی» – عبارت حیاه العقل را برای این منظور برگزیده است.[xiv]

پانوشت

[i] این کتاب به فارسی برگردانده شده است: هانا آرنت، حیات ذهن، ترجمه‌ی مسعود علیا، تهران، قفنوس، ۱۳۹۴. برای گزارشی تاریخی از تکوین و تدوین کتاب به جستار زندگی‌نگار آرنت، الیزابت یانگ‌-بروئل بنگرید:

Elisabeth Young-Bruehl, “Reflections on Hannah Arendt’s the Life of the Mind” in Political Theory, Vol. 10, No. 2 (May, 1982), pp. 277-305

برای شرحی از درون‌مایه‌ی کتاب بنگرید به:

Ronald Beiner, “Judging in a World of Appearances: A Commentary on Hannah Arendt’s Unwriting Finale” in Hannah Arendt: Critical Essays, edited by Lewis P. Hinchman, Sandra K. Hinchman, p. 365

[ii] برای زندگی‌نامه‌ی هانا آرنت به نخستین و از نظر تاریخی مهم‌ترین زندگی‌نگاری وی به قلم یکی از شاگردان روانکاوش بنگرید:

Elisabeth Young-Bruehl, Hannah Arendt: For the Love of the World, Yale University Press, 1982.

[iii] Hannah Arendt, The Origins of Totalitarianism, New York, Schocken, 2004.

الیزابت یانگ-بروئل در جستاری تاریخ تکوین، تدوین و ویرایش‌های گوناگون خاستگاههای توتالیتاریسم را به دست خود آرنت می‌نویسد: تاریخ تدوین و ویراست‌های پیاپی آن تاریخی است از نیمه‌ی اول قرن بیستم چنان‌که در نیمه‌ی دوم آن فهمیده شد. بنگرید به:

A New History of German Literature, ed. David E. Wellbery,  Harvard University Press, pp. 814-819

[iv] Gerhard Brauer, The Problem with Reading Hannah Arendt in English: How Poor Translation Can Impair the Reading and Understanding of Philosophy, Germany, VDM, 2008, p. 4

[v] F. Hegel, Hegel’s Philosophy of Mind, trans. With five introductory essays by William Wallace, Oxford, Clarendon Press, 1894.

[vi] Hegel’s Philosophy of Mind. by William Wallace, Review by: J. Ellis McTaggart in International Journal of Ethics, Vol. 5, No. 3 (Apr., 1895), pp. 393-395

[vii] Phenomenology of Mind, translated by J. B. Baillie, London: Harper & Row, 1967

[viii] G. W. F. Hegel, The Phenomenology of Spirit, translated and edited by Terry Pinkard, Cambridge University Press, 2018

[ix] G. W. F. Hegel, The Phenomenology of Spirit, translated with introduction and commentary by Michael Inwood, Oxford University Press, 2018

[x] H. Arendt, The Life of Mind, p. 43

[xi] Hannah Arendt, Vom Leben des Geistes. Bd. 1: Das Denken. Bd. 2: Das Wollen. Piper, München 1979

[xii]La vie de l’esprit, traduit par Lucienne Lotringer, Paris, PUF, 2013

[xiii] Vocabularies Européen des philosophies, sous la direction de Barbara Cassin, Paris, Seuil-Le Robert, 2004, p. 67; for English translation see: Dictionary of Untranslatables: A philosophical Lexicon, ed. Barbara Cassin, Princeton University Press, 2014,  p. 1011.

[xiv] حنه آرنت، حیاه العقل: التفکیر، الجزائر، بیروت، أ. نادره السنوسی، ابن الندیم للنشر و التوزیع، دارالروافد الثقافیه،  ۲۰۱۶

حنه آرنت، حیاه العقل: الاراده، الجزائر، بیروت، أ. نادره السنوسی، ابن الندیم للنشر و التوزیع، دارالروافد الثقافیه،  ۲۰۱۷

همرسانی کنید:

مطالب وابسته