دانشگاه: خاری در چشم روحانیون

نصرالله پورجوادی

انقلابی که در سال ۱۳۵۷ در ایران رخ داد انقلابی بود که کانون آن دانشگاههای ایران بود نه حوزه های علمیه. روحانیون که این انقلاب را به نفع خود مصادره کردند و به قدرت رسیدند همواره سعی کرده اند که با اسلامی خواندن این انقلاب نقش دانشگاهها و دانشگاهیان را که پدید آورندگان اصلی انقلاب بودند کمرنگ و کمرنگ تر کنند و سر انجام هم محو نمایند، و در عوض نقش حوزه های علمیه را روز به روز برجسته تر نمایند.

بستن دانشگاه ها و تعطیل نگهداشتن آنها به مدت حدود سه سال، و پس از بازگشایی آنها، تاسیس دفاتری برای نماینده «فقیه عالیقدر» و سپس رهبری در هر دانشگاه، سخنرانی های رهبر فقید انقلاب در دهه شصت بر ضد دانشگاهها و دانشگاهیان و نسبت دادن هر نوع فساد و انحراف سیاسی و اخلاقی به آنها، اخراج دانشگاهیانی که با روحانیت زاویه داشتند، حمله به کوی دانشگاه و به دنبال آن استقرار نیروهای امنیتی در دانشگاه در سال ۷۷ و از بین بردن حریم دانشگاه و حمله یکشنبه گذشته به دانشگاه صنعتی شریف همه در جهت تضعیف و نابودی دانشگاه بوده است.

اما در تمام این حرکت ها روحانیت نتوانسته است و نخواسته است بفهمد که تلاش برای از بین بردن دانشگاه در جامعه جدید تلاشی است بیهوده و سخت زیانبار، چه اصولاً قوام و اداره جامعه جدید در گرو داشتن دانشگاه و تربیت متخصصان دانشگاهی ست، نه حوزه های علمیه. روحانیون حاکم بعد از ۴۳ سال گویی هنوز متوجه نشده اند که جامعه امروزی را می توان بدون حوزه علمیه اداره کرد ولی بدون دانشگاه و تحصیلکردگان دانشگاهی این کار مقدور نیست.

تفاوت میان حکومت ایران و حکومت افغانستان این نیست که روحانیت در ایران قابلیت بیشتری از روحانیان افغانستان دارد یا از آن ها زرنگ تر و روشنفکر ترند، بلکه در این است که ایران دانشگاه های بهتر و بیشتری دارد و اداره کشور هم بیشتر در دست فارغ التحصیلان دانشگاهی است. روحانیت هم عملا نتوانسته است نقش دانشگاه را در اداره و تنظیم امور جامعه جدید نادیده بگیرد. عقلای ایشان فهمیده اند که نیرویی که میتواند جامعه را اداره کند و حتا تمدن موهوم اسلامی آنها را بسازد عقل و عقلانیت دانشگاهی است نه آنچه در حوزه ها ایمان و علم خوانده می شود.

از همین جهت برخی از روحانیونی که کاملا در خواب نبودند سعی کردند طعم تحصیلات دانشگاهی را هم بچشند و برخی از آنها که جاه طلبی بیشتری داشتند در تاسیس دانشگاه (مثل تربیت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامی) و نهاد های دانشگاهی با دانشگاهیان همکاری کنند، هر چند که همین اقدامات سازنده هم در جهت کنترل دانشگاه ها و گزینش استادان و حتی رییس دانشگاه توسط حوزویان بوده است. به هر حال شاید همین قدر هم که این روحانیان قدمی برای توسعه و پیشرفت دانشگاه برداشته اند باید کلاهمان را بیاندازیم بالا چون خدا میداند اگر آنها هم مثل بقیه میخواستند نسل دانشگاهیان را از بیخ بر اندازند و و ضعیت ما را همانند طالبان به دوران غارنشینی ببرند چه بایست میکردیم.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته