آینه‌های فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث

ترانه مسکوب
مجله بخارا

Leila Rahimi Bahmany
Mirrors of Entrapment and Emancipation: Forugh Farrokhzad and Sylvia Plath
 .Leiden: Leiden University Press, 2015, 381 pp

لیلا رحیمی بهمنی، آیینه های اسارت و رهایی: فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث، لایدن: انتشارات دانشگاه لایدن، ۲۰۱۵، ۳۸۱ صفحه.

این کتاب که به مطالعه تطبیقی ایماژ آینه در اشعار دو شاعر معاصر زن، فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث می پردازد، مبتنی بر پایان نامه دکترای نویسنده (دانشگاه آزاد برلین ۲۰۱۲) است.

نویسنده با توسل به معانی عمیق و گاه ضد و نقیضی که آینه در ادبیات زنانه دارد سعی در روشنتر کردن اشعار این دو شاعر معاصر دارد. او کوشیده است نشان دهد که چگونه این دو شاعر از ایماژ آینه به گونه ای زیرکانه برای درک، نقد و ابراز حالات و عواطف خود بهره جسته اند و بدین طریق نقشهایی قوی و به یادماندنی از وجود زنانه خود ترسیم کرده اند.

کتاب شامل مقدمه، سه فصل، نتیجه و پیوست است. مقدمه کتاب دربارۀ آینه در ادبیات زنانه است. آینه بار معنایی و ارزشی متفاوتی برای زنان و مردان دارد. از این رو نویسندگان زن و فمنیست های ادبی در مواجهه با ماهیت چند جانبه آینه واکنش های مختلفی بروز داده اند. آینه در برابر فردیت، تن، عاملیت، صدا و جهان بینی کسی که در مقابلش ایستاده، کنش های متقابلی نشان می دهد. گاه کاربرد آینه نشان از اسارت زن دارد، هنگامی که زن تا سرحد تصویری برای نگاه خیره و کام  یابی مردانه تنزل می یابد و پیچیدگیهای انسانی او نادیده گرفته و سرکوب می شود. زنان با درونی کردن این تصاویر، خود به آینه هایی برای مردان بدل می شوند تا تصاویر تحریف شده و دلخواه آنان را انعکاس دهند.

mirrors-sدر چنین محیطی، ظاهر و زیبایی از پیش تعریف شدۀ زن اهمیت فراوانی می یابد چرا که ظاهر او تعیین کنندۀ سرنوشتش است. برخی از شعراء و نویسندگان زن در آثارشان به شکستن چنین آینه هایی بر می خیزند. در مقابل، گاه آینه وسیله ای می شود برای زنان در جهت بازسازی، شناخت خود و دوستی با خویشتن خویش، و با ظاهر و جسمشان و نیز با دنیای اطراف. در ادبیات مدرن زنانه چنین آینه ایی ساخته و ترویج می شود.

در فصل اول اسطوره هایی که آینه درونمایۀ مرکزی آن را تشکیل داده و این اسطوره ها تأثیری شگرف بر فرهنگ و ادبیات غرب گذاشته اند، همچون اسطورۀ نارسیسوس و اِکو و مدوسا، بررسی شده است. به علاوه شاخص ترین نظریه های مرتبط با آینه و انعکاس در ادبیات، فلسفه و روانشناسی، از جمله نظریات زیگموند فروید، دونالد وینیکات و ژاک لاکان به طور خلاصه تشریح شده است. آنگاه خوانش های فمنیستی این اسطوره ها و نظریه ها از جمله در آثار لوس ایریگاری، هلن سیکسو، جودیت باتلر، جولیت میچل و الیزابت گراسز مورد تحلیل قرار گرفته است.

آینه علاوه بر ویژگی مکانی، ویژگی زمانی نیز دارد از این رو استعاره ای می شود برای بیان خاطره و خیال. آینه ابزاری برای نمایاندن ظاهر است، با این حال ویژگی روانی درونی نیز جزء لا ینفک آن است. شخص در برابر آن نه فقط با ظاهر خود، بلکه با تمامی احوالات گوناگون درون خود و همچنین با تمامی تصاویری که خود و یا محیطش از او و نوع او ساخته مواجه می شود. در حقیقت آینه آستانه ای می شود برای ورود به عوالم دیگر. ممکن است یوتوپیایی شود که در آن شخص تصویر ایده آل خود و آرزو های خود، حتی رسیدن به محبوب خود را در آن ببیند. گاه  هم صحن دادگاهی، و یا به قول پلات “اطاقهای مخوفی”، می شود که شخص خودهایش را بی رحمانه به محاکمه می کشد. زمان مندی آینه بدین مفهوم است که آینه نه تنها چگونگی شخص را در زمان حال می نمایاند، بلکه مقایسه ای با کیفیت تصاویر گذشته او و نیز طرحی از آینده او پیش رو می نهد. با ایستادن در مقابل آینه، گذشته، حال و آینده ما بر روی سطح آن احضار می شود که این حال اغلب یادآور پیری و تباهی است.

زمان دار بودن آینه به بحث دیگری در کتاب منجر شده است و آن جابه جایی تصویر مادران و فرزندان، به ویژه دختران است. ظاهر شدن تصویر مادر در آینه دختر، تصویری که در ادبیات زنان مکرر آمده، نه تنها اشاره ایست به پیری و مرگ، بلکه نشانگر کسب هویت مادر و تکرار داستان زندگی و سرنوشت مادر برای دختر است. این جابجایی تصویر در آینه غالبا برای دختر نامطلوب و دردناک است، چراکه یادآور یک عمر زدودن های دردناک تصویر خود در آینه و اتخاذ نقابهایی است که زن و زنانگی تعریف شده است. و در پایان این فصل، عملکرد یکسان آینه و متن از این حیث که هر دو ابزار نمادی فردی اند (subjective semiotic mode) مورد بررسی قرار گرفته است. زنان اغلب از متن نه تنها به مثابۀ آینه ای برای بروز هویت و احوال خود، بلکه بعنوان محلی برای ساختن خود استفاده کرده اند. متن برای زنان فضایی فرهنگی فراهم می کند که در آن هویت و جنسیت زن با نقاب ها و تصاویر اجتماعی او وارد مذاکره می شود.

این مباحث تحلیلی مقدمه ای فراهم می کند برای فصل دوم و سوم کتاب که در آن نمونه های بهره گیری از ایماژ آینه در آثار دو شاعر معاصر زن بررسی شده است.  فروغ فرخزاد و سیلویا پلاث با کاربردهای استعاری آینه در سنت های ادبی خود به خوبی آشنا بوده اند با این حال به نحوی بدیع  آنها را برای نفی همان اصول و تعالیمی که این آینه ها قرن ها در قالب آنها معنا می یافتند به کار گرفته اند. بدین سان این بدعتها به آفرینش شعر مدرن انجامیده است.

نویسنده در نتیجه کتاب، آینه های اشعار فرخزاد و پلاث را در کنار هم چیده است و نشان می دهد که آنها به استثنای برخی تفاوتها، شباهتهای حیرت آوری با هم دارند. این نکته خود گواه دیگری است بر فراگیر بودن تجربیات زنانه و نمودگار تلاش مشابه این دو شاعر است که فرهنگ و ادبیات مردسالارانه را برنمی تافتند و به جای انعکاس القائات این فرهنگ می کوشیدند تصویر و صدای اصیل خود را کشف کنند و بروز دهند. برای هر دو شاعر متن-آینه، فضایی یا پنجره ای پیش رو قرار می دهد، که در آن حاضر با غایب، وجود با نمود، درون با بیرون، خصوصی با عمومی، درون نگری با تقلید، حقیقی با تخیلی، و بالاخره حال با گذشته و آینده وارد مناظره و مناقشه می شود.

در پیوست کتاب آن دسته از اشعار فرخزاد که در فصل دوم بخش هایی از آن به طور گزینشی بررسی شده به صورت کامل نقل و  به انگلیسی ترجمه شده است. ترجمه برخی از این اشعار برای نخستین بار صورت گرفته است.

———————

*این مطلب در شماره اخیر مجله بخارا که هنوز آنلاین نشده منتشر شده است.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته