راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

پاتریشیا کرون و خط سوم در پژوهشهای ایران و اسلام

حسن انصاری

پاتریشیا کرون، اسلامشناس و ایرانشناس نامدار معاصر که به تازگی از دنیا رفت از نمونه های برجسته رویکردی است که در آن تاریخنگاری مبتنی بر اسناد و مدارک تاریخی در بافت تاریخنگاری جهانی دیده می شود. درست از همین روست که توجه به بافتها و پیش زمینه های اجتماعی و جامعه شناختی در این رویکرد بسیار با اهمیت تلقی می شود.

در میان اسلام شناسان غربی کسانی هستند که هنوز گرایش کلی فیلولوژیک و تاریخنگاری سنتی سده نوزدهمی و اوائل سده بیستمی را نمایندگی می کنند؛ گرایشی که در واقع موتور محرک پژوهشهای تاریخی در حوزه اسلامشناسی بوده و هست. در این رویکرد توجه به تاریخ مندی و تاریخ گذاری متون و همچنین عنایت به جزئیات اسناد و مدارک و تحولات تاریخی متنی و واژگانی بسیار با اهمیت قلمداد می شود و البته پرداختن به همه اینها نیازمند توانایی های زبانی و مهارتهای فنی است.

شماری نیز در چند دهه اخیر بیشتر همتشان معطوف به رویکردهای آنتروپولوژیک و انسانشناختی است و به کلی مطالعه اسلام و پدیده های تاریخی اسلامی را گسسته از محیط جهانی خود مورد مطالعه قرار می دهند. در این میان شمار زیادی از اسلامشناسان غربی در سده بیستم به اهمیت مطالعه اسلام در بستر تاریخ جهانی و به طور خاص به عنوان بخشی از تاریخ ملل پیشامدرن عنایت نشان داده و می دهند و تلاششان در آن است که تاریخ اسلام را در این چارچوب کلی مطالعه کنند. طبیعی است در این چارچوب باید تمام ابزارهای علمی و پژوهشی و دانشی که برای مطالعه تاریخ یونان و روم قدیم و تمدنهای اروپایی به کار می آید برای مطالعه تاریخ تمدن اسلامی به کار بسته شود.

برخی از همین دست دانشمندان مطالعه اسلام اولیه را به عنوان بخشی از تاریخ دوران متأخر باستان مورد توجه قرار می دهند و طبیعی است که بدین منظور به اهمیت بررسی اسناد و مدارک تاریخی برجای مانده از آن دوران برای پژوهش در زمینه ها و سیر گسترش رویی اسلام نخستین عنایت ویژه نشان می دهند.

در این میان اهمیت دارد تا اسلام را در زمینه ظهور آن، تعامل آن با فرهنگهای کتاب مقدس و در تعامل با ایران و بیزانس مورد مطالعه قرار داد؛ کما اینکه اهمیت دارد تا اسلام را در بستر عربی و قبیلگی آن در شبه جزیره و تعاملات درون و برون مرزی آن بررسید. پاتریشیا کرون از اسلامشناسانی بود که به این رویکرد سوم دلبسته بود و البته صلاحیتهای لازم آن را تا حدود بسیار زیادی داشت.

او از نتایج تحقیقات درباره همه عناصری که در این رویکرد سوم از آنها سخن گفتم اطلاع داشت و مطالعات خود را در این زمینه ها گسترش داده بود: هم از اسناد مربوط به ظهور اسلام در محیط عربی آن اطلاع داشت و در زمینه ظهور اسلام در محیط عربی و قبیلگی آن مطالعات و پژوهشهای گسترده کرده بود و هم از تعامل و نسبت اسلام در محیط ادیان کتاب اطلاع داشت و پژوهشهای این زمینه را دنبال می کرد و از آن دست مطالعات در آثار خود، به ویژه آثار اولیه خود بهره بوده بود.

پاتریشیا کرون در عین حال بر مسئله ظهور اسلام در محیط ایرانی و بیزانسی خود و همچنین به عنوان مرحله ای پایانی از دوران متأخر باستان واقف بود و اهمیت بررسی در آن را در پژوهشهای خود در نظر داشت. ممکن است بسیاری از همکارانش با نتایج تحقیقات او به ویژه در آثار اولیه اش که بعضاً با همکاری برخی از همراهانش نوشته شد موافقت نداشتند اما هیچگاه رویکرد اصلی او در پرداختن به این نوع منابع و مهمتر از آن ضرورت نقادی اصالت متون اولیه اسلامی و آنچه می توان از آن به “شکاکیّت” و “تجدید نظر” در “اصالت” متون اسلامی یاد کرد (و البته او در این رویکرد تنها نبود و نماینده سنتی در میان اسلامشناسان غربی بود) بی اهمیت جلوه نکرد.

در واقع پرسشهایی که او در این زمینه مطرح کرد، حتی اگر پاسخهایی که خود بدانها می داد مورد قبول بسیاری از همکارانش نبود، نسل جدید و جوانتری را به تأملاتی جدی واداشت و مرحله ای نوین از تحقیقات را در زمینه بحث از اصالت متون و تاریخنگاری اندیشه دینی و سیاسی دو سده نخست اسلام رقم زد – یعنی سده های بنیادگذار در شکلگیری دیانت اسلامی و هویت دینی دیانتی که “اسلام” خوانده می شود.

پاتریشیا در کنار همه این عناصر به عنصر مهم دیگری که در این رویکرد بدان اشاره کردیم توجهی عمیق داشت و آن بهره وری او بود از مطالعات جامعه شناختی و دستاوردهای علم جامعه شناسی. در نوشته های پاتریشیا کرون، به ویژه در نوشته های بیست سال اخیر، وی را تاریخ پژوهی می بینیم که در کنار توجه به اسناد و متون از توجه فلسفی و جامعه شناختی به موضوع مورد پژوهش خود غفلت نمی کند؛ این در حالی است که هرگز او تاریخ پژوهی را در خدمت ارائه ایدئولوژیهای فلسفی نما به کار نمی گرفت؛ مقایسه ای میان آنچه او درباره تاریخ اندیشه سیاسی اسلامی نوشته با آنچه برخی از نویسندگان معاصر ایرانی در همین زمینه نوشته اند تمایز میان مرز پژوهش تاریخی با تاریخنگاری در خدمت فلسفه های ایدئولوژی زده را برای خواننده آگاه و رمز آشنا ایرانی می تواند روشنتر کند؛ مطلبی که باید وقتی دیگر بدان پرداخت.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته