بیماری‌های ما با عقاید ما هم پیوند دارد

روزنامه قانون

دکتر روزبه ملک زاده، پزشک ایرانی مقیم استرالیاست. او پس از مهاجرت به استرالیا در سال ۱۳۶۷ ضمن ادامه کار خود در رشته پزشکی مشغول این بررسی شد که چه عواملی در سلامتی نقش دارند. در کشاکش این جستجوگری به  کتابی از  خانم لوئیز هی و کولین لامبرت بر خورد کرد که به بررسی ارتباط بین افکار  و بیماری‌ها و نحوه شفا دادن خود اشاره کرده بود. دکتر ملک زاده اشاره‌های متعددی را که در فرهنگ فارسی در این زمینه وجود دارد مورد مطالعه قرار داد. حدود ۲۰سال قبل با آقای گریگوری نویل آشنا شد که لیسانس طب گیاهی و هوموپاتی دارد و از ۵ سال پیش‌تر به تحقیق در این زمینه مشغول بوده است. کتاب بیماری دریچه‌ای به عرفان (تهران: سیب نقره ای) جمع آوری سخنرانی‌های (او در) رادیوی سراسری استرالیاست که به مدت چهار سال از ۱۹۹۹-۱۹۹۶ ادامه داشت. در باره این کتاب گفت‌وگویی با دکتر ملک زاده داشته ایم.

چطور شد که نوشتن چنین کتابی به ذهن شما رسید؟
طی ۲۷ سالی که در خارج از ایران به سر می‌برم در حالی که خود را برای طبابت در استرالیا حاضر می‌کردم و همچنین در زمان طبابت سعی کردم با روش‌های درمان بیماری‌ها از طریق متدهای مختلف در فرهنگ‌های گوناگون آشنا شوم. دراین مسیر با طب‌های ایورودائی، طب قدیمی‌ایران، طب گیاهی غربی، روش‌های درمانی نظیر شیاتسو، شیروپراکتوری، استیوپاتی، انرژی درمانی ری کی، لیزر درمانی، بیماری‌های روان تنی و هیپنو‌تراپی وروان درمانی آشنا شدم.

به علاوه همان‌طور که شاید بسیاری از  ما ایرانیان در متون ادبی خود  دیده‌ایم بعضی از حکما و طبیبان قدیمی‌ نشان داده اند که برخی  از بیماری‌ها منشاء روحی، فکری دارند و از این زاویه برخورد توانسته اند بیمارانی را که مدت‌ها لاعلاج انگاشته می‌شدند را درمان کنند. لذا در مدت بیش از ۲۰سال با یکی از دوستانم که متخصص در طب گیاهی و هومیوپاتی است مشغول به تحقیق درارتباط بین بیماری‌ها و افکار بیماران شدیم.

طی این تحقیقات ارتباطاتی را از سویی بین افکار و نحوه نگرش و جهان بینی بیماران و ازسوی دیگر بیماری‌هایی را که  از آن رنج می‌بردند پیدا کردیم. این دریافت آغازی شد برای ابراز این تحقیقات به صورت برنامه‌های رادیویی سراسری در استرالیا که پس ازجمع آوری به نام کتاب بیماری دریچه ای به عرفان چاپ شدکه هم اکنون در دسترس شما و عموم هم میهنان عزیز قرار گرفته است. کلمه عرفان در اینجا به معنای شناخت به کار گرفته شده است. چرا که عرفان از کلمه عرف است و به معنای شناخت ازطریق مشاهده نظری و تجسسی وبا درنظر گیری منطق و استدلال استفاده شده است.

باتوجه به اینکه خودتان پزشک هستید چقدرتجربیات شما در پزشکی به کمک‌تان آمد؟
اکثریت و یاشاید تمامی‌ پزشکان به این امرواقف هستند که ما با تمامی‌ تلاش ‌هایمان برای بهبودی بیماران در بسیاری از مواقع متحیر و عاجز مانده‌ایم. گاه نتوانسته ایم بیمار را درمان کنیم و در بسیاری از موارد فقط مجبور شده ایم که درد یا حالت ناخوشایند برای بیمار را قدری تقلیل بدهیم و درمواردی دیگر فقط موفق شده ایم که معلول‌های بیماری‌ها را کنترل کرده ولی در برطرف کردن علت‌های اولیه موفقیت‌های کمتری داشته ایم. احساس استیصال در یافتن جوابی محکم تر و همدردی بابیماران ما را بر آن داشت که جستجوی بیشتری برای یافتن پاسخی قابل قبول تر کنیم که ماحصل آن همین تحقیقاتی است  که به چاپ این کتاب منتهی شد.

در این کتاب از شعرهای کلاسیک فارسی بسیار بهره برده شده است و این نشان از آشنایی خود شما باشعر و ادبیات فارسی دارد. آشنایی شما با ادبیات و شعر چگونه آغاز شد؟
آشنایی وعلاقه  من به ادبیات فارسی و به خصوص به شعر با خانواده ام، و جلسات مشاعره در خانه آغاز  شد و سپس با برخورداری ازتشویق چندین معلم خوب و روشنفکر در دبستان دهخدا نظیرخانم آبرن و خانم لیلی و سپس استاد زین العابدین موتمن دردبیرستان البرز ادامه یافت.

پس از آمدن به استرالیا یکی از مهم‌ترین فاکتورها ادبیات و فرهنگ ایرانی بود که می‌توانست دل را گرم نگه دارد و ارتباط انسان را با ستون‌های اعتقادی خویش حفظ کند. از سوی دیگر، دل و مغز ایرانی‌ها با شعر آشناست لذا استفاده از اشعار برای روشن تر کردن وجا انداختن یک تفکر در ذهن یک روش بدیهی به نظر می‌رسید.

در کتاب فیزیولوژی بدن انسان در کنار ارتباط آن با ذهن و ادبیات و شعر مطرح شده است. این ایده چگونه برای شما به وجود آمد؟
داستان آن کنیزک را که ماه‌ها در بستر بیماری بود و تمام طبیبان از درمان وی عاجز مانده بودند را در مثنوی به یاد دارید؟ حکیمی‌ حاذق نبض او را معاینه کرد و بعد سوالاتی را مطرح می‌کند و درمی‌یابد که دختردلباخته کسی در دیاری دیگر شده است و زمانی که این مشکل حل می‌شود او به بهبودی دست می‌یابد.

ما نیز طی تحقیقاتمان به این نتیجه رسیدیم که هر انسانی موضوع یا توانایی یا توانایی‌های خاصی را داراست که نقش عمده یا اولیه ای در موفقیت یا رشد انسانی دارد. درحقیقت اهمیت دادن به آن توانایی را عامل اصلی در به نتیجه رساندن آمال می‌داند چه برای خود و چه برای دیگران.

توانایی‌های متعددی برای همه ما درزندگی وجود دارد نظیر توانایی حل مشکلات، توانایی ایجاد پروژه برای آینده، توانایی انجام وظایف پدر و مادری، توانایی استفاده از موقعیت‌ها، توانایی دور ریختن تجربیاتی که دیگر مفید نیستند، توانایی سازش کردن باشرایط مشکل و…

وقتی که ما بیماران مختلف را بررسی می‌کردیم متوجه شدیم که همه کسانی که یک بیماری خاصی را داشتند از یک توانایی مشابه صحبت می کنند و آن‌ را رمز موفقیت یا شکست خود و دیگران  می‌دانستند. این دریافت ما را برآن داشت که به فیزیولوژی و نحوه کار و توانایی آن عضو بدن توجه کنیم و متوجه شدیم که آن عضو دارای همان توانایی است که برای بیمار اهمیت شایانی دارد. این یافته ما را به سمت به روی کاغذ آوردن و مقایسه فیزیولوژی اعضای بدن و توانایی‌های هر عضو از سویی و ازسوی دیگر توانایی‌های ما در زندگی  کشاند. نتیجتا منجر به جدول کاملی از اعضای بدن، توانایی‌های آنها، بیماری مربوط  و ارتباط آنها با یکدیگر شد.

البته چون ارتباطی بین توانایی‌های ما در زندگی و همچنین توانایی‌های اعضای بدن ما وجود دارد دلیل بر این نمی‌شود که (از نقصان آن) بیماری حاصل شود. این جریان فقط قسمتی از زمینه های ایجاد یک بیماری است و سایر عوامل نظیر عوامل ژنتیکی، محیطی، ارگانیزم‌ها، میکروب‌ها، ویروس‌ها، پارازیت‌ها، روش‌های زندگی کردن، دارو‌ها، پتانسیل بیماری‌های فامیلی ومنطقه ای و تصادفات همه نقش‌های خاص خود را دارند که دست به دست با علت فکری می‌توانند در ایجاد بیماری شریک باشند.

بر اساس تحلیل شما آیا بیماری جسم از ذهن می‌آید؟
در بیماری عوامل متعددی دخیل هستند. باور‌های ذهنی ما یکی از این عوامل است. اکنون اکثریت ارگان‌های پزشکی و بهداشتی به این نتیجه رسیده اند که برای مثال استرس و نگرانی می‌تواند منجر به بیماری جسمی‌ شود. به علاوه در قسمت‌های دیگر علوم هم ارتباطی بین انرژی‌های مختلف و اثرات آنها بر یکدیگر ثابت شده است. یکی ازمثال‌های بارز این ارتباط قانون و پدیده تشدید یا رزونانس است که نشان می‌دهدکه دو جسم که نوسان‌های مشابه داشته باشند بر یکدیگر اثر  می‌گذارند و نوسان آنها تشدید می‌شود. در مطالعاتی که در زمینه فرم تغییرپذیر مغز صورت گرفته برای  مثال سلول‌های مغزی یا نورون‌هایی وجود دارند که آنها را نورون‌های هم آواز یا همسو می‌خوانند؛ به این صورت که انسان وارد اتاقی می‌شود که کسی را هم نمی‌شناسد ولی به مجرد ورود احساس متفاوتی به او دست می‌دهد بدون آنکه علت آن‌ را بتواند پیدا کند. مشاهده شده است که آن سلول‌های خاص مغزی او با فردی در آن فضا که آن چنان احساسی داشته هم آوازی کرده است بدون اینکه هیچ ارتباط جسمی‌ و مستقیمی‌ موجود باشد. از این‌گونه ارتباطات بسیار وجود دارد که علم ما هنوز کاملا نتوانسته است آنها را  در زیر ذره بین مشاهده کند.

——————————————
*با ویرایش سراسری و تصحیح برخی ارجاعات و تلخیص و حذف جملات مبهم و ناویراسته. اصل مصاحبه نمونه ای از مصاحبه خام است و بدون اینکه ویرایش شده باشد منتشر شده است. – م.ج

همرسانی کنید:

مطالب وابسته