کتاب «تأملی در ترجمه متنهای اندیشه سیاسی جدید؛ مورد شهریار ماکیاوللی» را میخواندم از جواد طباطبایی (تهران: انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۲). مطالب کتاب را قبلاً وقتی به صورت چند مقاله و گفتار در مهرنامه منتشر شده بود خوانده بودم، ولی دوباره خواندناش بیسود و لطف نبود.
کتابی است بسیار آموزنده برای اهل علوم انسانی و اهل ترجمه در ایران. نکتهی اصلی کتاب آن است که ترجمهی متون تخصصی علاوه بر زباندانی نیاز به تخصص در آن موضوع هم دارد. طباطبایی در این کتاب به خوبی نشان میدهد اگر مترجمی این شرط را رعایت نکند، چقدر کوشش او بیهوده و گمراهکننده خواهد بود.
دو نکته:
یکی آنکه وقتی چنین مطالبی به صورت کتاب درمیآید باید ساختار کتاب نیز بیابد. طرح کتاب پریشان است و نویسنده از شاخهای به شاخهی دیگر میپرد. به عبارت دیگر، شالودهی کتاب همچنان شفاهی است.
دوم آنکه طباطبایی به درستی شروط اصلی ترجمه را برمیشمرد، ولی خود از پایبندی به شرط نقد سرمیزند: نقد نوشته باید معطوف به نوشته باشد، نه به نویسنده. کتاب در بسیاری جاها طعن مترجمان و نویسندگان با ذکر نام و نشان است که نه تنها ناضروری است که استدلالهای درست طباطبایی را هم تحت شعاع قرار میدهد.
جواد طباطبایی از کسانی است که متأسفانه به دست خود، آفتاب دانش بسیارش را مدام پشت ابر تارِ تندزبانی پنهان میکند.