فواد مسیحا
بی بی سی فارسی
دو سه ماهی از انتشار بازگشت هابیل، آخرین رمان احمد ضیا سیامک هروی، نویسنده و دیپلمات افغان میگذرد (او سرپرست سفارت افغانستان در بریتانیا ست). بازگشت هابیل، ششمین رمان این نویسنده است و در محافل ادبی افغانستان با استقبال خوبی هم روبرو شده است.
او همانند رمان قبلیاش، گرداب سیاه، در بازگشت هابیل نیز از روشی نسبتا نامتعارف در روایت داستان استفاده کرده است؛ روشی که میتوان گفت در رماننویسی افغانستان سابقه آن چنانی ندارد و تازه است.
قهرمان رمان گرداب سیاه که در یک حمله انتحاری به شدت زخمی شده و به کما رفته است، در همان حالت داستان را روایت میکند. در میانه روایت داستان میمیرد اما همچنان ادامه میدهد تا روایتش را به پایان ببرد.
برای روایت بازگشت هابیل از شیوه قصه در قصه استفاده شده که داستان آن در فضایی میان واقعیت و خیال جریان دارد. تغییر راوی در طول داستان از دیگر مشخصاتی است که سبک روایت را متفاوت ساخته است.
با این حال شماری از منتقدان ادبی هروی را نویسندهای میدانند که تمام حواسش بر روایت داستان است و تمرکز کمتری بر متن دارد. به باور این منتقدان هرچند این شیوه نوشتاری، رمانهای او را برای بسیاری از خوانندههایش آسان و جذاب میسازد، اما ممکن است برای برخی دیگر جایی برای درگیری ذهنی و مشارکت در تکمیل داستان باقی نگذارد.
سیامک هروی را در میان رماننویسان انگشت شماری که افغانستان دارد، میتوان یکی از پرکارترینها دانست که در طول یک دهه، شش رمان نوشته است.
روایت جنگ و زندگی در افغانستان
سیامک هروی سوژه رمانهایش را تا به حال با الهام از زندگی روزمره در افغانستان انتخاب کرده و قهرمانهایش هم همه افغانهایی هستند که در گوشه و کنار این کشور سرگرم همین زندگی روزمره هستند.
از همین رو در رمانهای او با حوادثی چون حمله انتحاری، انفجار و جنگ، زیاد بر میخوریم و مفاهیمی چون اختلافات گروهی، جدال بر سر قدرت، باور به خرافات و … در همه رمانهای او دیده میشوند.
مثلا او در گرداب سیاه، مرگ غیرنظامیان در حملات انتحاری را دستمایه نوشتن قرار داده است. غیرنظامیانی که میتوانند دخترکی دستفروش باشند، یا دکتری متخصص. و در بازگشت هابیل، آنچه درونمایه اصلی رمان است، باور عمیق به خرافات و نفوذ دلالان دین و مذهب در تمام لایههای زندگی و سرنوشت مردم است.
هرچند این دو رمان در سالهای اقامت هروی در لندن نوشته شدهاند، اما در اینها نیز نمیتوان رنگ و بویی به غیر از آنچه زندگی به سبک افغانی و در شرایط امروز افغانستان دارد، دید. خودش میگوید که در زمان طالبان مدتی در هرات زندگی میکرده و یک روز اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان او را بازداشت میکند. از او درباره مذهبش میپرسند و اطلاعات شرعیاش را میآزمایند و سپس رهایش میکنند. اما این حادثه سبب میشود که از شهر بدش بیاید و برای فرار از آنجا به روستاهای اطراف پناه میبرد.
در کرخ در خانه فردی به نام عبدالباقی ساکن میشود که بعدها رمان “گرگهای دوندر” را با الهام از زندگی او و چند نفر دیگر از ساکنان کرخ مینویسد. زندگی در روستاها او را بیشتر و بیشتر با رسمها و سنتهای مردم آنجا و آنچه در زیر پوست زندگی روستایی افغانستان میگذرد، آشنا میسازد و شاید از این رو است که داستان بیشتر رمانهای سیامک هروی در روستاهای افغانستان میگذرد و قهرمانهایش هم بیشتر شخصیتهای متفاوت روستانشین هستند.
“خودت بگیر امتحان کن”
سیامک هروی اولین کتابش را که مجموعهای از قصههای عامیانه هرات بود، در سالهای دهه شصت خورشیدی چاپ میکند. پس از آن او در کتاب “مردههای عصبانی” ذائقهاش را در طنزنویسی میآزماید که این کتاب با استقبال نسبتا خوبی هم روبرو میشود.
اما وارد شدن هروی به دنیای رماننویسی به گفته خودش حکایت دیگری دارد. او میگوید زمانی که در اولین سالهای پس از فروپاشی حکومت طالبان در افغانستان، مدیر مسئول روزنامه دولتی انیس بوده، تصمیم میگیرد مطلبی درباره رماننویسی در این کشور بنویسد. اما زمانی که شروع به تحقیق در این باره میکند، هرچه پیشتر میرود، بیشتر گرفتار یاس و ناامیدی میشود. سر نخ تحقیقات او به گفته خودش به چند آدم انگشتشمار میرسد که آنها نیز رمانهای شان کمتر حکایتی از وضعیت جاری افغانستان داشتند.
هروی میگوید: «پس از آن روز در هر نشست ادبی و دیدار با داستاننویسان، آنها را تشویق میکردم که رمان بنویسند که البته بیشتر آنها پس از شنیدن حرفهایم میگفتند بله درست میگویی، کاری خواهیم کرد. ولی دو سال گذشت و هیچ کس کاری نکرد. یک روز به خودم گفتم خوب اگر دیگران نمینویسند، خودت بگیر امتحان کن!» امتحان میکند و نتیجهاش رمان “اشکهای تورنتو در پای درخت انار” میشود. داستان چشمپزشکی که از کانادا برای مداوای کسانی که از بیماری چشم رنج میبرند، به قندهار میرود و هر دو دستش در یک حمله انتحاری آسیب میبیند؛ همان دستانی که با آنها بینایی را به چشمهای پدر فرد انتحارکننده بازگردانده است.
سیامک هروی سالها در افغانستان مدیر مسئول و سردبیر روزنامهها و هفتهنامههای پرخوانندهای بوده و چند سالی هم در دفتر مطبوعاتی ارگ ریاست جمهوری این کشور کار کرده است. او در دو سال گذشته به عنوان مستشار سفارت افغانستان در بریتانیا کار کرده و در ماههای اخیر سرپرستی این سفارت را نیز به عهده داشته است.
سیامک میگوید که تلاش کرده تا داستانهایش هم برای خواننده امروزی جذاب باشد و هم در ذهن خواننده پنجاه یا شصت سال آینده، تصویر روشنی از وضع و حال امروز افغانستان مجسم کند و علاوه بر این نقشی هم در بارور شدن ادبیات داستانی و رماننویسی در افغانستان ایفا کرده باشد.