حسین شیرمحمدی/ مرضیه شریفی
تاریخ در آینه پژوهش
چکیده:
اندرزنامه اردشیر را شاهان ساسانی و پس از ترجمه به زبان عربی، حکام مسلمان نصب العین خویش قرار دادند. این اندرزنامه در قرن های نخستین اسلامی با نام «عهد اردشیر» شهرت داشته گرچه در همان زمان نیز نسخه کاملی از آن ظاهرا موجود نبوده است. بسیاری از کتاب های اندرزنامه ای و دستورالوزرایی که بعدها در تمدن اسلامی نوشته شده است، بن مایه ای از ادبیات تعلیمی عهد ساسانی دارند. سیاست نامه ها یکی از بارز ترین نمونه های ادبیات تعلیمی است. یکی از کتاب هایی که به صورت اندرزنامه ای نوشته شده و در حقیقت به نوعی توصیه در ملکداری و حکومت داری صحیح است، کتاب تاریخ فخری است. البته فصل اول این کتاب به صورت اندرزنامه ای است و سایر فصول آن، شامل تاریخ عمومی است و اهمیت این کتاب هم بیشتر به خاطر همان فصل اول آن است که در خصوص اصول کشورداری است. این تحقیق که بر اساس مطالعات کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی صورت گرفته، به جایگاه عهد اردشیر در دوره اسلامی و مطالعه وجوه مشترک میان عهد اردشیر که منسوب به اردشیر بابکان است و کتاب تاریخ فخری که متعلق به قرن ۶ و ۷ هجری است، می پردازد.
مقدمه
تردیدی نیست که فرهنگ مردم ایران پیش از اسلام با همه انحراف ها و ضعف هایی که در مقایسه با فرهنگ اصیل اسلام داشت، فرهنگی دینی و با بن مایه های معنوی بود که قرابت زیادی با فرهنگ اسلام داشت. همین ویژگی فرهنگ مردم ایران، زمینه ورود بسیاری از آموزه های فرهنگی مردم ایران به دوره اسلامی و اقتباس آن از سوی مسلمانان را فراهم آورد. در این میان، خاندان ساسانی که خاندانی مذهبی (زرتشتی) و وابسته به تشکیلات دینی مردم ایران بودند، از آموزه های دینی بهره وافری داشته که بخشی از این آموزه ها سیاسی و مربوط به آیین ملکداری بود. طبعاً توده مردم ایران نیز با این آموزه ها کاملاً آشنا بودند و پیاده شدن آنها در مشی زمامداران از جمله خواسته های آنها بود، از این رو، برخی زمامداران دوراندیش ساسانی به این آموزه ها به طور خاص توجه داشته اند و آنها را با عنوان «اندرزنامه» به جانشینان خود گوش زد می کرده اند.
اندرزنامه نویسی نمود خرد سیاسی ایرانی است که سابقه کهنی دارد. به طور کلی در اواخر دوره ساسانی ادبیاتی رایج با عنوان «اندرزنامه» یا «پندنامه» به وجود می آید و گفته شده است که امروزه پانزده اندرزنامه به زبان های پهلوی در دست است که محتوای اغلب آنها دستورهای دینی و اخلاقی و سیاسی است. اندرزنامه نویسی از مهم ترین مواریث سیاسی ایران باستان بود که به دوره اسلامی منتقل شد و با استقبال روبه رو شد. اندرزنامه های ایرانی در قرن های نخستین اسلامی به عربی ترجمه شد و اعراب را به الگوی ملکداری ایرانی سوق داد.
در واقع، «عهد» عبارت است از مجموعه دستورها و اوامری که از پادشاهان ساسانی هنگام سلطنت راجع به موضوع های مختلف از روش های ملکداری و مفاهیم اخلاقی خطاب به جانشین خود یا بزرگان بیان می شده است و عهد اردشیر از بارزترین اندرزنامه های عهد ساسانی و از نخستین اندرزنامه هایی بود که به عربی برگردانده شد. حتی پاره ای از محققان، ترجمه عهد اردشیر را پیش از آغاز نهضت ترجمه و در اواخر عهد امویان دانسته اند. بی شک در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری اندرزهای اردشیر به عربی ترجمه شده بود و اشتهار داشت. بخشی از اندرزهای اردشیر در نسخه کنونی عهد اردشیر موجود نیست، اما در برخی از منابع اسلامی آمده است. با توجه به تشابه محتوایی این اندرزها با اندرزهای عهد اردشیر موجود، به نظر می رسد که آنها نیز بخشی از اندرزنامه اردشیر بوده است. این اندرزها الگویی برای اندیشه سیاسی در دوره اسلامی فراهم آورد و بسیاری از اندیشمندان و فرمانروایان، از اندیشه های آن الگو گرفتند.
از آنجا که وجوه تشابه میان عهد اردشیر و تاریخ فخری مشاهده می شود، این مقاله بر آن است که به تحقیق در این موارد بپردازد.
عهد اردشیر
عهد اردشیر اندرزنامه ای است منسوب به اردشیر اول ساسانی که در باب آیین حکمرانی خطاب به اخلاف خود گفته است. بنا به روایت دینوری: «[اردشیر] قرارداد و پیمانی که به نام او معروف است جهت عمل پادشاهان و آیین پادشاهی نگاشت، پادشاهان این پیمان را اطاعت می کردند و از آن سرباز نمی زدند و بدان تبرّک می جستند و در نگاهداری و محافظت و عمل به آن می کوشیدند.»
اردشیر در تاریخ ساسانی جایگاه والایی دارد و از او به عنوان احیاکننده شاهی ایرانی یاد می شود. بر این اساس پس از آنکه اسکندر نظام کشورداری و شاهنشاهی ایرانیان را از هم گسست، نظم و تمرکز پدید نیامد و ملوک الطوایف حاکم شدند. اردشیر با شکست دادن اشکانیان که به صورت ملوک الطوایفی حکومت می کردند، تمرکز و رسوم شاهی را بازآورد. او عقیده داشت که شاهی باید فقط در دست یک نفر باشد و حتی «به یک خدایی» درآوردن «ایرانشهر» را مصداق دادگری تلقی می کرده که می گفت «دادگری در میان رعیت و اداره امور آنها تنها به این است که شاه یکی باشد».
اصل اندرزنامه اردشیر که به زبان پهلوی بوده، از میان رفته است، اما در قرن های نخستین اسلامی بخش هایی از آن موجود بوده است. بخش هایی از اندرزنامه اردشیر در برخی متون اسلامی باقی مانده است. احسان عباس محقق عرب، اندرزنامه اردشیر را از لابه لای منابع اسلامی بازیابی کرده است. تکیهاحسان عباس بیشتر بر کتاب الغرّه از نویسنده ای گمنام است. وی معتقد است که الغرّه اثر وکیع قاضی محمد بن خلف بن حیان است. الغرّه کتابی است به زبان عربی در باب شعر و نحو و عروض که بیشتر به بیان این دانش ها نزد اعراب اختصاص دارد. نویسنده در بخش هایی از اثر خود به علوم روم، هند، چین و ایران اشاره کرده و در بخش ایران، اندرزنامه اردشیر را گنجانده است. احسان عباس معتقد است که کهن ترین نص عربی عهد اردشیر در کتاب الغرّه باقی مانده است.موسوی معتقد است که گردآوری عهد اردشیر بایستی در نخستین سال های پادشاهی یزدگرد سوم انجام گرفته باشد،اما در انتساب اصل اندرزنامه به اردشیر نباید شک کرد. قرینه هایی در نسخه کنونی عهد اردشیر وجود دارد که انتساب آن را به اردشیر اول مدلّل می سازد، از جمله اینکه در قسمتی از آن آمده است: «ما چنان دیده ایم که شهریار خردمند خوشبخت پیروزگر توانای بیدار دل آگاه بر نهانی ها و ژرف بین در تاریکی ها، آنکه دانش و سال آزموده اش ساخته است، همواره می کوشد دمی از بهبودی بخشیدن به کشور خویش بازنایستد. مگر آنکه مانند خودش یکی پیدا شده باشد.»
اردشیر در این فقره به واگذاری امور حکومتی به فرزندش شاپور اشاره دارد. منابع اشاره کرده اند که اردشیر در زمان کهولت، پادشاهی را به شاپور واگذارد و به عبادت پرداخت.
عهد اردشیر در دوره اسلامی
به نظر می رسد که در قرن های نخستین اسلامی، عهد اردشیر راهنمای عمل بسیاری از فرمانروایان بوده است. ثعالبی در مورد اردشیر می نویسد: «از روش نیکوی او یکی اینکه او کتابی در حسن سیرت داشت که بدان مثل زنند و پادشاهان از آن روشنی [و راهنمایی] بر می گرفتند.» ابن ندیم پنج کتاب را نام برده که همه بر خوبی و سودمندی آنها متفق بوده اند و در میان آنها نخست، به عهد اردشیر اشاره کرده است. محمدی ملایری نیز معتقد است که پس از ترجمه عهد اردشیر، این اثر در میان مسلمانان قدر و منزلتی عظیم یافت و جزء آثار برگزیده آن زبان برای تعلیم به فرمانروایان و کارگزاران خلافت قرار گرفت.
بسیاری از مورخان قرن های نخستین اسلامی به اندرزنامه اردشیر اشاره کرده اند و جمله هایی از آن را نقل کرده اند. از جمله مورخان بزرگی چون طبری، مسعودی و ثعالبی به اندرزنامه اشاره نموده و ابن مسکویه و ابوسعید آبی بخش هایی از اندرزنامه را به صورت طولانی تر آورده اند. مسعودی بخش های باقی مانده از اندرزنامه اردشیر را دیده و ظاهراً در دوره او نیز نسخه ای ناقص از آن موجود بوده است. وی اشاره کرده که اردشیر پس از پایان دادن به کار ملوک الطوایف «سخنانی گفت که قسمتی از آن مانده است». فردوسی نیز به اندرزنامه اشاره نموده و متن آن را در ۱۱۶ بیت سروده است. از ابیات فردوسی چنین بر می آید که وی مشخصاً نسخه ای از اندرزنامه اردشیر را در دست داشته است. در اشعار فردوسی، اردشیر در بستر مرگ به شاپور سفارش نمود: «کاین عهد من یاد دار»:تو زین پندها هیچگونه مگرد / چو خواهی که مانی بی رنج و درد
ترجمه عربی اندرزنامه تا قرن ها باقی بوده و به طور قطع دست کم تا نیمه قرن ششم موجود بوده و غزالی در تألیف نصیحه الملوک از آن بهره جسته است. وی تصریح کرده که عهد اردشیر را دیده است: «اندر عهدنامه اردشیر چنین نبشته.»
تاریخ فخری و عهد اردشیر
ابن طقطقی، نویسنده تاریخ فخری بر اساس گفته محمد وحید گلپایگانی مترجم کتاب، در سال ۶۶۰ ق در موصل متولد شده و در سال ۷۰۹ ق در همان شهر درگذشته است.
کتاب تاریخ فخری فی الآداب السلطانیه و دول الاسلامیه، شامل اخبار و آثار خلفای اسلامی و وزیران آنهاست. ابن طقطقی کتاب خود را در دو بخش نوشته است: بخش اول، در امور سیاسی و ملکداری است که نوعی اندرزنامه سیاسی شمرده می شود. و در واقع، اهمیت این کتاب نیز به سبب همین بخش اول است. بخش دوم کتاب شامل دولت های مشهور از خلفای راشدین تا پایان خلافت عباسی است.
اولین عنصری که در ملکداری اهمیت دارد و بر آن توسط بزرگان توصیه شده است، وجود خرد و اندیشه در حکمرانان یک حکومت است. در تاریخ فخری می خوانیم: «اما حزم، همانا اساس استواری مملکت است و می بایست که حزم و احتیاط را مقدم دارد.»اردشیر بابکان، پادشاه خردمند را کسی می داند که لحظه ای از بهبود بخشیدن به مملکت خویش باز نایستد.
پادشاه کسی است که به عنوان اولین فرد جامعه، مسئولیت بزرگی دارد و برای انجام دادن وظایف خود باید ویژگی های خاصی داشته باشد. از مهم ترین ویژگی های یک شاه که در بیشتر کتاب های اندرزنامه ای و ملکداری به آن توصیه شده است و از ملکدارانی که آن ویژگی را داشته اند ستایش شده، ویژگی دادگری است. البته اهمیت ویژگی دادگری شاه به سبب نتایجی است که بر آن مترتب می شود، چنان که گفته اند: «مملکت با عدل آبادان می گردد.» و در پی آن، اموال فراوان به دست می آید. اردشیر بابکان نیز آبادانی یک کشور را وابسته به دادگری می داند. و کسی را که دادگر باشد، رستگار معرفی می کند.
بعد از دادگری، ویژگی دیگری که شایسته است حکمران به آن متصف باشد، راستگویی و صداقت است. ابن طباطبا در مورد این ویژگی شاهان می گوید: «و نباید [شاه] دروغ بگوید، زیرا هیچکس نمی تواند او را به جز آنچه می خواهد وادار کند.» این گفته نویسنده تاریخ فخری را نیز می توان در کتاب عهد اردشیربا همان کلمات پیدا کرد: «نه سزاست[شاه] دروغ بگوید، چه هیچکس نتواند او را به کاری که نمی خواهد وادار کند.»
همچنین از دیگر خصلت هایی که لازم است حکمران داشته باشد، ویژگی نگهداری سرّ و راز است. در کتاب تاریخ فخری درباره رازداری شاه چنین آمده است که «بر پادشاه واجب است که نسبت به راز ها عاقبت اندیش باشد و از انتشار آن جلوگیری کند، زیرا فاش شدن رازی، ممکن است باعث از هم پاشیدگی امور و نابودی کشور شود.» اردشیر بابکان نیز راز داری را چنین توصیه می کند: «از یک امر سخت بپرهیزید که هر زمان از آن ایمن بوده ام، مرا زیان بسیار رسانیده و هر زمان آن را پاییده ام از آن سود برده ام، از هویدا کردن رازها سخت بپرهیزید.»
نکته دیگری که باید در ملکداری به آن توجه کرد رابطه بین شاه و مردم جامعه است. هر دو طرف نسبت به یکدیگر وظایف و مسئولیت هایی دارند که هر گاه هر دو طرف به وظایف خود عمل کنند و از آن تخطی نکنند، جامعه به بقای خود ادامه می دهد. اولین وظیفه ای که به نظر می رسد بر عهده عامه مردم نسبت به حکمران است، احترام به حکمران خود و بزرگ داشتن اوست. در تاریخ فخری گفته است که تجلیل و بزرگداشت پادشاه باید به صورتی باشد که «در نفس، ملکه ای راسخ شود و علاوه بر این باید این روش را به فرزند آموخت و با این روش، پرورش داد.» اردشیر بابکان حفظ مرزها از دستبرد دشمنان و ایمن ماندن دین کشور را از چیره شدن دین های دیگر، از جمله موارد بزرگداشت و احترام توسط مردمشان می داند. (کذا در اصل)
وظیفه دیگری که می توان گفت به عهده عوام می باشد، این است که از او اطاعت کرده و فرمانبر او باشند. ابن طقطقی اطاعت از شاهان را اصلی می داند که امور مردم به آن صلاح و انتظام می یابد و شاه به این وسیله می تواند بر اساس عدل با عامه مردم رفتار کند. بنیانگذار سلسله ساسانی نیز یکی از تکلیف هایی را که باید مردم به آن گردن نهاده و پایبند آن باشند، فرمانبری از شاه دانسته است و اینکه مردم باید نیک خواه او باشند.
در مقابل، پادشاه نیز وظایفی در خصوص مردم دارد که بر هر حکمران شایسته است که در انجام آنها کوتاهی نکند. از جمله وظایف شاه حمایت از کشور، نگهداری از مرزها، ایجاد امنیت در داخل کشور، مقابله با دشمنان و… است. علاوه بر این، شاه باید رفتاری توأم با مهربانی و به دور از بیدادگری با اتباع خود داشته باشد.
مهربانی کردن حکمران با عامه مردم باعث برتری و افزایش پذیرش او از سوی اتباعش می شود. ابن طباطبا والاشدن فرمانروا را جز در نیکو رهبری نمی بیند و بیان می کند که آن را تنها از دو راه می توان به دست آورد: یکی، دل سوزی و مهربانی، و دیگری همراه شدن با اجتماع و گشاده رویی با آنهاست. اردشیر بابکان در کتاب عهد اردشیر، خوشحالی و بهروزی حقیقی شاهان را در «مهرورزی به رعیت» می داند.
یکی از اصول حکومت داری، مشورت کردن شاه با افرادی است که توانایی تفکر و اندیشه دارند. به طور کلی مشورت کردن با افراد صاحب نظر یکی از توصیه هایی است که می توان آن را در کتاب های اندرزنامه ای و ملکداری مشاهده کرد. ابن طباطبا درباره این نکته نیز تأکید می کند که بر پادشاه لازم است فقط به خود متکی نباشد و درباره مسائل مختلف و پیشامدها با خردمندان و یا هر کسی که هوش و عقل و رأی پسندیده و قدرت تشخیص درست از نادرست را دارد، مشورت کند. اردشیر بابکان نیز در نامه ای که خطاب به یکی از وزیران خود نوشته، در خصوص اهمیت مشورت با افراد صاحب نظر آورده است که اگر نخواهید از کسانی که خوی های نیک و رفتار پسندیده در ایشان کامل شده یاری بگیرید، سرانجام به نابودی می رسید.
توصیه دیگری که در کتاب های اندرزنامه ای به شاهان شده، غوطه ور نشدن شاهان در لذت هاست. اردشیر بابکان نیز خوش گذرانی و لذت جویی را از عوامل از بین بردن خود دانسته که موجب بد نامی شاه می شود.
—————————
*با ویرایش نثر بسیار ناهموار متن و تلخیص انشاپردازی ها و حاشیه رفتن ها. در روش تحقیق هم نمونه ای است از گروهی از کارهای دانشجویان فوق لیسانس. برای منابع و ارجاعات متن اصلی را ببینید.