«سپتامبرهای شیراز»؛ نور تازه‌ای بر تاریخ یهودیان در ایران

پرویز جاهد
یورونیوز

فیلم «سپتامبرهای شیراز» ساختۀ وین بلر که اخیراً در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد، بر اساس رمانی از دالیا سافر، نویسندۀ یهودی ایرانی تبار ساکن آمریکا ساخته شده است. این فیلم، داستان یک خانوادۀ متمول یهودی در ایران را پس از سقوط رژیم شاه و در روزهای بعد از وقوع انقلاب اسلامی روایت می‌کند و برگرفته از زندگی دالیا و خانوادۀ اوست.

دالیا سافر در دانشگاه نیویورک در رشته ادبیات فرانسه تحصیل کرده و رمان «سپتامبرهای شیراز»، نخستین رمان اوست که در سال ۲۰۰۷ انتشارات هارپر در آمریکا منتشر کرده است. روزنامه نیویورک‌تایمز، رمان «سپتامبرهای شیراز» را به عنوان یکی از ۱۰۰ رمان بر‌تر جهان در سال ۲۰۰۷ معرفی کرد. این رمان همچنین جایزۀ قلم رابرت دبیلو بینگهام و جایزه وایتینگ رایترز را به دست آورد و به فهرست اولیۀ جایزۀ ایمپک دوبلین و جایزه اورنج نیز راه یافت. اما برخلاف رمان، فیلمی که از روی آن ساخته شد با انتقادهای شدید منتقدان سینمایی مواجه گردید و بسیاری از منتقدان به نقد سطحی نگری فیلمساز و رویکرد کلیشه‌ای او به فضای سیاسی ایران پرداختند. دنیس هاروی، منتقد نشریۀ سینمایی ورایتی، «سپتامبرهای شیراز» را اثری سطحی و کلیشه‌ای از هالیوود خواند که باعث خوشحالی اسلام-هراسان می‌شود. به نوشتۀ روزنامۀ گاردین نیز این فیلم در زمانی اکران می‌شود که خیلی‌ها علیه ایران شمشیر کشیده‌اند. منتقدان همچنین نوشته‌اند که این فیلم نتوانسته برگردان قابل قبولی از رمان دالیا سافر باشد و سمپاتی بیننده را نسبت به شخصیت‌های فیلم و سرنوشت آن‌ها برانگیزد.

با دالیا سافر، نویسندۀ رمان «سپتامبرهای شیراز» در این باره گفتگویی کرده‌ام که در اینجا می‌خوانید. این مصاحبه به انگلیسی صورت گرفت و به فارسی ترجمه شده است.

سپتامبرهای شیراز نخستین رمان شماست که با آن به شهرت رسیدید. به نظر شما چرا این رمان پرفروش شد و این قدر خواننده پیدا کرد؟ آیا موقع نوشتن آن فکر می‌کردید این قدر خواننده داشته باشد؟ چقدر این توجه مدیون موضوع کتابتان است؟
البته من هیچ تصوری در مورد موفقیت آن نداشتم و از اینکه کتابم، هم از طرف منتقدان و هم مردم مورد استقبال واقع شد بسیار خوشحالم. هدف من این بود که تاثیرگذاری متقابل بین تاریخ و زندگی شخصی را بازگو کنم، اینکه تاریخ چگونه بر سرنوشت آدم‌ها اثر می‌گذارد و نیز اینکه آدم‌ها با انتخاب‌ها و اعمالشان، چه تاثیری بر تاریخ دارند.

چرا «سپتامبرهای شیراز»؟ این «سپتامبر» در عنوان کتاب به چه چیزی اشاره دارد؟
جوهر رمان من فقدان و خاطره است. شخصیت‌های من درگیر مشغله‌های ذهنی خودشان هستند که در بد‌ترین شرایط با آن‌ها مانده است. وقتی همه چیز از دست می‌رود- چنانکه در مورد اسحاق امین، شخصیت اصلی رمان من اتفاق می‌افتد، وقتی که او ناگهان خود را در زندان می‌یابد- دیگر جایی جز درون نمی‌ماند که به آن رو کنید، به خاطراتی که در طول زندگی انباشته شده است: کودکی او با پدری بی‌توجه و مادری سرکوب گر گذشت، جوانیِ سودایی او در شیراز، جایی که او تابستان‌ها را به خواندن شعر می‌گذراند و با همسرش فرناز آشنا شد، دلبستگی او به جواهرات که برخلاف انسان، قابلیت به کمال رسیدن را دارند، بیگانه شدن‌اش با همسرش، عشق‌اش به بچه‌ها و غیبت‌اش از زندگی آن‌ها. اسحاق، دوران جوانی‌اش در شیراز گذشت. با آمدن سپتامبر (تقریبا معادل شهریور)، او چمدانش را بست و عازم تهران شد، با این خیال که بعد از هشت ماه دوباره به شیراز برمی گردد. در آخر کتاب، وقتی که او از ایران فرار می‌کند، باز هم یک شب سرد ماه سپتامبر است و او سپتامبرهای جوانی‌اش را به یاد می‌آورد که برخلاف امروز، وعدۀ بازگشت در آن بود.

رمان تا چه اندازه مبتنی بر تجربیات شخصی و واقعیت‌ها و تا چد حد نشات گرفته از تخیلات شماست؟
رمان در واقع از زندگی خود من الهام گرفته شده است. من در زمان انقلاب یک بچه بودم که پدرم به زندان افتاد (اگرچه تجربه‌های پدرم با تجربه‌های شخصیت محوری رمان من یعنی اسحاق متفاوت است). اما من این رویداد‌ها را گرفتم و بر اساس آن یک داستان خیالی با شخصیت‌های غیر واقعی نوشتم. این کار به من اجازه داد تا تصویر قابل فهم تری از تاریخ و جامعه ایران ارائه کنم که مرکب از افراد گوناگون با پس زمینه‌های متفاوت سیاسی، مذهبی و اقتصادی-اجتماعی بود.

شما در رمانتان، شخصیتی را تصویر کرده‌اید که به خاطر یهودی بودن در ایران مورد آزار قرار می‌گیرد در حالی که حکومت ایران همواره اعلام کرده که با یهودیان به عنوان یک اقلیت دینی کاری ندارد اما نگران فعالیت‌های سیاسی برخی از آن‌ها علیه نظام و وابستگی آن‌ها به «صهیونیسم» و جاسوسی برای رژیم اسرائیل است. آیا مایل‌اید در این مورد حرف بزنید؟
روایت سرگذشت یک مرد یهودی در ایران این امکان را به من داد که نور تازه‌ای بر تاریخ یهودیان در ایران بیاندازم، مردمی که از زمان کوروش در ایران زندگی کرده‌اند.‌‌ همان طور که می‌دانید، تاریخ یهودیان ایران بسیار غنی و طولانی است و به قرن ششم قبل از میلاد می‌رسد، زمانی که کوروش بابل را فتح کرده و برده‌های یهودی را آزاد می‌کند و به آن‌ها اجازه می‌دهد که به اورشلیم (بیت المقدس) برگردند و معبد خودشان را بسازند. اما برخی از یهودیان به اورشلیم برنگشتند و‌‌ همان جا که بعد‌ها جزو امپراتوری ایران شد باقی ماندند و زندگی موفقی برای خودشان ساختند. از کوروش در تورات به عنوان «مسح شدۀ خداوند» یاد شده است. استر از کسانی بود که در بابل باقی ماند و سرانجام به همسری اخشورش (نام عبری خشایارشا اول) درآمد و به عنوان ملکه امپراتوری ایران شناخته شد. طبق «کتاب استر» در عهد عتیق، استر، یهودیان را که با فرمان‌ هامان مشاور پادشاه، قرار بود قتل عام شوند، از مرگ نجات داد. از این رو یهودیان ایران که اغلب از آن‌ها به عنوان «فرزندان استر» نام برده می‌شود، به میراث استر افتخار می‌کنند. با اینکه برخی از دوره‌های تاریخی برای یهودیان ایران سخت‌تر از دوره‌های دیگر بود (مثل دوره صفویه)، اما این واقعیت که یهودیان، حضور مستمری در ایران داشته‌اند، دلگرم کننده است. از این رو من خیلی مراقب بودم که رمان من تبدیل به داستان «آزار یهودیان» در ایران نشود. به همین دلیل من اسحاق را در زندانی عمومی قرار دادم که پیرامون او زندانیانی بودند با عقاید مذهبی مختلف که هر کدام به دلایلی سرنوشتی مشابه او داشتند. کتاب من همچنین به روشنی می‌گوید که اسحاق در رژیم شاه، منافع زیادی داشت که چشمان او را بر بی‌عدالتی‌های پیرامون او بسته بود. و نکتۀ آخر اینکه به اعتقاد من، یک رمان را نباید تنها به خاطر محتوی آن خواند، بلکه به خاطر سبک نگارش، تخیل و زبان آن نیز باید خوانده شود. متاسفانه امروز به نحو فزاینده‌ای، ادبیات در سطح یک پیام اخلاقی یا سیاسی-اجتماعی پایین آمده است. در این مورد ولادیمیر ناباکوف (نویسندۀ روسی تبار آمریکایی) گفته است: «خواننده باید به ترکیب اجزایی توجه کند که جرقۀ نفسانی را ایجاد می‌کند و بدون آن کتاب، مرده است. از این نظر، ایده‌های کلی بی‌اهمیت‌اند. هرکس می‌تواند، نکات اصلی نگاه تولستوی به مسئلۀ زنا را تقلید کند اما برای لذت بردن از هنر تولستوی، یک خوانندۀ خوب باید به عنوان مثال، آرایش واگن‌ها در قطار شبانۀ مسکو- سن پترزبورگ را‌‌ همان طور که صد سال پیش بود، در خیالش تصور کند.»

وضعیت یهودیانِ امروز ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما آیا یهودیان در ایران واقعاً تحت فشارند؟
من نمی‌توانم از طرف یهودیان امروز ایران حرف بزنم، چرا که من سال هاست که ایران را ترک کرده‌ام و از آن زمان تا کنون به آنجا برنگشته‌ام.

ممکن است در مورد سبک روایتی تان کمی برایمان بگویید. از میان نویسنده‌ها، از کدام یک بیشترین تاثیر را گرفته‌اید؟ به عنوان نویسنده، چه کتابی بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته است؟
برای «سپتامبرهای شیراز»، احساس کردم که زبان رمان باید سبُک و ساده باشد، چرا که یک سبک واضح بهتر می‌تواند خودش را با ایدۀ بخش مهمی از رمان که بررسی حقیقت زندگی یک انسان است، تطبیق دهد. من به نویسندگان و شاعرانی گرایش دارم که کارشان بررسی خاطره، فقدان، از خودبیگانگی، تبعید، رفع اوهام و روابط بین نسل هاست، نویسندگانی چون دبلیو. جی. سبالد، مارسل پروست، رومن گاری، جوزف راث، ویسواوا شیمبورسکا، فرانتس کافکا، ایوان تورگنیف، دانیلو کیس، چزاره پاوزه، اسکات فیتز جرالد و از میان نویسندگان جدید، مریلین رابینسن و کولم تویبین. فکر می‌کنم داستانی که باعث شد من نویسنده شوم، داستان «مردگان» جیمز جویس بود.

آیا با ادبیات مدرن ایران آشنایی دارید؟ آیا هیچ رمان یا داستان کوتاه ایرانی خوانده‌اید؟
تا حدی آشنایی دارم، اما آموزش‌ام در زمینه ادبیات اروپایی (به ویژه فرانسوی) بوده و بعد هم ادبیات آمریکایی. اخیراً، شروع کرده‌ام به کشف عمیق‌تر ادبیات فارسی.

اخیراً فیلمی با همین عنوان «سپتامبرهای شیراز» از روی رمان شما در هالیوود ساخته شده که بازیگران سر‌شناسی مثل ادرین برودی و سلما هایک و نیز بازیگر ایرانی شهره آغداشلو در آن بازی می‌کنند. اما فیلم با نقدهای بسیار منفی منتقدان مواجه شد و بسیاری از منتقدان از آن به عنوان اثری سطحی که‌‌ همان کلیشه‌های رایج در مورد ایران را به کار گرفته یاد کرده‌اند. آیا شما به عنوان نویسندۀ رمان، نقشی در نوشتن فیلمنامۀ آن داشته‌اید؟ آیا زمان ساخت فیلم با شما مشورت شده است؟
در مورد فیلمی که از رمان من ساخته شده تنها می‌توانم بگویم که حقوق فیلم کمی بعد از انتشار رمان به تهیه کننده فیلم واگذار شد. مدت تولید، به علاوه شیوۀ روایت، جنبه‌های خلاقه و گزینش‌های هنری- شامل لوکیشن فیلمبرداری و انتخاب بازیگران در کنترل من نبود. داستان در تهران اتفاق می‌افتد اما فیلم در بلغارستان فیلمبرداری شده است.

تا جایی که می‌دانم، کتاب شما بعد از انتشار خبر اقتباس سینمایی هالیوود از رمان شما، مورد انتقاد رسانه‌های داخلی ایران به ویژه رسانه‌های متعلق به تندرو‌ها قرار گرفت. بیشتر این رسانه‌ها، کتاب و فیلمی را که از روی آن ساخته شده، متهم به «ضد ایرانی» بودن کرده‌اند. در این مورد چه پاسخی دارید؟
من تصریح می‌کنم که این فیلم، فیلم من نیست و اینکه کتاب و فیلم دو مقوله کاملا متفاوت‌اند. من تنها می‌توانم در مورد کتابم حرف بزنم که دربارۀ دورۀ خاصی از تاریخ ایران و هرج و مرج ناشی از انقلاب است. همۀ انقلاب‌ها در دورۀ اول با اغتشاش و بی‌قانونی همراه بوده‌اند و این هرج و مرج به خاطر تغییر رژیم‌ها و جایگزین شدن یک سیستم جدید، طبیعی است. آنچه که من می‌خواستم در رمان‌ام تصویر کنم، ابهام در تصمیم گیری‌ها و رفتارهای افراد است. هیچ شخصیتی در رمان من بی‌عیب نیست از جمله اسحاق (شخصیت اصلی رمان) که مردی است که تصمیم‌های سوال برانگیزی در زندگی‌اش گرفته است. بزرگ‌ترین تراژدی زندگی من که برای خیلی‌های دیگر هم اتفاق افتاده، ترک ایران بود. مبارزۀ من با این فقدان، پیوسته و بی‌امان بوده است. در نوشتن این کتاب، امیدم این بود که از طریق بیان سرنوشت یک خانواده و به طور مشخص مردی به نام اسحاق امین، علل پیچیده‌ای را که منجر به نتایج پیچیده‌ای شده، روشن سازم. به اعتقاد من، بررسی گذشته، حرکت به سمت آینده را نفی نمی‌کند.

نگاهی به فیلم‌هایی که از کارخانۀ فیلمسازی هالیوود در مورد ایران و به طور کلی شرق بیرون آمده، از «بدون دخترم هرگز» گرفته تا «سنگسار ثریا»، «آرگو» و «۳۰۰»، بیانگر این واقعیت است که هالیوود همیشه با پیش فرض‌های ثابت و کلیشه‌ای نادرست به سراغ شرق و ایران رفته است. به نظر شما فیلم «سپتامبرهای شیراز» با همین پیش فرض‌ها و کلیشه‌ها ساخته نشد؟
درست است که فیلم‌هایی که نام بردید، مورد توجه عموم مردم قرار گرفتند اما از طرف بیشتر روشنفکران جامعه که می‌دانند ایران جامعه‌ای پیچیده با تاریخی کهن و لایه لایه و امروزی پرتپش، پیچیده و دائماً در حال تغییر است، جدی گرفته نشد. خیلی از فیلم‌های زیبای ایرانی مورد توجه تماشاگران غربی قرار گرفت از جمله فیلم‌های عباس کیارستمی و جعفر پناهی و البته اصغر فرهادی که به خاطر فیلم درخشان‌اش، «جدایی نادر از سیمین»، برندۀ اسکار گردید.

آیا فکر می‌کنید که کتاب شما بتواند تصور منفی خوانندگان غربی از ایران و فرهنگ آن را تغییر دهد؟
یقیناً این امید من است. و بر اساس واکنش‌های منتقدان، خوانندگان و اساتید دانشگاهی، فکر می‌کنم رمان من، درک بهتری از ایران و فرهنگ غنی، تاریخ کهن و مردم پیچیدۀ آن به مخاطبان می‌دهد.

کتاب بعدی شما چیست؟ آیا باز هم در مورد ایران است؟
ایران همیشه الهه و منبع الهام من خواهد بود.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته