کودکان ایرانی بیشتر از بزرگسالان کتاب می خوانند؛ اما امان از کتابها!

علی حسینی
روزنامه ایران

هرچقدر که حال و روز کتاب خراب‌تر می‌شود، وضع بازار کتاب کودک خوب است؛ دلیل ساده‌اش هم اینکه هم خانواده‌ها و هم تولیدکنندگان کتاب کودک با آن برخوردی شبیه به اسباب بازی دارند؛ نه پولی قرار است به مؤلف داده شود، نه قرار است کتاب از کانال ممیزی سفت و سختی عبور کند، نه کسی به کیفیت و محتوای آن توجهی دارد و آخر سر اینکه نه قرار است پدر یا مادری دل کودکش را به خاطر چند جلد کتاب رنگ و وارنگ ناقابل بشکند. بویژه اینکه شاید تأثیر مثبتی هم روی تربیت او داشته باشد. حتماً همین‌طور است. واقعاً این‌طور است؟

تقریبا گذشت آن سال‌های درخشانی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تربیت شاعران و نویسندگان و نقاشان کودک سرمایه‌گذاری می‌کرد. این روند خیلی زود به دست بازار آزاد افتاد و درنهایت با حذف مؤلف و این روزها حتی با حذف مترجم و نقاش به منبعی پرسود و کم فایده و گاه مضر تبدیل شد. اگر کمی وقت بگذارید می‌توانید از محل کار تا رسیدن به خانه داستانی سرهم کنید یا حتی چند بیت شعر بگویید و هر صفحه کتاب‌تان را به یک مصرع اختصاص دهید و چند روز بعد در پنجاه هزار تیراژ چاپ کنید و برای فروش هم با چند اسباب‌بازی‌فروشی عمده حرف بزنید. آن هم در وضعیتی که تیراژ کتاب‌‌های جدی بزرگسالان به دویست و سیصد عدد رسیده است. به همین راحتی. اما راحت‌تر از آن اینکه سراغ گوگل بروید و یک کتاب کودک خارجی را دانلود کنید و متن آن را هم که یک صفحه A4 نمی‌شود، به خود گوگل بدهید که برای‌تان ترجمه کند و ۱۰ دقیقه‌ای کتابی آماده چاپ داشته باشید.

جالب اینکه در کشوری مثل فرانسه که برای انتشار روزنامه هم نیازی به مجوز دولتی نیست، درصورت چاپ کتاب کودک حتماً اثر باید از سوی کارشناسان مختلفی ممیزی شود و از هفت خوان رستم بگذرد تا اجازه ورود به بازار را پیدا کند؛ اینکه محتوای آن از نظر اخلاقی و تربیتی و نیز آموزش مفاهیم مختلف بدون اشکال باشد، متن از نظر فنی پاکیزه و مطابق با استانداردهای ادبی باشد، نقاشی‌ها از سوی روانشناسان کودک و نوجوان مورد تأیید باشد، جنس و کیفیت کاغذ و نحوه صحافی آن مرغوب باشد و…

هرج و مرج بازار کتاب کودک اغلب دامان ناشران تخصصی این حوزه را هم گرفته و با وجود وسواس این ناشران در مراحل مختلف تولید، گاه و بی‌گاه با نوعی بدسلیقگی مخرب و مضر نیز مواجه می‌شویم. به عنوان مثال در تلخیص متون کلاسیک بزرگان ادبیات و برگردان این آثار برای کودکان کمتر ویژگی‌های کودک از همه جنبه‌های روحی و روانی و عاطفی مورد توجه قرار می‌گیرد. از سوی دیگر چون این کتاب‌ها مورد توجه منتقدان مطبوعات نیست، بی‌هیچ هشداری بارها و بارها چاپ شده و در اختیار کودکان قرار می‌گیرد. برای نمونه بازنویسی ماجرای کشتن سهراب به دست پدر و نقاشی خونین این تراژدی برای کودک نه تنها او را با فرهنگ آبا و اجدادی‌اش آشنا نخواهد کرد بلکه مشکلات جدی روحی و روانی هم برای او پیش خواهد‌آورد.

همرسانی کنید:

مطالب وابسته