محمدعلی بختیاری
خلیج فارس
بیستم آذرماه امسال نسخه شناس برجسته ایران و صاحب تألیفات فراوان در زمینه فهرست نویسی، استاد احمد منزوی در نود سالگی چشم از جهان فروبست. در سالهای ۱۳۸۰ و ۸۱ من افتخار شاگردی و دستیاری ایشان را در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی داشتهام.
آخرین کار سترگ استاد، انتشار مجلدات «فهرستواره کتابهای فارسی» است که خوشبختانه ایشان توفیق یافت یازده جلد از پانزده جلد پیشبینی شده برای این مجموعه را آماده کند و به چاپ برساند. این فهرست در برگیرنده مشخصات و نشانی محل نگهداری همه نسخههای شناخته شده از کتابها و رسالههای فارسی دستنویس (خطی) و چاپ سنگی تا زمان انتشار اثر است.
برای تهیه این فهرست، وی تمام کتابهای فهرستی را که در دسترس داشت فیش نویسی کرده بود؛ مانند فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، کتابخانه آستان قدس رضوی، کتابخانههای پاکستان، کتابخانههای ترکیه، کتابخانههای اروپا، کتابخانههای کشورهای آسیای میانه و قفقاز و … سپس این فیشها را به کمک دستیاران به ترتیب موضوع کتابها و سپس به ترتیب الفبایی جدا میکردند و پس از تهیه دستی چند گونه نمایه، فهرست آماده شده تحت عنوان «فهرستواره کتابهای فارسی» به چاپ میرسید. برای نمونه جلد اول فهرستواره شامل موضوعاتی مانند کتب سفرنامه، جغرافیا، داستانها و تاریخ است.
علاوه بر فهرستواره، استاد فهرست کتابخانههای زیادی را نیز تالیف کرده بود از جمله چهار جلد فهرست کتب فارسی کتابخانه گنج بخش پاکستان و چهارده جلد «فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان» که حاصل شانزده سال اقامت استاد در آن کشور است. کار فهرست نگاری و فهرست نویسی بهویژه با کیفیتی که استاد کار میکرد، کاری فوقالعاده سخت و طاقت فرسا بود و نشان از عشق بیپایان او به زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی داشت.
در زمانی که نگارنده در مرکز دایرهالمعارف حضور داشتم کتابهای فهرستی که در هر جای جهان به چاپ میرسید سریعا به مرکز دایرهالمعارف رسانده میشد و در بخش نسخه شناسی به دست استاد و دستیارانش (که معمولا در هر زمان بیشتر از یک یا دو نفر نبود) فیش نویسی میگردید و به برگهدانها جهت استفاده در فهرستواره و تکملههای پیش بینی شده آن منتقل میشد.
تا زمانی که من در بخش نسخه شناسی حضور داشتم یعنی سال ۱۳۸۱، حدود ۵۵۰ عنوان کتاب فهرست در بیش از ۸۰۰ جلد، برگه کشی شده بود.
در سال حضورم در مرکز دایرهالمعارف کار بر روی جلد ششم آغاز شد و این جلد با موضوعات فلسفه و اخلاق به ویراستاری نگارنده به چاپ رسید. ویرایشهای اولیه مجلدات هفتم و هشتم نیز به عهده ام بود که هر روز از هفت صبح تا هفت بعد از ظهر در ساختمان مرکز و بعد از آن تا پاسی از شب در منزل صورت میگرفت.
استاد احمد منزوی علاوه بر کار بسیار پر ارزشی که دنبال میکرد که باعث احیا و شناساندن کتابهای ناشناخته و مهجور فارسی میگردید، در زمره انسانهای بزرگ سرزمین ما بود. اراده و تلاش عظیم وی و استقامت و کار بیوقفه و شبانه روزی او در طول بیش از هفتاد سال برای برافراختن کاخ بلند فرهنگ آثار فارسی، سرمایه معنوی ما ایرانیان خواهد بود. در زمان حضور در مرکز عنوان دستیار و جانشین آقای منزوی را داشتم و میبایستی به تبعیت از ایشان سختکوشی بیش از اندازه از خود نشان میدادم و گرنه از طرف او به شدت بازخواست می شدم!
کار ما در بخش نسخه شناسی از ساعت ۷ صبح شروع میشد. نسخههای خطی جدیدی که از اطراف و اکناف کشور و جهان بصورت اصل و یا عکس به بخش نسخه شناسی میرسید به همراه استاد خوانده و شناخته میشد و برایشان شناسنامه و فهرست تهیه میگردید. همزمان نیز از کتابهای فهرست موجود، فیش برداری میشد و کار بر روی فهرستواره ادامه داشت. استاد حدود ساعت ۱۲:۳۰ مرکز را ترک میکرد. راننده دایرهالمعارف وی را به منزلش که آپارتمان کوچکی در کوی قیطریه بود میرساند. من تا ساعت ۷ بعد از ظهر در بخش میماندم. پس از آن به محل سکونت خود که یک سوئیت اجارهای در نزدیکی ساختمان دایره المعارف بود میرفتم (محله کاشانک) و تا نیمه شب به کار مقابله نمونههای دستنویس و چاپی فهرستواره و تصحیح مطالب میپرداختم. آقای منزوی نیز در خانه پس از صرف ناهار و استراحت، تا ساعت یازده شب به کار بر روی فهرستواره میپرداخت. خوراک وی بسیار ساده و مختصر بود. هر روز صبح همان نان و پنیری را که به عنوان صبحانه به کارمندان داده میشد، میخورد. ناهار و شام او نیز بسیار ساده و از نظر من ناکافی و نامناسب بود. همسر وی سالها پیش فوت کرده بود و او تنها زندگی میکرد.
یکبار به آقای منزوی گفتم که غذایش مناسب سن و سال او نیست و اگر اجازه بدهد روزانه برایش میوه و شیر و خوردنیهای مناسب تهیه کنم و به منزلش بیاورم. عصبانی شد و گفت: لازم نکرده! غذای من کار من است! تو هم بهتر است به کارت بچسبی!
واقعا همینگونه بود و غذای او و تمام زندگیش کارش بود. زود آتشی میشد و میرنجید ولی مهربان و صمیمی بود و من و او با هم دوست بودیم.
در آن سالها که حقوق اعضای مرکز کمتر از ماهی صد هزار تومان بود، او حدود یک میلیون تومان از پول خود را برای وام دادن به کارمندان آنجا اختصاص داده بود. به هر فردی که نیاز داشت معمولا صد هزار تومان با اقساط ده ماهه (ماهانه ده هزار تومان) قرض میداد. البته به برخی نیز بیش از اینها کمک میکرد.
در سال ۱۳۸۰ خواهرزاده فاضل استاد، مرحوم بهشتی پور که از روزنامه نگاران باسابقه کشور بود، فوت کرد. صبح آن روز منزوی به سرکار نیامد. من و دو کارمند دیگر بخش گمان کردیم استاد چند روزی را تعطیل میکند، ولی حدود ساعت ۹ و نیم بود که در میان تعجب ما وارد بخش شد. ما ضمن تسلیت، گفتیم که استاد چرا برگشتی؟ گفت: در دقایق اول مراسم تشییع شرکت کردم و بعد از آن خواستم که مرا به مرکز برسانند. ادامه داد: من دیوانه کارم هستم … و پشت میزش نشست و کار روزانه شروع شد.
استاد احمد منزوی همواره به مسایل سیاسی کشور حساس بود و نسبت به حوادث و رویدادها موضع میگرفت و خود را مبارز میدانست. در این باره حکایتی را در مورد خود برای بنده تعریف کرد که بازگوی آن شاید به شناخت بخشی از جریان روشنفکری کشور در سده اخیر و راه و رسم روشنفکران در ایران کمک کند.
وی گفت که در زمان جوانی طرفدار حزب توده بوده است و در زمان دکتر مصدق، طبق خواسته حزب توده، به میان کارگران میرفته و کارگران را تشویق به تعطیلی کارخانهها میکرده است. میگفت: این مخالفت ما با مصدق ادامه داشت تا زمانی که مصدق سقوط کرد. آنوقت بود که فهمیدم که اشتباه کردهایم و مصدقی شدم (احمد منزوی همواره خود را مصدقی میدانست) پس از آن با رژیم شاه مبارزه میکردم تا زمانی که انقلاب پیروز شد. میگفت: من تا بیست و دوم بهمن ۵۷ برای انقلابیون هورا میکشیدم ولی از فردای آنروز تا به حال در حال مبارزه هستم!
استاد فقید همه جمعهها به منزل برادر بزرگترش دکتر علینقی منزوی واقع در سعادتآباد میرفت و علاقه فراوانی به وی داشت. مرگ دکتر در مهرماه سال ۱۳۸۹ ضربه سنگینی به جسم و روح او وارد کرد.
پدرش مرحوم شیخ آقابزرگ طهرانی، صاحب «الذریعه الی تصانیف الشیعه»، را بسیار دوست داشت و میخواست همچون فرزندی وفادار راه پدرش را دنبال کند.
زنده یاد استاد ایرج افشار مرتب به وی سر میزد و پس از یک دیدار کوتاه و احوال پرسی بخش نسخه شناسی را ترک میکرد. این دو استاد بسیار همدیگر را دوست داشتند. دستکم سالی یکبار و در اولین روز بعد از تعطیلی نوروز، همه کارکنان مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی دسته جمعی به دیدن استاد میآمدند و او دویست تومانیهای نو را امضا میکرد و به تک تک افراد به یادگاری میداد.
استاد احمد منزوی در چهارمین همایش چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار کشور برگزیده شد و کتاب وی با عنوان «فهرست نسخههای خطی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را در سال ۱۳۸۵ به دست آورد.
روانش شاد و یادش گرامی باد.