کتاب «دوزخرفات» یک اتفاق در طنز فارسی و به طور خاص یک اثر نادر در طنز نقادانهی الهیاتی است. خواندناش را از دست ندهید. پیشتر من هم در حاشیهی مصاحبهای به اهمیت این اثر اشاره کرده بودم، بخشی از آن مصاحبه را که مربوط به «دوزخرفات» است اینجا میآورم:
سروش پاکزاد […] نمونهای موفق از طنز نقادانهی الاهیاتی را ارائه کرده است که گرچه رادیکال و ساختارشکنانه است اما سخرهگرانه و توهینآمیز نیست، بلکه آدمی را به درنگ وا میدارد (وجه نقادانهی آن) و گاهی لبخندی هم بر گوشهی لب مینشاند (وجه طنزآمیز آن). رنگمایهی مشترک تمام طنزهای نقادانهی الهیاتی او تأکید خلاقانه بر این نکته است که: جهان خدایان، چنانچه در ادیان تصویر شده اند، چقدر بشری اند و چه مایه مناسبات بشری بر آنها حاکم است. […] (در صورتی که به متن کتاب دسترسی دارید، پیشنهاد میکنم، یک طنز کوتاهاش را با عنوان «خویش را تأویل کن نی ذکر را» از دست ندهید).
[…] ممکن است کسی بگوید حتی اگر چنین نوع طنزهایی از نظر اخلاقی اشکال نداشته باشد، از نظر دینی اشکال دارد. اما به نظر میرسد طنزهای نقادانهی الاهیاتیِ سروش پاکزاد و امثال وی، نه تنها اخلاقاً سخرهگرانه (و در نتیجه توهینآمیز) نیست، بلکه حتی از منظر الاهیاتی نیز در خور درنگ است. منظورم از در خور درنگ بودن از منظر الهیاتی، از منظر «الاهیاتِ سلبی» (apophatic theology) است. الاهیات سلبی رویکرد خاصی در الاهیات است که معتقد است توصیف خداوند در کلام نمیگنجد (و این سخن را جدی میگیرد) و در نتیجه هیچ سخنی در توصیف خداوند، خداوند را چنان که باید و شاید به وصف در نمیآورد. در نتیجه، به نظر الاهیدانان سلبی، هر گونه سخن گفتن از خداوند، ناقص است و هیچ گاه به کمال نمیرسد. به تعبیر دیگر، هیچ توصیفی از خداوند، در واقع توصیفی از خداوند نیست، بلکه درواقع توصیف ناتوانی ما در توصیف خداوند است.
سادهتر اینکه: هر توصیفی از خداوند در واقع توصیفی از انسان است نه از خداوند.
گرچه الهیدانان سلبی معتقد نیستند که همهی تصویرهای برساخته از خداوند، ارزش مساوی دارند اما لازمهی چنین الاهیاتی این است که نقد هر گونه تصویری که از خداوند در طول تاریخ برساخته شده است، از نظر الاهیاتی روا ست. و یکی از صورتهای نقد نیز طنز نقادانه است و این طنز نقادانه اگر صورتی از خداوند را به طنز نقادانه بکشد، قدسیتزدایی و بیحرمتی نکرده است، زیرا تصویر خداوند غیر از خداوند است و هر گونه تلاش برای مطلق کردن تصویر خداوند، قالب کردن تصویر به جای صاحب تصویر است و این خداپرستی نیست. زیرا خداوند -اگر وجود داشته باشد- ورای همهی تصویرهاست (استعلاء دارد). چنین الاهیات سلبیای نه تنها با به طنزِ نقادانه کشیدنِ تصویرهای برساخته از خداوند مشکلی ندارد، بلکه به استقبال آن میرود. زیرا آن را نحوهای بتشکنی به حساب میآورد. پس طنز نقادانهی الاهیاتی نه از نظر اخلاقی ناروا ست و نه از نظر الاهیاتی.