یاسر میردامادی
درسگفتارهای احمد فردید در ۱۳۶۳،
تهران: فرنو، ۱۳۹۵.
کتاب صورت پیادهشده و تنقیحیافتهی درسگفتارهای ۱ تا ۱۲ از درسهایی است که سید احمد فردید به سال ۱۳۶۳ خورشیدی ایراد کرده است. در کتاب اما اشارهای به مخاطبان این بحثها نشده است. حتی معلوم نیست که آیا این همان بحثهایی است که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد یا خیر.
خواندن این کتاب در ایام تعطیلی کریسمس و فراغت آخرِ سال ۲۰۲۲ میلادی و با حال سرماخوردگی، سردرد و سرفهی شدید آن هم شبها تا به صبح، تجربهی عجیبی بود. این کتاب را نه از آن رو خواندم که با آرای فردید موافق ام، بلکه از آن رو خواندم که به نظرم یکی از قویترین ردیههای رادیکال فارسی معاصر علیه تجدد غربی است و نیز دفاع ویژهای از «سنت اصیل» اسلامی است.
فردید، عصر جدید (به قول خودش ۴۰۰ سال اخیر) را عصر «نیستانگاری» (نهیلیسم) میداند. در این عصر همانا انسان جای خدا نشسته و اومانیسم (به ترجمهی فردید: «بشرانگاری») جای خداباوری را گرفته است. از نظر فردید حتی خداباوری عصر جدید هم الحاد است؛ زیرا میخواهد بر اساس فلسفههای جدید و علم، خدا را اثبات کند از این رو محوریت را به عقل بشری و علم میدهد نه به خدا.
فردید از نیستانگاری عصر جدید تحت عنوان غربزدگی یاد میکند. این واژه را خود او ضرب کرد و جلال آل احمد رواج داد. او میگوید که تنها شرق نیست که غربزده است بلکه خود غرب نیز غربزده است. غربزدگی یعنی غروب خدا و طلوع خودپرستی (انانیت). او این را «حوالت تاریخی» بشر جدید میداند ـــ نوعی جبرانگاری در مقطعبندی تاریخ.
به عادت همیشگی او دائما به ریشهشناسی واژگان میپردازد و دائما از واکاوی ریشهی یک واژه به واژهای دیگر میپرد؛ به طوری که انسجام بحث او تقریبا هیچگاه حفظ نمیشود. در سراسر درسگفتارها یک پادقهرمان وجود دارد که در متن گفتارها تنها به او اشاره میشود بی آنکه نام او برده شود اما به لطف پانوشتهای توضیحی ویراستاران، اسم او را میدانیم: عبدالکریم سروش. سروش گویا کنایهای زده بوده که کار فردید سوراخ کردن واژهها است و فردید جایی با غیظ میگوید بله من واژهها را سوراخ میکنم تا از آنها فکر و ذکر بگذرانم. جایی دیگر هم فردید اشاره میکند که کسی علیه او استشهاد جمع کرده بود تا او را از دانشگاه بیرون کند و پانویس میگوید منظور عبدالکریم سروش است.
معلوم نیست این اتهامها درست بوده باشد اما این قدر هست که فردید اینگونه میاندیشیده و دشمن خود را چنین در ذهن خود چیده بوده. هدف اصلی فردید در تمام درسگفتارها این است که آدمی را به «فکر و ذکر» بکشاند. از نظر او انسان عصر جدید گرفتار پوچی است (تعبیر «پوچی» را هیچگاه فردید به کار نمیبرد بلکه دائما میگوید «نیستانگاری») و از فکر و ذکر افتاده است.
از نظر فردید حتی حقوق بشر جدید ذاتا باطل است، نه اینکه به خودی خود خوب باشد و تنها بد پیاده شده باشد. او مشروطه را هم سراسر رد میکند و آن را غربزدگی میداند. با این حال تصریح میکند که ضد علم و صنعت نیست بلکه معتقد است در انقلاب اسلامی همانا علم و صنعت بهتر رعایت میشود. او اما علیه این است که علم و صنعت، انسان را از یاد خدا غافل کند.
فردید شدیدا با آزادی مخالف است و به صراحت آنرا خودپرستی میداند. از نظر او آزادی یعنی آزادی از الله و یلگی در شهوات. با این حال، استبداد را هم به اندازه خودپرستی و غربزدگی رد میکند اما هیچگاه منظور خودش از استبداد را بیان نمیکند.
فردید با متفکران یهودی سر سازگاری ندارد و بسیاری از آنها را اسم میبرد و با تعبیر «یهودی غیر ابراهیمی» مینوازد، از باب نمونه: اریک فروم، و حتی هابرماس. او از رواج منطقهای جدید ناراضی است و آنها را «منطقدرایی» میخواند و نیز از رواج فلسفهی تحلیلی که به قول او «مثل قارچ رشد کرده» ناخشنود است و آن را «جغجغه»ای میخواند که برای ساکت کردن انسان معاصر در قبال بحرانها به دست او داده شده است. او پوپر را دشمن «فکر و ذکر» میخواند و به صراحت در مقابل «جامعهی باز» پوپری از «جامعهی بسته» دفاع میکند.
او در مقابل «اکنونزدگی» یا خدای امروز که همان اومانیسم است، از خدای پریروز و پسفردا سخن میگوید که همان خدای «اسلام ناب» است و شخصیت محوری آن امام غائب است. در این روزها که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری با بحران مشروعیت مواجه است و برای بقای خود به ترکیب خشونت عریان و پنهان دست مییازد، بازخوانی فردید به معنای واکاوی یکی از ریشههای ایدئولوژی مردمستیز جمهوری اسلامی است. همین روزها محمدحسین رجبی دوانی، رییس بنیاد ایرانشناسی، گفته بود که قوه قضائیه باید زودتر معترضان را اعدام میکرد. دوانی منتقدان اعدامها را نیز نواخته بود. موضع او برای ما شگفتانگیز نخواهد بود اگر بدانیم که دوانی از فردیدیهای تمامعیار است [پسنوشت: برخی دوستان تذکر دادند که دوانیِ فردیدی محمد رجبی دوانی، برادرِ بزرگترِ محمدحسین است. اما تا جایی که من پی گرفتهام محمدحسین هم نافردیدی نیست].
سایهی فردید و تفکر تجددستیز او هنوز با ما است و فردیدخوانی از منظر ریشهیابی بحران کنونی ایران خالی از عبرت و بصیرت نیست. اما از جنبهی سیاسی فردید که بگذریم، بازخوانی فردید برای پرورش تجدد انتقادی ایرانی هم ضروری است، تجددی که نخواهد خطاهای مهلک تجدد غربی را تکرار کند.
*برگرفته از کانال تلگرامی نویسنده