مهدی جامی
نوروز یکی از بهترین سنت های ایران زمین است که گوهر تجدد دارد. این را هم به معنای طبیعی اش و هم به معنای اجتماعی اش می گویم. معنای طبیعی اش روشن است. نوروز هر سال زاده می شود. هر سال تولدی دیگر دارد. نو می شود و با خود جهان را و ما را نو می کند. در این نوشدن سخن ها گفته اند. چکیده آن این است که نوروز مظهر نوشدن دایمی است. معنای هر روزتان نوروز فقط آرزو نیست بلکه بیان واقع است. هر روز نو می شود جهان. دم به دم نو می شود به قول مولانا.
از نظر اجتماعی هم نوروز که دیرپاترین سنت ما ست غنی از نکته های بامعنا ست. نوروز از آن سنتهایی است که نه تنها مدرن شدنی است بلکه جوهر پیوند ما با مفاهیم مدرن است. یکی از مرکزی ترین مفاهیم مدرن “همزیستی” است. یعنی فهم دیگری و رواداری و وسیع دیدن جهان و گذشتن از تنگ نظری ها و خط و مرزهای این باش و آن نباش. و اگر نوروز سنت عتیق ما ست معنایش این است که یکی از سنتی ترین رسم های مان “همزیستی” است.
نوروز مظهر همزیستی این سنت دیرپا و نوشونده و متجدد است. کافی است بنگریم به این واقعیتِ چون روز روشن که نوروز بین شیعه و سنی مشترک است. بین زرتشتی و مسلمان و بهایی مشترک است. برای یهودی و مسیحی و مذهبی و غیرمذهبی عزیز است. نوروز ترک و تاجیک و چینی را به هم پیوند می زند. نوروز زبان همدلی ما ست ولو به چند زبان حرف بزنیم. از کاشغر در شمال چین تا زنگبار در شرق آفریقا و از بمبئی در غرب هند تا آلبانی در شرق اروپا نوروز بین ملت ها و اقوام مختلف جشن گرفته می شود.
این حقیقت که ما در گرد خورشید خوشرفتار نوروز جمع می شویم روزبروز بهتر شناخته می شود و وارد وجدان عمومی ایرانیان و غیرایشان می شود. تا دیروز اگر از هم بی خبر بودیم و از مشترکات هم کم می دانستیم، امروز همه در آینه رسانه ها یکدیگر را می بینیم. می بینیم که همه ما از وطن نوروز می آییم. برای همین به قول باقر معین این وطن و خطه نوروزی را می توان “نوروزستان” نامید. این امپراتوری نوروز است. در این امپراتوری مردم با زبانهای مختلف و عقاید و مذاهب مختلف جشن واحدی دارند. چه چیزی از این انسانی تر و همدلانه تر و مدرن تر؟
نوروز گنجی است که قدر آن با گذشت زمان بیشتر شناخته می شود. از این رو نیاز داریم “دانشنامه نوروز” بنویسیم. دانش خود را از همسایگان و همدلان خود بیشتر کنیم. هر قدر نوروز را بهتر بشناسیم و آیین های نوروزی را میان مردمان نوروزستان بهتر درک کنیم یگانگی انسانی خود را روشن تر درک خواهیم کرد. تصور کنید دانشنامه ای پدید آوریم به همه زبانهای مردمانی که نوروز را بزرگ می دارند. دانشنامه ای که همه آنچه را که این مردمان در باره نوروز پدید آورده اند و می دانند و باور دارند و عمل می کنند جمع کند. این دانشنامه آینه درخشان ما مردم آینه درخشان نوروز خواهد بود. بزرگداشت سنتی که ما را به هم پیوند می زند. ما را به یکدیگر و به طبیعت پیوند می زند. نوروز کشف مردمانی است که ستایش میانه روی و آهستگی و انصاف در مرکز فرهنگ آنها ست. این فرهنگ را امروز باید گرد آورد و سنجید و پژوهید و بازآموخت. ظرفیت نوروز بی انتها ست.
نوروز زمانی است که همدلی و همزیستی و یگانگی انسانی آشکارتر از هر وقتی در فرهنگ کهن ما خود را نشان می دهد. این نشان را این آیه را این وحی طبیعی را باید دنبال کنیم تا روزهایمان همه نوروز باشد. پیروزی نوروز در همدلی و همزیستی ما در این منطقه دیرسال است. نوروز ما را در برابر فرهنگهای بیگانه با نوروز، دگرستیز و داعشی بیمه می کند. برای همین است که هر نوع فکر داعشی با نوروز می ستیزد. هر که بر مدار افراط می گردد از اعتدال نوروزی گریزان است.
“نوروز بزرگوار” مظهر انسانی ترین آیین ها ست. به قول حافظ، از این باد ار مدد خواهی چراغ دل بیفروزی. چراغ دل ما از نوروز روشن است و بی نوروز دل ها تاریک می شود. به قول سعدی دم عیسی ست پنداری نسیم باد نوروزی. آب حیات ما و فرهنگ ما ست نوروز؛ چنانکه از زبان ناصر خسرو می شنویم:
نوروز ببین که روی بستان
شسته است به آب زندگانی
*این یادداشت اولین بار در نوروز ۱۳۹۵ نشر شده است.