ظاهرا بازی ادامه دارد*، ضمنا ما تنها گونهای از «اهل کتاب» هستیم که زنّار نمیبندیم؛ محمود رضوانی نوشته: کارِ خوبی آقای میردامادی انجام داده است و فهرستی از کتابهای اثرگذار در زندگی و اندیشهی تعدادی از اهلِ کتاب تدوین کرده است. (برای دریافتِ فهرست باید به کامنتِ اولِ استاتوسِ خودِ ایشان رجوع بفرمایید).
من هم هوس کردم خودم را فروتنانه به جمعِ متاثرانِ از کتابها داخل کنم (۳۰ کتاب به تناسب با سی سالگیام!):
1-۲- “دو سال در تعطیلات” و “کاپیتانِ سیزده ساله” از ژول ورن: نیرویِ زیادی برای تحمل دشواریها در نوجوانی به من بخشیدند و باعث شدند به سرنوشتِ هولدن در “ناطور دشت” گرفتار نشوم!
3- المراقباتِ میرزا جواد ملکی تبریزی که دو سه سالی به عنوانِ نسخهی تربیتِ نفس بهش رجوع میکردم.
4- نفرینِ زمینِ آلِ احمد (هر چند مدیر مدرسه و سنگی بر گوری در کل بهترند) با نوستالژیای من همخوانیِ عجیبی داشت.
5- تذکره الاولیایِ عطار! این را هم از عبدالکریم سروش تا بابک احمدی دوست دارند؛ من کی باشم که دوست نداشته باشم؟!
6- “زندگی کوتاه استِ” یوستین گردر (از زبانِ معشوقهی سنت آگوستین) که باعث شد کینهی آگوستین را به دل بگیرم!
7- الموتِ ولادیمیر بارتول (نه پل آمیر) که دیدِ ارزشمندی از میزانِ حماقتِ بالقوهی انسانها به من داد و باعث شد تا آخرِ عمر به تشکیلاتوفوبیا دچار شوم.
8- داستایفسکی! تاثیرش نیازی به شرح ندارد.
9- خوابگردهای آرتور کوستلر: چشمم را به نقشِ عواملِ پشتِ پرده در کارِ علمی باز کرد.
10-۱۱- عدلِ الهی و انسان و سرنوشتِ مرحوم مطهری: اعتقادِ مرا به توانمندیِ کلامِ سنتی به پاسخگوییِ برهانی به مهمترین پرسشهایم را از بیخ و بن لرزاند!
12- فربهتر از ایدئولوژیِ دکتر سروش: شریعتیِ متفکر را از چشمم انداخت؛ هرچند شریعتی را به جهتِ ابعادِ دیگرش هنوز هم دوست دارم.
13- تاملاتِ دکارت: تقدیمنامهاش هنوز هم برایم مهوع و حال به هم زن است.
14- شرحِ علی شیروانی بر بدایه: حجمِ تفصیلهای بیمورد و ماستمالیهای شارح تا مدتی مرا از حالتِ طبیعی خارج کرد.
15- پارههای هراکلهایتوس: تنها حکیمی که آرزو داشتم که میشد مدتی شاگرد و ملازم و حتی مستخدمِ او باشم!
16- دفاعیهی سقراط به قلمِ افلاطون: تاثیرش زیاد بود!
17- نقد تفکر فلسفی غرب (در اصل: وحدتِ تجربهی فلسفی) از ژیلسون: طنزِ ژیلسون و بینشِ او و روانیِ ترجمه خاطرهی شیرینی برایم رقم زد. تنها کتابِ درسی که با میل بیش از یک بار خواندم.
18-۲۵- “محمد بر اساسِ متونِ کهن” و “رمز و مثالِ اعلی” از مارتین لینگز؛ “بحرانِ دنیایِ متجدد” و “سیطرهی کمیت و …” از رنه گنون و “اسلام و حکمتِ خالده” و “منطق و تعالی” و “کاستها و نژادها” از فریتیوف شوئون و “کیمیا، علمِ جان علمِ جهان” از بورکهارت که همگی با هم نظرگاهِ خود را به عنوانِ تنها صورتِ احتمالا معقولِ دینداری در آخرالزمان! در نظرم جلوه دادند.
26- خاطراتِ حاج سیاح: باعث شد دل از امید به اصلاحِ وطن بشویم…
27- مقالاتِ شمس (یکی از صریحترین متونی که تا به حال دیدهام).
28-۲۹- اعدادِ مختلطِ چرچیل و ترمودینامیکِ سنجل: از دنیایِ فنی و مهندسی فقط این دو تا کتابو دوست دارم یک بارِ دیگه ببینم و تورق کنم!
شمارهی ۳۰ برای همهکتابهایی که به دلایلِ مختلف، در عرضِ آن بالاییها طبقهبندی نمیشوند؛ مانندِ قرآن، بعضی احادیث، دیوانِ حافظ، سعدی، شاهنامه و …
———————–
*منظور بازی نام بردن از کتابهای تاثیرگذار است که یاسر میردامادی دو سالی پیش آن را شروع کرد و حاصل آن فهرستی شد از کتابهای محبوب و تاثیرگذار. بیش از ۸۰ نفر آثار محبوب خود را فهرست کرده اند که ماحصل آن را گردآورنده با عنوان آثارنامه منتشر کرد.