عاشقانه های سعدی به انگلیسی

 محمد صادقی
روزنامه ایران

صفحه کتاب

Sa’di in Love: The Lyrical Verses of Persia’s Master Poet
Homa Katouzian

ترجمه غزلیات سعدی به انگلیسی از تازه‌ترین کارهای دکتر همایون کاتوزیان است که انتشارات «آی بی‌تورس» در انگلستان آن را در دست انتشار دارد. همایون کاتوزیان که همواره آثار پژوهشی و ارزشمندی را در زمینه‌های فرهنگی و ادبی ارائه کرده، این بار و در امتداد آثاری که درباره شعر و اندیشه سعدی نوشته است به ترجمه غزلیات این شاعر نامدار ایرانی پرداخته که برای غیرفارسی‌زبانان کمتر شناخته شده است. آنچه پیش رو دارید، گفت‌وگویی است که در تعطیلات نوروز ۱۳۹۵ و در زمان اقامت وی در تهران با او انجام دادیم.

در ابتدا می‌خواهم بدانم چرا به فکر ترجمه غزلیات سعدی افتادید؟
عرض کنم به سابقه که برگردیم، چنانکه من در یکی از کتاب‌هایم هم نوشته‌ام، در دوره‌ای سعدی‌کشی باب شد! و پنجاه سالی سعدی مسدود ماند. یک نکته‌ای که من به آن توجه کردم و در دیگر نوشته‌های خودم هم آوردم این است که به غزلیات سعدی توجه زیادی در هیچ زبانی نشده، حتی در زبان فارسی. حالا از دوره سعدی‌کشی بگذریم، حتی پیش‌تر از آن، به غزلیات توجه چندانی نشده بود. سعدی بیش از ۷۰۰ غزل دارد و هر وقت صحبت از سعدی شده، از گلستان و بوستان صحبت بوده است. چیزی هم اگر در کتاب‌های درسی نقل شده، غالباً از این آثار بوده است. کار تحقیقی هم درباره غزلیات سعدی چندان صورت نگرفته است. دو سه تا کتاب است از محمدعلی فروغی، حبیب یغمایی و… که آنها تصحیح کرده‌اند یا در این اواخر آقای دکتر حمیدیان کتابی نوشته با نام «سعدی در غزل»، فکر می‌کنم که اگر ما در این صدسال گذشته جست‌و‌جو کنیم، شاید بیش از ۴ یا ۵ عنوان کتاب درباره غزلیات سعدی بیشتر پیدا نشود. مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی، استاد دانشگاه مشهد، که بوستان و گلستان را هم تصحیح کرده بود، کار تصحیح غزلیات را هم انجام داده بود. ولی کار تحقیقی کمتر صورت گرفته است. در غرب، آغاز آشنایی با  سعدی از قرن هفدهم و با گلستان (بعدها نیز بوستان ترجمه شد) بوده است و قرن هجدهم و نوزدهم بسیار مُد شد.

یعنی غزلیات را ترجمه نکرده بودند؟
نه، غزلیات ترجمه نشده بود، گلستان را بیشتر ترجمه کرده بودند و بعدها بوستان هم ترجمه شد. گلستان هم به چندین زبان و چند بار ترجمه شد. «ولتر» وقتی گلستان را به زبان فرانسه خوانده بود، گفته بود، اگر سعدی ایرانی است معلوم می‌شود که ایرانی‌ها خیلی آدم‌های متمدنی هستند. کارنو که یکی از سران ژاکوبن‌ها در فرانسه و سازمان‌دهنده دفاع در برابر تهاجم خارجی بود، اسم پسرش را «سعدی» گذاشت (سعدی کارنو) و پسرش فیزیکدان بزرگی در قرن نوزدهم بود و اسم برادرزاده او را هم «سعدی» گذاشتند (ماری فرانسوا سعدی کارنو) که بعدها رئیس جمهوری فرانسه شد. منظور این است که سعدی در آن روزگار چنین طرفدارانی داشت. اما صحبت ما درباره غزل بود. چند تا از غزل‌های سعدی در حدود صد و ده پانزده سال قبل، در هند به انگلیسی ترجمه شده بود و چند تا را هم ادوارد براون ترجمه کرده بود و چند تا را هم نیکلسون. فردی به نام «کینگ» هم خیلی از غزلیات سعدی را بین ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۵ به انگلیسی ترجمه کرد ولی ترجمه او تحت‌اللفظی است یعنی انگار که فرهنگ لغت را گذاشته و ترجمه کرده و اگرچه انبوهی از غزل‌ها را ترجمه کرده، اما قابل خواندن نیست. به انگلیسی قابل فهم نیست. من در کتاب مجموعه مقالات «سعدی شاعر عشق و زندگی» سه چهار فصل را به غزلیات سعدی اختصاص دادم. در کتاب انگلیسی خودم هم (Sa’di: the Poet of Life, Love and Compassion) که ۱۰ سال قبل نوشتم و اخیراً به فارسی ترجمه و منتشر شده، یک فصل را به غزلیات سعدی اختصاص دادم.

این کتاب شما که به فارسی ترجمه شده چه تفاوتی با کتاب قبلی شما (سعدی، شاعر عشق و زندگی) دارد؟
البته متفاوت است به این معنی که کتاب «سعدی شاعر عشق و زندگی» مجموعه مقالات من بود که متناوب در مجله ایران‌شناسی که آقای دکتر متینی در واشنگتن منتشر می‌کنند چاپ شده بود. من آن مقالات را جمع‌آوری کردم و نشر مرکز زیر آن عنوان، کتاب را منتشر کرد. اما این کتاب (سعدی شاعر زندگی، عشق و شفقت) را یک ناشر انگلیسی که یک سری کتاب را زیر عنوان سازندگان جهان اسلام منتشر می‌کرد چاپ کرد. آن ناشر با من تماس گرفت و دو نمونه از کتاب‌هایی که چاپ کرده بود را هم برای من فرستاد و خواهش کرد که من نیز کتابی در این مجموعه بنویسم. من هم گفتم بسیار خوب، من هم درباره سعدی می‌نویسم. آن کتاب تألیف است و مجموعه مقالاتی نیست که به صورت کتاب منتشر شده باشد. اما طبعاً موضوع کتاب، سعدی است و نویسنده‌اش هم من هستم. بنابراین خیلی با آن مجموعه مقالات (سعدی شاعر عشق و زندگی) به طور اساسی تفاوتی ندارد. در هر حال آن کتاب هم از انگلیسی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. یکی دیگر از کتاب‌هایم هم گزیده آثار سعدی است که از بوستان، گلستان و قصاید و مقدار زیادی از غزل‌های سعدی را آورده‌ام. در آن کتاب هم، بعد از گلستان هم غزل‌ها را آورده‌ام. با توجه به این سوابق، دو سه سال قبل به این صرافت افتادم که دست‌چینی از غزلیات سعدی را به انگلیسی ترجمه کنم و مقدمه نسبتاً مبسوطی هم درباره همین سوابق و وجوه تحقیقی موضوع بنویسم و این کار را انجام دادم. البته کار پر زحمتی بود چون ترجمه شعر کار مشکلی است. ناشر این کتاب «آی بی‌تورِس» هم ناشر معتبری است. این کتاب بزودی در لندن (و البته همزمان در نیویورک) منتشر می‌شود. می‌خواستم این کتاب به صورت نفیس چاپ شود بویژه که در این سال‌ها کار چندانی هم روی غزلیات سعدی نشده بود. این کتاب با قطعه‌های مینیاتور تنظیم شده است. در کنفرانسی بودیم که صحبت از این کتاب شد و خانم دکتر محبوبه قدس که در دانشگاه کلمبیا تدریس می‌کند محبت کرد و این کار را انجام داد. کار بسیار خوب و تر و تمیزی هم تحویل داد. این کتاب اکنون زیر چاپ است و اگر ناشری برایش پیدا بشود، می‌توانیم آن را در ایران هم منتشر کنیم.

فکر نمی‌کنید ما در این روزگار دچار نوعی گسست شده‌ایم؟ یعنی میراث معنوی و آثار ادبی درخشان ما جای چندانی هم در نظام تعلیم و تربیت ما ندارد؟
من این را نمی‌دانم چون در داخل ایران در زمینه ادبیات کار نمی‌کنم و نمی‌دانم روال کار بر چه اساسی بوده، اما صدسال پیش درس فارسی را با گلستان شروع می‌کردند و بعدها هم در مدارس شماری از آثار شاعران بزرگ یا حتی نویسندگان مانند بیهقی در کتاب‌های درسی نقل می‌شد اما بخصوص درباره سعدی چنانکه من در آن کتاب و زیر عنوان «ریشه‌های سعدی‌کشی» نوشته‌ام، سعدی تحقیر شد. فرض کنید از حدود دهه ۳۰، البته تا آن زمان نظر عموم این بود که او بزرگترین شاعر تاریخ ایران است. با این حال اوضاع دگرگون شد و کار به جایی رسید که من در انگلیس بودم و استاد فقیدم زین‌العابدین معتمد آمده بود به انگلیس، همدیگر را دیدیم و صحبت از سعدی‌کشی شد. او گفت کار به جایی رسیده که جوانانی که از دانشکده ادبیات به دانشسرا می‌آیند و به سر کلاس می‌روند وقتی کتاب درسی به اثری از سعدی می‌رسد ورق می‌زنند و می‌گویند اینها مزخرف است! چنین بساطی بود. تا وقتی هم که من درباره سعدی شروع به نوشتن کردم یادم نمی‌آید کس دیگری کاری کرده بود. زمانی که آن مقالات را می‌نوشتم در نشریات خواندم که کنفرانسی درباره سعدی (در شیراز) تشکیل شده که اتفاقاً آقای دکتر اسلامی ندوشن هم رفته بودند، آقای مهاجرانی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی  هم همین‌طور، که من اتفاقاً در حاشیه آن مقاله نوشتم که اخیراً چنین اتفاقی افتاده که کار خوبی هم بود ولی باز هم حالت دفاعی داشت. یعنی به زبان عامیانه این جور گفته می‌شد که به خدا سعدی آدم بدی هم نبود!

همان‌طور که می‌گویید اینها پیشینه‌ای هم دارد. برای نمونه احمد شاملو در «شعری که زندگی‌ست» حمله‌ تندی به شعرِ شاعر پیشین می‌کند!
بله، آنکه داستان درازی دارد. کار به جایی رسید که نوپرستان می‌گفتند تا آمدن نیما، تا به حال در ایران شعر گفته نشده، این جور حرف‌ها را می‌گفتند. شاملو هم می‌گفت:«موضوعِ شعرِ شاعرِ پیشین/ از زندگی نبود./ در آسمانِ خشک خیالش، او/ جز با شراب و یار نمی‌کرد گفت‌وگو…» توجه می‌کنید، اینها حرف‌های رئالیسم سوسیالیستی ژدانفی است. در حالی که خود آقای شاملو بعداً هفتاد و پنج درصد اشعارش، عاشقانه بود. بعد هم حافظ کشف شد. یکی از مسائل شگفت‌انگیز این بود که می‌گفتند در طول هزار سال شاعر فارسی نیامده، غیر از یک نفر، که بزرگترین شاعر دنیاست. حالا شما می‌توانید چنین تاریخی را تصور کنید؟

همرسانی کنید:

مطالب وابسته