حسن انصاری
کاتبان
آقای دکتر سروش نسبت دیدگاه خود را با پژوهشهای تاریخی پیرامون قرآن و زبان آن روشن نمی کند و این نوع مباحث را در نظر نمی گیرد. به عقیده من داوری ایشان درباره زبان قرآن از فقر نگاه تاریخی برخوردار است.
در واقع در صورتبندی نظریه یاد شده از سوی دکتر سروش کوششی برای بهره گیری از مباحث تاریخی در تفسیر ماهیت وحی صورت نگرفته است. به دیگر سخن، آقای دکتر سروش قرآن را بسان یک متن عربی امروزی می فهمد و گویا توجه بدین نکته مهم ندارد که زبان قرآن را باید در چارچوب ادبی متعلق به بستر تاریخی آن فهمید.
در واقع، نه تنها آقای دکتر سروش عنایتی به دستاوردهای مؤرخان درباره قرآن و زبان قرآنی و ساختارهای ادبی آن نشان نمی دهد بلکه حتی دستاوردهای عالمان مسلمان را که درباره زبان ادبی قرآن و ساختارهای نحوی و مجازی آن به بحث پرداخته اند و ادبیاتی بسیار غنی در طول قرنها فراهم کرده اند -و به ویژه معتزلیان را- در نظر نمی گیرد.
ادبیات عربی تاریخچه ای دارد و واژگان قرآنی در نسبت با تاریخ زبان عربی معاصر با عصر قرآن تاکنون موضوع مطالعه دهها کتاب و صدها مقاله و بررسی بوده است. نمی توان به سادگی متن قرآن را به حکایتگری از رؤیاهای پیامبرانه در قالب زبانی ادبی فروکاست بی آنکه بستر و مبانی تاریخی و زبانی ژانری ادبی را که مستلزم زبان “حکایتگری” است در نظر گرفت؛ کما اینکه نمی توان متنی را به زبانی “رمزی” فرو کاست بی آنکه خود را درگیر چند و چون زبان متن های رمزی در بستر تاریخی و ادبی کنیم.
بدون توجه دقیق و تاریخینگر به واژه های متن قرآنی نمی توان تنها با تکیه بر نظریه ای کلامی و یا فلسفی درباره ماهیت زبانی قرآن سخن گفت. هرمنوتیک دانش فهم متن است و متن، هر متنی که باشد “تعین تاریخی” دارد. زبان اصلا پدیده ای تاریخی و انسانی است. این نکته را معتزلیان بسیار خوب و البته زود فهمیدند. تأکید آنان بر زبان مجازی قرآن و تأویل ادبی آن به عنوان زبان عربی چنانکه می دانیم در ارتباط مستقیم با باور آنان به خلق قرآن بود.
با وجود آنکه معتزلیان و به تأثیر آنان بسیاری از مفسران، زبان قرآنی را در سایه نحو عربی می فهمیدند که خود تحت تأثیر آشنایی با فلسفه و منطق یونانی از یک سو و منطق قیاسی متکلمان پرداخته شد، و تمام تاریخ تفسیر قرآن تحت تأثیر این مسئله بوده است، با این وصف باید گفت که مفسران از این نکته نیز که زبان عربی قرآن را باید در چارچوب سماعی و تاریخی آن فهمید غفلت نکردند.
تاریخ تفسیر قرآن گواه روشنی است بر این مطلب. بدین ترتیب اگر زبان قرآن را زبان حکایتگری از رؤیاهای نبوی قلمداد می کنیم نمی توانیم بحث خود را غافل از بررسی تاریخی ساختارهای ادبی قرآن مطرح کنیم. این مثل آن می ماند که شما کتابی در دانش ریاضی را تلاش کنید با زبان رمزی بفهمید و یا کتابی فلسفی را با زبان شعر.
تمام آنچه اشاره شد در ادب عربی تاریخ خود را دارد و نمی توان بی توجه به این نوع مسائل زبان یک متن و یا گفتار را تعیین کرد. تنها به عنوان نمونه باید اشاره کنم به تحقیقاتی که در باره ساختار ادبی قرآن در ارتباط با زبان های سامی و از جمله سریانی و آرامی صورت گرفته و اینکه چگونه ساختار متنی آن زبانها از نقطه نظر بیانی با زبان عربی در شکل تحول یافته کلاسیک بعدی متفاوت است. این بحث در ارتباط مستقیم است با بحث زبان قرآن و ساختارهای بیانی و بلاغی به کار گرفته شده در آن.
آقای دکتر سروش در بحث از ساختار بیانی قرآن به این مطالب توجه نمی کند -فی المثل آنچه درباره جایگاه گوینده و مخاطب در قرآن ابراز می فرمایند؛ در حالی که این می تواند تنها نوعی خاص از تعبیر بیانی باشد. همچنین است بحث ایشان درباره معنا و مفهوم کتاب در قرآن.
———————
*این بخش اول از یادداشت بلند نویسنده است که قرار است به تفصیل و در چند یادداشت نظریه رویابودن وحی را نقد کند. باقی یادداشت را در وبسایت نویسنده بخوانید. نظرات دکتر سروش علاوه بر اینکه در دو برنامه تلویزیون بی بی سی مطرح شد و بسیاری از این راه آن را شنیدند نخست در چند مقاله بیان شده است. مقاله های اول و دوم دکتر سروش را که در آن طرح مبحث کرده می توانید در دین آنلاین بخوانید.