مقایسه نائینی با هگل و فوکو زمان‌پریشانه است

مهدی خلجی

در آستانه تجدد
در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله

داود فیرحی
تهران: نشر نی، ۱۳۹۴
(برای دیدن بخش آغازین کتاب اینجا را ببینید)

شوخی آقای داود فیرحی با اندیشه‌ی سیاسی اروپا و نیز متن نائینی در کتاب «آستانه‌ی تجدد» نمکین نیست. مقایسه‌ نائینی با هگل و روسو؟ یعنی هم هگل و روسو برای ایشان بیگانه است هم نائینی. نمونه‌ای از خطای روشی و مغالطه‌ی زمان‌پریشانه در فهم متون اندیشه‌ی سیاسی.

کتاب «تنبیه الامه» نائینی، یکی از رساله‏ های اثرگذار دوران مشروطه است که اغلب گرفتار تفسیرهای غیر روشمند شده و به بدفهمی‏ های عامدانه یا ناخواسته بسیاری دامن زده است.

من حدود چهل – پنجاه صفحه کتاب آقای فیرحی را خوانده ‏ام و باقی را نیز ورق زده ‏ام. بیشترِ نوشته‏ پرحجمِ ایشان در شمارِ «کتاب‏سازی» است. فرصتی باشد، بعدتر یادداشتی مستقل در جایی جز فیس بوک خواهم نوشت.

اما عجالتاً بگویم که ایشان فارغ از این‏که نائینی کیست و به کدام جریان و مکتب فکری در تشیع تعلق دارد، در شرح کلماتِ او از ملاصدرا و فخر رازی تا ابن سینا و دیگران بهره گرفته؛ گویا نائینی به یکسان به همه این اندیشه ‏ها و رویکردهای فکری تاریخ اسلام، از فلسفه تا حدیث، به یک‏سان وام‏دار بوده و به آن‏ها نظر داشته است. به عبارت دیگر، تفسیر او، جهانِ ذهنی نویسنده و سیاق متن را نادیده می‏ گیرد.

از این‏که بگذریم، نویسنده، به صورت دل‏بخواهی، در جاهای گوناگون، یک کلمه را از متن بیرون کشیده و بارهای معنایی عجیب و غریبی بدان‏ ها داده است. مثلاً در شرح جمله‏ آغازین کتاب: «مطلّعین بر تواریخ عالم دانسته ‏اند»، آقای فیرحی آورده که «نائینی از «تاریخ‏های جهان» سخن می‏ گوید و نه «تاریخ جهان»… روشن است که چنین نگاهی بر خلاف تصور هگلی از تاریخ است.» (ص. ۲۵) در جای دیگر هم باز بر این نکته تأکید کرده و دو دیدگاه متفاوت هگلی و فوکویی را در برابر هم نشانده و تلویحاً دیدگاهِ نائینی را فوکویی فرانموده است (ص. ۵۵).

خب! این فقیهِ نجفی که روح ‏اش از مباحث فلسفی هگل و فلسفه‏ تاریخ اروپا بی‏خبر بوده از کجا به نگرشی فوکوئی به تاریخ رسیده؟ فقط با یک عبارت «تواریخ عالم» که به شکل غیراصطلاحی به کار برده و در کتاب‏های قدیمی ما بارها به کار می‏رفته؟ مثلاً وقتی خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در کتاب «جامع التواریخ» می‏ گوید «پادشاه اسلام از غایت علّو همت همواره مستبحث انواع علوم و متفحص فنون حکایات و تواریخ است» مرادش آن است که محمود غازان نگرش فوکویی به تاریخ داشته؟ یا خودش؟

کتاب پر از نقل‏ قول‏های بی‏ربط و باربط و بلند و کوتاه و اغلب ملال ‏آور است (الگوی رایج کتاب‏سازی). مثلاً درباره‏ رنسانس و نقش مسلمانان دو سه پاراگراف عامیانه از «ویکی‏پدیا» آورده که از دانشگاه‏‌دیده‏ ای مانند ایشان بعید است.

هم‏چنین، نظر نائینی درباره‏ ارتباط دیانت و سیاست را با نظر ژان ژاک روسو نزدیک خوانده است: «سخن نائینی… هرچند با مبانی متفاوت، اما به هر حال همان مسیری را می‏ پیماید که اندیشه‏ های روسو در قرارداد اجتماعی پیش گرفته است.» (ص. ۳۸)

کتاب «آستانه‏ تجدد» گواهی نمی‏ کند که نویسنده ‏اش با تاریخ‏نگاری اندیشه و روش‏ شناسی‏ های آن قلمرو آشنائی چندانی داشته باشد. از تفسیر بیگانه-با-سیاق متن گرفته و تأویلِ یک‏سره زمان‏‌پریشانه از واژه ‏ها و عبارات، معضلی اصلی در رویکرد نویسنده است. بارها از «آزادی»، «برابری» و «عدالت» سخن می ‏گوید بدون آن‏که به تفاوت معنائی این واژه ‏ها در زبان فقیهی مانند نائینی با کاربرد آن‏ها در فلسفه‏ سیاسی مدرن – حتا فلسفه‏ سیاسی یونان باستان – توجه کند.

کافی است کسی آثار کوئنتین اسکینر یا لوسین فور را بخواند تا تفاوت روش‏ شناسی علمیِ تاریخ‏نگاری اندیشه را با کتاب‏سازی‏ های ایدئولوژیک دریابد.

«در آستانه تجدد» در یک کلمه، اثری فاقد اعتباری علمی به نظر می‏ آید.

———————-
پس نوشت از راهک:
به نقل از: کانال نامه های حوزوی @namehayehawzavi

 سلام آقای دکتر فیرحی،
دوستان مکرر درباره این یادداشت آقای مهدی خلجی می‌پرسند. ممنون می‌شویم اگر نکته یا یادداشتی در این باره دارید در اختیار ما بگذارید.
ارادتمند
صالحی

پاسخ داود فیرحی

بسمه تعالی
سلام دوست عزیز
متن انتقادی دوست عزیزم آقای خلجی را بنده هم دیدم. خوب ایشان نظر و برداشتشان از کتاب ” آستانه تجدد” را گفته اند و دیگر خوانندگان عزیز و محقق و ژرف اندیش هم کتاب را می بینند و قضاوت می کنند. دلیلی ندارد که بنده به عنوان نویسنده عکس العمل خاصی نشان دهم و دفاعی از کتاب بکنم. کتاب “آستانه تجدد” باید خودش بتواند از درون مایه خودش دفاع کند. و من مطمئن هستم که متن چنین توانایی را در خود دارد.

به هر حال آستانه تجدد در دسترس عموم محققان ژرف اندیش قرار دارد و نقد کوتاه جناب خلجی بزرگوار هم در شبکه ها هست. هر دو را علاقمندان به موضوع ببینند و داوری نمایند و به عیار نقد بسنجند فقط یک نکته در متن دوست عزیزم آقای خلجی بود که نیاز به تأمل و تذکر دارد؛ اشاره کرده اند که فقط بخش اندکی از متن-حدود ۵۰ صفحه از متن -را خوانده اند و بقیه را ورق زده اند؟! از ایشان تعجب می کنم که چطور بیگدار به آب زده و متنی به آن سنگینی و دشواری را نخوانده مورد قضاوت قرار داده اند.

از وی و دیگر خوانندگان عزیز تقاضا دارم که متن آستانه تجدد را تمام و کمال و با حوصله بخوانند و آنگاه یادداشت آقای خلجی را ببینند. به دوست عزیزم آقای خلجی نیز صمیمانه توصیه می کنم آستانه تجدد و هر متن تولیدی دیگر را ابتدا بخوانند و سپس نقد کنند. نه این که نخوانده نقد کنند و سپس علاقمند یا مجبور شوند که مطالعه کنند و به دقت بخوانند. آرزوی من و هر صاحب اثر بزرگ و کوچک است که آثارشان به تیغ نقد رود و کارشان به محک اندیشه ها سنجیده شود. اما این انتظار معقول هم وجود دارد که اخلاق نقد هم قربانی پیش داوری ها و حب و بغض های مناسبتی نشود.
فرصت را مغتنم می شمارم و از همه علاقمندان به موضوع و متن سپاسگذاری می کنم.
بویژه آرزوی توفیق بیشتر برای خلجی عزیز دارم و منتظر نقد های تفصیلی و همراه با دقت آن عزیز هستم.
والله ولی التوفیق

داود فیرحی

همرسانی کنید:

مطالب وابسته