همزیستی بی‌هیاهوی اقوام در آداب

رضا محمدی

بی بی سی فارسی

افسانه‌ها و قصه‌ها، باورها و سنت‌ها در هر ملتی نشان دهنده رویاها و رازها و آرزوهای جمعی یک ملت و از طرفی بنیاد حافظه جمعی‌شان است؛ آن چه که به طور کلی بنیاد فرهنگ هر ملتی را می‌سازد و البته در اثر گذر زمان و تغییر شرایط سیاسی و مذهبی و اجتماعی، دستخوش تغییرات و تحولات شده اند.

علم مردم شناسی به طور کل در افغانستان به موازات باقی جهان خیلی رشد و اقبال نداشته است. ترکیب جمعیتی و چند فرهنگی افغانستان، به جای این که گنجینه‌ای رنگارنگ از میراث مشترکی ثروتمند دانسته شود، بیشتر سبب ترس سیاستمداران و نهادهای تصمیم گیر بوده است.

حال آن که یافته‌های باستان شناسان از گنج های بگرام و آی خانم نشان می دهد که در سرزمینی که امروز افغانستان نام دارد، از دیر باز فرهنگ های مختلف همزیستی بی جنجالی داشته اند. به طور دقیق تر، این یافته ها نشان دهنده همزیستی مدنیت هلنی، بودایی و زرتشتی را با هم دیگر در یک زمان درین دو ناحیه نشان می دهند.

کسانی بوده اند مثل اعظم سیستانی، جوادخاوری، یاسین فرخاری، اسدالله شعور، پویا فاریابی، شاه علی اکبر شهرستانی، استاد قویم، مرحوم استاد جاوید، عنایت الله شهرانی، نصیرالدین سلجوقی، پاییز حنیفی، فیض الله ایماق و البته محققان ارجمند دیگری که نامشان و کارشان قابل ارج و مورد استناد اهل فن خواهد بود و درین مقال نمی گنجد.

جز اینان، عمده منابع ما درین باب به کار پژوهشگران خارجی، سیاحان غربی و شرق شناسان غربی بر می‌گردد. دهه های گذشته اما، فرصتی را برای آشنایی پژوهشگران تاجیک در افغانستان فراهم کرد. که با مردم افغانستان قرابت و یگانگی فرهنگی دارند ،کسانی مثل روشن رحمانی، کمال عینی، محمد جان شکوری، استاد شکوروف و بالاخره دادجان عابدوف.

باب های هفتگانه کتاب

کتاب آداب، آیین ها و باورهای مردم افغانستان نتیجه کوشش محققانه دانشمند تاجیکستانی دادا جان عابدوف است. چنانکه نویسنده در مقدمه می‌گوید، این کتاب را در سال های اقامتش در افغانستان به قصد نشان دادن این شباهت های فرهنگی به مردم آسیای میانه نوشته است.

محقق ایرانی دکتر بهرام میر احمدیان که قبلا نیز متون مهمی را از سیریلیک به فارسی برگردانده در آیینه این کتاب زندگی هموطنان خود را می یابد و آن را به فارسی برگردان می کند. و اتفاقا برگردان بسیار درستی که معمولا کم اتفاق می افتد. چرا که اصطلاحات و بعضا کلمات در فارسی تاجیکستان با فارسی معمول در ایران خیلی فرق دارد. آقای میر احمدیان اما به عمد این اصطلاحات را تغییر نداده یا معنی نکرده تا زیبایی متن تاجیکی به هم نخورد و از طرفی خواننده با گستره زبان فارسی و دیگر زوایای آن هم آشنا شود.

کتاب آقای عابدوف که به همت انستیتوی مطالعات استراتژیک افغانستان و رئیس آن، داوود مرادیان، در افغانستان اقبال نشر یافته، تحقیقی مدون و مستند است و می تواند هم فتح بابی برای گسترش تحقیقات مردم شناسانه در افغانستان شود و هم پرده‌های وهم و بی خبری را از بین ملت‌های هم فرهنگ منطقه بگشاید. این کتاب در هفت باب یا فصل تنظیم شده و دریچه ای ست به هفت مبحث در فرهنگ عامه افغانستان امروز.

باب یکم- تجلیل از نوروز عالم افروز نامگذاری شده است. در این باب در باره نوروز، نام های آن مثل عید عموم مردم، عید بهار، عید پیشانی سال، روز مبارک و طرز و اصولهای جشن گیری آن درباره پیدایش و قدمتش سخن می رود.

باب دوم- میله (جشن) های نوروز نام دارد. در این باب جشن «جَنده (جهنده یا ژنده) بالا»، یا «جشن گل سرخ»، «میله شاطرها»، میله های «گولبه کشی»، «سومنک»، «باغ لطیف»، «دار بازی»، «جبه»، «مندوی»، «شهید»، «نهال نشانی»، «تخت صفر»، «چارشنبه سوری»، «چارشنبه اول سال»، «ایمان شش نور ویل مالان» معرفی شده اند، که در همان دوره زمانی مرسوم بوده یا درباره آن ها صحبت می شده است. تحلیل و بررسی مضمون و مندرجات، هدف، اهمیت و محل و طرز ترتیب برگزاری هر کدام از این میله‌ها و مراسم در این باب گرد آمده است.

باب سوم- نویسنده اینجا به ماه مبارک رمضان و سنت های آن پرداخته است و به چگونگی این جشن مذهبی، اهمیت آن، استقبال مردم، رسم ها و دعاها و تاثیر آن بر زندگی عمومی و بعد معرفی ویژگیهای «میله رمضانی» و مسائلی چند در این زمینه و بالاخره تحلیل سرودهای مربوط ماه رمضان تفصیل داده است.

باب چهارم- به مساله طوی (جشن عروسی) مردم دری زبان افغانستان اختصاص دارد. در این باب در باره ویژگیهای عمده مراسم عروسی سخن رفته است. این که چگونه مراسم عروسی مرکب ترین، طولانی ترین، پرمصرف ترین و در عین حال یکی از مهم ترین جشن های شادی آور و فرح‌بخش در افغانستان می باشد. این شاید تنها جایی است که افغان ها در اجرای آن با ملت های همجوارش به طور جدی تفاوت دارند.

باب پنجم- مسائل مربوط به عقاید و رسم و آیین های گوناگون را در بر می گیرد: «عروس و طفل نوزاد»، «نام‌گذاری نوزاد»، «مراسم شب ششم»، «چله گریز»، «چراغ برای نوزاد»، «تنور و دست عروس»، «نذر بی بی مشکل گشا»، «اسپند»، «چاشت نمودن»، «الس»، «پیلته چراغ»، «شب یلدا»، «عقیده مردم درباره روح های بد»، «پنداشت های مردم درباره باران»، «هواشناسی مردمی» و غیره. در این باب کتاب، در باره هر کدام از این رسم و آیین ها و عقیده ها، خصوصیات، طرز برگزاری، دلایل و وظیفه آنها معلوماتی ارائه گردیده است. درین قسمت نویسنده، به گفته های نویسندگان افغان بیشتر از باقی کتاب ارجاع داده است.

باب ششم- مربوط به بازیهاست. از بازی های بسیاری که در افغانستان رواج دارد نویسنده ، چند بازی بیشتر نظرش را جلب کرده است. بازیهایی مثل «برفی»، «بزکشی»، «فال کوزه» و «آتش بازی»، که درباره محتوا، شیوه برگزاری و اهمیت آنها در این باب ملاحظاتی آورده شده است.

باب هفتم- شگون ها را در بر می گیرد. شگون در ادبیات شفاهی تاجیکان افغانستان یکی از بخش های مهم را در بر می گیرد. شگون ها، شامل عقاید و باورهای رازآمیز مردم درباره رویدادهای گوناگون زندگی، از قبیل سعد و نحس، مبارک و شوم، سعادتمندی و نکبت، خوشبختی و بدبختی، نیک و بد، خیر و شر، شادی و غم، روشنایی و تاریکی مانند آنهاست.

شباهتهای بنیادی با همسایگان

یکی از شیرین ترین مباحث کتاب، که نسبت مردم را با طبیعت و معنایابی در همه اجزای عادی زندگی را نشان میدهد. اگر چه این نسبت در جاهای مختلف افغانستان مثلا بین بلوچ ها که درین باب غنی ترند، پشه ای ها، پشتون های جنوب و قبایل شرقی و مردم پامیر و ترکمن و ازبیک با هم دیگر در عین مشترکات، تفاوت های بسیاری هم دارند، گاهی این تفاوت از قریه ای به قریه ایست و نویسنده درین قسمت فقط بخش خاصی از مردم فارسی زبان را مورد مطالعه قرار داده است.

آن چه که در مورد کتاب آیین ها و سنت های مردم افغانستان حایز اهمیت است، شباهت های بنیادی بخش های بسیاری از آن با دیگر ملت های اطراف است. همین قصه ها و باورها در بین گویندگان دیگر زبان ها در افغانستان نیز با اندکی تفاوت وجود دارد و به همین شکل در حوزه فرهنگی ایران و افغانستان و تاجیکستان و حتی همه آسیای میانه هم اگر چه با تفاوت زبانی و چه بسا اسامی شخصیت ها، اما همانندی یا حتی در خیلی موارد یگانگی دارند.

چرا که خیلی از آن ها بازمانده دوران هایی است که آدمی در این حوزه جغرافیایی ، برای گیاهان و حیوانات معنی قایل بوده و البته سراسر طبیعت را جاندار می دانسته است. برین بنیاد دین ها و آیین هایی راز آمیز مشترک داشته اند. به مرور زمان با تغییر مذاهب به آن ها معانی مذهبی نو بخشیده اند، مثل قصه نوروز که از قصه طبیعی و قدسی اش به پادشاهی جمشید و عدل و داد فریدون و بعد خلافت حضرت ابراهیم و بعدتر حتی روز خلافت حضرت علی دانسته شده و حتی برای آن احادیث و سرچشمه های قدسی نو در هر دوره زمانی پرداخته و یافته شده اند. و البته که کشیده شدن مرزهای جغرافیایی در اصالت آن ها هیچ تاثیر شگرفی نگذاشته است.

بعضی ازین قصه ها و سنت ها و باورها اما دارای مضامینی باطنی و قدسی اند و بازمانده و تغییر شکل یافته اساطیری ریشه های مشترک مردمی اند که درین حوزه جغرافیای می زیسته اند و اصلشان را بعضا در پاپیروس های مصری و الواح نینوا و سومر و تلمود و تورات و قران مجید می توان سراغ گرفت.

به این خاطر نشانه های الهه های میترا و مهر و آناهیتا و زروان و اهریمن و اهورا و حتی ایشتار و گیلگمش را چون خاطره های ازلی می توان پیدا کرد که به همین خاطر در حکم آموزش های باطنی برای تعالی و تکامل معنوی و اخلاقی مردم این منطقه بوده است. افسانه هایی که ما را با جادوی قصه افسون می کند و در عین حال تعلیم می دهد، رابطه ما را برای گفت‌وگو با محیط اطرافمان زنده نگه می دارد و برای نیکی و جستجوی کمال معنوی ما را راهنمایی می کند. عرفان و تصوف اسلامی به نحوی نه زاییده اسلام که زاییده امتزاج این فرهنگ و فرهنگ اسلامی است. به همین شکل رسوم و عنعنات و تابوهایی که نسل به نسل باعث بقا و چه بسا با سخت گیری ها و انحرافات باعث زوال و به هم ریختگی فرهنگ های منطقه ما شده اند.

دیدگاه آکادمیسین های روسی

منتها نویسنده کتاب به تبع فضای آکادمیک کشورهای شوروی سابق تحت تاثیر مردم شناسی روسی است. برین اساس ، خیلی به نشانه شناسی فرهنگی اعتقاد ندارد. آداب و رسوم و اعتقادات در شگون ها و پندارها را بیشتر از آن که زاییده تاریخ فرهنگی بداند، زاییده عقبماندگی فرهنگی می داند. و با دیدی علم شناسانه به سراغ خرافات می رود. مثلا می گوید چون مردم میکروب را نمی شناختند، جن را ساخته اند و ازین قبیل.

اگر چه گاهی برای بعضی از اعتقادات و رسوم به دنبال ریشه های تاریخی هم بوده است، مثلا در بابت جشن های نوروزی یا جشن هایی که در کتب ادبی فارسی زبانان از آن ها یاد شده است، به سراغ بعضی از اطلاعات تاریخی رفته است. اگر چه باز خیلی عمیق وارد متون فرهنگی تاریخی قبل از اسلام نگردیده مثل یشت ها و نامه های مانوی و کارنامه های شاهان ساسانی و اشکانی که متون شان موجودست . شاید چنین قصدی هم نداشته، قصد عمده نویسنده گردآوری فرهنگ عامه تاجیکان افغانستان با سلوکی آکادمیک بوده است.

تاجیک پژوهی

نکته دوم به همین مساله تاجیکان بر می گردد. یعنی نویسنده تنها به سراغ تاجیکان یا گروه های قومی که تاجیک نامیده می شده اند و البته عمدتا در شهر ها می زیسته اند، رفته است. جز بدخشان و اندکی پنجشیر ، دیگر وارد قریه ها و قصبات و زندگی های دور دست نشده است. یعنی به نحوی کتاب درباره فرهنگ عامه تاجیکان شهری افغانستان است. نه همه دری زبانان یا فارسی زبانان افغانستان. چرا که فارسی زبانان افغانستان شامل گروه های قومی و اجتماعی گسترده ای می شود که هزاره ها ، ایماق ها، بلوچ ها، قزلباش ها، بیات ها، کردها، عرب ها، محمدزایی ها، نورزایی‌ها و دیگر پشتون های فارسی زبان در کابل و هرات و فراه و قندهار از آن جمله اند. مثلا فارسی زبانان گردیز که به روایت استاد عبدالحی حبیبی از قدیمی ترین فارسی زبانان منطقه اند، آمیزه ای از اقوام مختلف اند. گزارنده کتاب از خط سیریلیک به فارسی که ایرانی بوده است، از این دقایق کمتر اطلاع داشته، بنابرین تصور کرده آنچه نویسنده کتاب با تاکید تنها تاجیکان شهری را متمایز کرده شامل همه فارسی زبانان می شود.

نکته بعدی این است که خود نویسنده نیز به نقل قول ها و مقالات محققین و شاعران و نویسندگان افغانستان بیش از حد اعتماد و تکیه کرده است. واقعیت این است که نوشته های بخش زیادی از محققین و بخصوص شاعران افغانستان درباره فرهنگ عامه افغانستان پایه علمی ندارد و بیشتر بر غلو و اغراق و آرزوهای قلبی شان استوارست تا تحقیق علمی. مثلا آن چه که درباب چارشنبه سوری یا جشن مهرگان نقل شده و به نویسندگان افغانستان ارجاع شده، در حقیقت قرن هاست در کابل اصلا وجود ندارد، بلکه آرزوی دل آن ها بوده است.

اثری فارسی / دری / تاجیکی

با همه این ها، این کتاب کتابی بسیار ارزنده و از معدود کتب تحقیقی معتبر درباره فرهنگ عامه افغانستان است.در کنار اثر جاودانه استاد روشن رحمانی، محقق تاجیکستانی دیگری که در طی سال ها تحقیق، افسانه های دری زبانان افغانستان را جمع آورده است. نکته پر اهمیت تر دیگر در باره این کتاب، توجه و کوشش سه گانه ای است که در سه کشور فارسی زبان برای نشر این کار شده است. کتاب را محققی تاجیکستانی گرد آورده و محققی ایرانی آن را به خط فارسی برگردانده و ناشری در افغانستان آن را منتشر کرده است. و بدون شک ادامه فعالیت هایی ازین دست، به نزدیکی بیشتر این سه ملت و جستجوی ریشه های یگانه و رویاها و رازهای مشترکشان می انجامد.

جستجویی که می تواند شناسنامه هویت گمشده امروزی مردم این ناحیه و دستمایه برنامه ریزی آینده فرهنگیشان باشد. قول برگرداننده کتاب آقای دکتر بهرام میر احمدیان در مقدمه، سخن بسیار صادقانه و مدللی است برای این که چرا این کتاب برای همه فارسی زبانان در هر جایی که هستند کتابی خواندنی است:

“خواندن این کتاب تاثیری شگرف بر من داشت. زیرا در یافتم که آداب و رسوم نیاکان ما در این حوزه ها به چه میزان ژرف، انسانی، خدایی و ارزشمند است که ما از آن آگاهی نداریم و بسیاری از آنها در معرض فراموشی قرار گرفته است. بر آن شدم تا این اثر ارزشمند را به الفبای فارسی برگردانم تا هم برادران و خواهران ایرانی من و هم همزبانان ما در افغانستان از آن بهره مند شوند. که با نشر این کتاب هم ما با آداب و رسوم برداران مسلمان خود در افغانستان آشنا می شویم و هم بر این مهم اگاهی می یابیم که یک مردم شناس تاجیک کمر همت بسته و میراث معنوی گرانبهای دری زبانان افغانستان را گرد آوری کرده و پژوهشی سترگ انجام داده است که از هر نظر دارای ارزش بسیار است. اگر چه برادران پشتون ما در افغانستان نیز می توانند از آن بهره مند شوند زیرا آبشخور تمدنی همه مردمانی که با زبانهای ایرانی سخن می گویند، از پشتون و پامیری و کرد و بلوچ و فارس، همه با هم برادرند و تنها برخی ویژگی های زبانی ما را از هم دور ساخته است، ولی ما همه همدل هستیم و در درازنای تاریخ با هم بوده ایم و با هم نیز خواهیم بود.”

———-

* با اندک تلخیص و ویرایش و افزودن تیترها

همرسانی کنید:

مطالب وابسته