الوند بهاری
به نقل از جهان کتاب
بداقبالی عباس اقبال آشتیانی (۱۲۷۵ ـ ۱۳۳۴ ش.) انگار شصت سال پس از درگذشت او هم قرار نیست تمامی داشته باشد. وقتی حتی رنج یکتنه مجله درآوردن در آن سالهای سخت را هم از او دریغ داشتند (با تصویبِ قانونی حیرتآور در مجلس شورای ملی که حقوقبگیرانِ دولت را از صاحبامتیازی مجلات محروم کرد)، ناچار، دل از دیاری برکند که ریشه در خاکش داشت و عمر گرانمایه را یکسره در کار خدمت به فرهنگ و زبان و مردمش کرده بود؛ اما با آنهمه ناسپاسی که دید ــآنگاه که واپسین روزهای عمر کوتاه را، تنخسته و دلشکسته، در غربت میگذراندــ شاید تصورش را هم نمیکرد که روزگاری در این سرزمین به مقدمهاش بر سیاستنامه خواجهنظامالملک نیز رحم نکنند.
مرکز نشر دانشگاهی، ناشر خوشنام و آبرومند دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، بهتازگی سیاستنامهای «به تصحیح عباس اقبال» در پانصد نسخه منتشر و روانه کتابفروشیها کرده است، کتابی که نخستینبار در سال ۱۳۲۰ منتشر شده بود. شش سال پس از درگذشت اقبال آشتیانی، تصحیح بهتری از همین متن، با عنوان سیرالملوک، بهاهتمام هیوبرت دارک (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۰ش.) به بازار آمد که در طول این ۵۵ سال بارها تجدیدچاپ شده است. همین که ناشری اسمورسمدار، در این روزگار بیرونقی، سرمایه و نیروی انسانیاش را صرف «نونَوار» کردن چاپی منسوخ کرده است شاید به حد کافی عجیب باشد؛ اما ماجرا عجیبتر از این حرفهاست.
ناراستیها را ناشر از همان روی جلد و صفحه عنوان آغاز کرده است، با درجِ تنها نام مؤلف و مصحح، و نه هیچ توضیح دیگری، چنانکه هرکس نداند ممکن است گمان کند نخستینبار است که این متن، با این تصحیح، منتشر میشود، بهخصوص که در صفحه حقوق هم نوشتهاند: «چاپ اول ۱۳۹۴». در همان صفحه، البته نام کسی دیگر هم درج شده است که کتاب «ویراسته» اوست، و نیز نام دو نفر دیگر که «نسخهپرداز» بودهاند. از دو حال خارج نیست؛ اگر کاری نکرده و دستی در متن نبردهاند، چرا نامشان درج شده است و اگر در کلمهای، حتی نقطه یا ویرگولی، از متن دست بردهاند، به چه مجوّزی چنین کردهاند؟
بله، کتابی را که بیش از پنجاه سال (قبل از اصلاح قانون در سال ۱۳۸۹: بیش از سی سال) از درگذشت پدیدآورش بگذرد هر ناشری میتواند منتشر کند؛ ورثه صاحباثر هم حق اعتراض ندارند، اما در همان قانون مصوّب سال ۱۳۴۸ بهصراحت آمده است که «حقوق معنوی پدیدآورنده محدود به زمان و مکان نیست و غیرقابل انتقال است» و اینکه «هرگونه تغییر یا تحریف در اثرهای مورد حمایت این قانون و نشر آن بدون اجازه پدیدآورنده ممنوع است». این قانون البته زمانی نوشته و تصویب شده است که از نو حروفچینی کردن کتابها (با حروف سربی) مقرونبهصرفه نبوده و موضوعیت نداشته است. حالا که کتابها را بهسرعت و با هزینهای ناچیز از نو حروفنگاری میکنند، به نظر میرسد جای بندی صریح درباره تغییر حروفچینی اصلی کتاب (که معمولاً با تحریف متن همراه است) در قانون خالی است.
باری، کتاب با همان مقدمه اقبال آشتیانی (به تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۰) آغاز شده است. دریغ از یک سطر توضیح تا بدانیم ناشری که سیاستنامه را از نو حروفنگاری و صفحهآرایی کرده است، و حتی نام یکی از ویراستاران خود را در آن درج کرده، چه بر سرِ متن آورده و تا چه حدودی در آن دست برده است؛ آیا رسمالخط کتاب عوض شده است؟ اگر آری، تا چه حدی و مطابق کدام شیوهنامه؟ نقطهگذاری متن مطابق چاپ اصلی است یا در آن هم دست بردهاند؟ پاسخ این پرسشها را نخواهیم یافت مگر با مقابله چاپ اصلی و چاپ تازه، مقابلهای که زیاد طول نمیکشد؛ در همان نخستین پاراگراف از اولین صفحه مقدمه، چنانکه در تصاویر پیوست آشکار است، آثار انواع و اقسام تغییرات و دستکاریها پیداست، فراتر از ویراستاری و در حدّ بازنویسیِ مقدمه مصحح.
برای نمونه، در همان اولین جمله، نویسنده با انتخاب ضمیر دقیق «آن» (که در فارسیِ معاصر مخصوص اشاره به غیرآدمیان است) مانع ابهام و کژتابی شده است؛ اما در چاپ تازه و متن «ویراسته»، جمله را طوری عوض کردهاند که معلوم نیست عبارتِ «که به نامهای سیاستنامه و… معروف است» به خودِ «کتاب» برمیگردد یا به «مؤلف اصلی کتاب». از آن بدتر، در قسمتی از مقدمه، اقبال آشتیانی توضیح داده است خواجه نظامالملک از ۱۳ ذیالحجه ۴۵۶ تا ۱۰ رمضان ۴۸۵ (روز مرگش) وزیر دو پادشاه سلجوقی بوده و سپس از کارهای او «در مدت بیستونه سال و هفت ماه و کسری وزارت…» (چاپ اصلی، مقدمه: «ج») نوشته است. ویراستار، که ظاهراً گمان میکرده است هرچه بیشتر در متن دست ببرد مزدش حلالتر خواهد بود، این چند کلمه را به: «طی بیستونه سال و هفت ماه و اندی وزارت…» (چاپ تازه، مقدمه: «نه») تغییر داده و پیداست که نهفقط منظور نویسنده از «کسری» (کمتر از یک ماه) را نفهمیده، بلکه قرینهای را هم که فقط دو ـ سه سطر قبل از این جمله آمده است (تاریخهای آغاز و پایان وزارت خواجه) نادیده گرفته و درنیافته است از سیزدهم رمضان تا دهم ذیالحجه «کمتر از» هفت ماه میگذرد، نه «بیشتر». حتی معنای درستِ «اند» را هم ندانسته (عددی مبهم از سه تا نُه که بعد از اعداد دهگان و صدگان بهکار میرود) و «اندی» را معادل «خردهای» به کار برده است، خرابکاریهایی که همه به پای عباس اقبال آشتیانی نوشته میشود و آن دانشمند کمنظیر را حواسپرتِ کمسوادی میشناسانَد که از تفریق تاریخهای آغاز و پایان کار خواجه و محاسبه صحیح مدت وزارت او عاجز است. این هم یکی دیگر از «شَدُرُسنا»ها: اقبال آشتیانی نوشته است: «در اختلافات میان نسخهها […] باختیار یک صورت […] قناعت ورزیده» (چاپ اصلی، مقدمه: «ی») و، در چاپ تازه (مقدمه: «چهارده»)، این جمله تبدیل شده است به: «در اختلافات بین متن نسخهها […] به اختیار یک صورت را برگزیند…»، یعنی جمله چنان تحریف شده است که خواننده گمان میکند او یکی از چند ضبط را بهدلخواه خودش انتخاب کرده است (نه برطبق ضوابط علمی). اینها دیگر نه «ویراستاری» که «ویرانکاری» است. پرسش این است: چرا ویراستاریِ متن قرنپنجمی را باید به کسی سپرد که از فهمیدن معنای جملههای عباس اقبال آشتیانی عاجز است؟
متن کلاسیک را «ویرایش» نباید کرد؛ حتی کسی هم که مقام علمیاش، در میان معاصران، همپایه عباس اقبال آشتیانی باشد (و مطمئن باشیم مرتکب بدفهمی نمیشود و از دستکاری سلیقهای جملههای بیعیب هم خودداری میکند) حق ندارد زبانِ نوشته ۷۵ سال پیش را دستکاری کند. نثر اقبال آشتیانی، به نسبت معاصرانش، بد یا دشوار یا نابهنجار نیست. اگر قرار باشد هر واژهای را که برای خواننده امروزی دشوار است با واژهای سادهتر عوض کنیم، لابد در متن خودِ سیاستنامه هم دست باید برد. تعابیر «پای صفحه» و «حاشیه» را، در نوشتهای به تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۰، به «پانوشت» و «زیرنویس» تبدیل نباید کرد، همچنانکه اگر مثلاً نام «دانشسرای عالی» در آن باشد به «دانشگاه خوارزمی» تغییرش نباید داد. دستکاریها در همان مقدمه چاپ تازه آنقدری هست که پیش از سنجش متن اصلی سیاستنامه (در چاپ اصلی و چاپ تازه) با اطمینان بتوان چاپ تازه را از مصادیق «تحریف» و فاقد ارزش استنادی دانست. علاوه بر مقدمه، توضیحات اقبال آشتیانی در حواشی صفحات متن هم از این «ویرایش» بینصیب نمانده و طرفهتر آنکه پانوشتهای جدیدی هم به کتاب اضافه شده است، در توضیح برخی کلمهها و عبارتهای سیاستنامه که اقبال آشتیانی آنها را شرح نکرده است. با اهمال ناشر در متمایز کردن افزودههای ویراستار، مسؤولیت آنها هم به گردن محققی افتاده است که دستش از دنیا کوتاه است.
سیاستنامهای که عباس اقبال آشتیانی تصحیح کرده است، به نوشته خودش، «طبعی است درسی برای دانشجویان». به همین سبب، او به معرفی نسخههای خطیِ اساس کارش نپرداخته و از آوردن نسخهبدلها چشم پوشیده و حتی «چند جمله و حکایت» را هم از متن حذف کرده است، چون «تدریس آنها از لحاظ لفظ یا مضمون در مدرسه صلاح» نبوده است. چنین متنی، گرچه در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ ارزشمند و کارآمد بوده است، لااقل با وجود چاپ هیوبرت دارک، دیگر بهترین چاپ نیست. حتی در سال ۱۳۴۷ (تنها هفت سال پس از انتشار تصحیح دارک) هم، غلامحسین یوسفی در مقاله معروفش، «پیر سیاست»، شواهد برگرفته از متن سیاستنامه را از چاپ دارک نقل کرده است. بنابراین، چاپ اقبال آشتیانی امروز فقط در تحقیقات متنشناختی، یا در بررسی کارنامه متنپژوهی خود او، ممکن است به کار محققان بیاید. چنین کسانی قاعدتاً نهتنها مشکلی در خواندن چاپ اصلی و رسمالخط آن ندارند، بلکه ضروری است همان حروفچینیِ اصلی، با همان رسمالخط و همان نقطهگذاری و همان سلیقه مصحح، را مبنای کار قرار دهند، حتی غلطهای مطبعی (در حدّ متعارف متونی که در آن دوره منتشر میشدهاند) چندان لطمهای به کار این محققان وارد نمیکند. وانگهی، اگر در مقاله یا کتابی به تکهای از این تصحیحِ سیاستنامه استناد شده باشد، آن را با شماره صفحهاش در همان چاپ قدیم میتوان یافت (نه در چاپی که حروفنگاری و صفحهبندیاش عوض شده است).
علاوهبر اینها، ناشری دیگر از سال ۱۳۶۹ چاپ اقبال آشتیانی را، با همان حروفچینی و بدون کمترین دستبرد، افست و تاکنون هفت نوبت تجدیدچاپ کرده است. بنابراین، محققان (یا دانشجویانی که تحت فشار استادانِ بیاطلاع یا متعصب مجبورند همچنان از تصحیح قدیمی استفاده کنند) هم از همان چاپ افست بهره میبرند.
باری، چاپی چنین نامعتبر از کتابی که چاپ معتبرش نایاب نیست، بهاصطلاح امروزی، «بازار ندارد»، بهخصوص اگر قیمتِ چاپ معتبرش هم، با مزایایی که برشمردیم، ارزانتر از چاپ تازه باشد. قاعدتاً امتیاز تجدیدچاپ چنین کتابهایی برای ناشران در این است که حقالتألیف نپردازند. کتابی که نایاب و پُرخریدار (و پُرشمارگان) باشد، هزینههای آمادهسازی هم نداشته باشد و ناشرش فقط پول کاغذ و چاپ بدهد، شاید به تجدیدچاپ بیرزد؛ اما این چاپ از سیاستنامه، با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۵هزار تومان، بعد از آنکه تمام نسخههایش فروخته شود (اگر بشود!)، با محاسبه حقالتألیف ده ـ پانزده درصدی، چیزی بین ۷۵۰هزار تومان و یکمیلیون و ۱۲۵هزار تومان سود (بابت حقالتألیف نپرداخته) عاید ناشرش خواهد کرد. برای این سود محتمل، این مرکز دستکم به چهار نفر از کارکنانش (حروفنگار و صفحهآرا، ویراستار، و نسخهپردازان)، احتمالاً هرکدام چند ماه، حقوق داده است (بگذریم از دستمزد طراح جلد و سایر هزینهها)، یعنی چند برابرِ سود نامعلومی را که قرار است در مدت نامعلوم عایدش بشود (یا نشود) قبلاً خرج کرده است؛ بگذریم که اصولاً ناشری که بودجهاش از منابع دولتی و با پول نفت تأمین میشود، با انتشار کتابی که حقالتألیف ندارد، آن هم با این کیفیت، چه لطمهای به اعتبار سی ـ چهل سالهاش میزند.
این کارها از ناشران «بچاپوبفروش» بعید نیست، اما چه شده است که کار مرکز نشر دانشگاهی به الگوبرداری از چنین ناشرانی رسیده است؟ روزگاری این مرکز مجله نشردانش را منتشر میکرد، مجلهای که بعدها با منتخبی از مقالههای سودمندش «درباره نشر کتاب و حقوق مؤلف» کتابی ۲۵۶ صفحهای فراهم شد و نقدهایی بر کتابسازی و کتابسازان در آن منتشر میشد که بسیار اثرگذار بود. در همان مجله، ۱۶ سال پیش، ناصر ایرانی درباره «کتابهای چسباندنی» نوشت:
… این صنعت کتابسازی، که شیوههای تولید مختلفی دارد (از رایجترینش دستی در اثری کلاسیک بردن و آن را، به دستاویز تصحیح جدید یا بازنویسی، به مالکیت پرسود خود درآوردن)، اگر خیانتی در حق فرهنگ ایرانی نباشد، گِلآلود کردن برکه صنعت نشر کتاب در ایران و درآمیختن دوغ و دوشاب در آن است.
نشردانش فقط یکی از مجلات سودمندی است که مرکز نشر دانشگاهی، در سالهای اخیر، انتشارشان را متوقف کرده است، علت: مشکلات مالی.
با کم شدن شمارگان کتابها (درنتیجه کم شدن تقاضا) و کسریِ بودجه، علاوهبر مرکز نشر دانشگاهی، سایر ناشران وابسته به دولت هم درگیرند، اما انتخابهای نادرستی که به حیفومیل کردن بودجه بینجامد هر مرکزی را با مشکل مالی روبهرو خواهد کرد، میخواهد بودجهاش کم باشد یا زیاد.
نمیدانم ــ واقعاً نمیدانم ــ جفایی که بر عباس اقبال آشتیانی و کتابش رفته است غمانگیزتر است یا سر زدن چنین کاری از ناشری که در سالهایی سخت و نهچندان دور محل کار و دیدار و حتی پناهگاه برجستهترین نویسندگان و مترجمان و ویراستاران و دانشمندان روزگار، از دانشگاهی و غیر آن، بوده است. هرچه هست، بیتی از یک قصیده استاد عزیزم، شفیعی کدکنی، چند روزی است که از سرم بیرون نمیرود:
زیبد کزین ترقّی معکوس، در زمان
از بهرِ چشمزخم، بر آذر نهی سپند
—————————————-
*برگرفته از: جهان کتاب، شماره ۳۳۲ (دی ۱۳۹۵) ، صص ۱۶ و ۱۷.