۲۲ سال نقد کتاب؛ گفتگو با مجید روشنگر

فیروزه خطیبی

بی بی سی فارسی

دوره جدید فصلنامه «بررسی کتاب، ویژه هنر و ادبیات» چاپ لس آنجلس، به سردبیری مجید روشنگر، ناشر، نویسنده، منتقد و مترجم ساکن این شهر، بهار امسال بیست و دومین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت.

این نشریه ادبی فارسی زبان که اخیرا بخشی به زبان انگلیسی نیز در آن گنجانده شده در طول سال ها به کار چاپ و انتشار گزینه ای از آثار اهل قلم، نویسندگان ، شاعران و پژوهشگران داخل و خارج از ایران و همچنین چاپ و انتشار نقدهای تحلیلی درباره این آثار اختصاص داشته است.

اما مهم ترین ویژگی این فصلنامه نقشی است که در دوران مهاجرت اخیر ایرانیان به خارج از کشور در ایجاد ژانر ادبی تازه ای به نام «ادبیات مهاجرت» داشته است.

مجید روشنگر سردبیر فصلنامه «بررسی کتاب» معتقد است: «صنعت نشر فارسی در خارج از ایران پرده تکمیلی برای استمرار و بروز استعدادهای نوظهور در دوره مهاجرت بوده و به گونه ای پدید آورنده ادبیات مهاجرت در گستره ادبیات ایران محسوب می شود و در این سال ها آثار ادبی ارزشمندی هم به جامعه ادبی ایران هدیه کرده است.»

آقای روشنگر می گوید: «هوشنگ گلشیری سال ها پیش وقتی به لس آنجلس آمده بود یک بار به من گفت “ادبیات مهاجرت راهی به هیچ دهی ندارد”، اما امروز اگر هوشنگ گلشیری زنده بود، تصدیق می کرد که در ادبیات مهاجرت کارهای خیلی خوبی بروز کرده است. از جمله تاکنون دو بار کتاب هایی که برای نخستین بار در فصلنامه بررسی کتاب چاپ لس آنجلس معرفی و بررسی شد، بعدها در ایران به چاپ رسید و جالب است که بدانید یکی از آنها جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری را نیز برد: “دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد” نوشته شهرام رحیمیان.»

اعتصاب کارگران و یک پیامد خوب

درسال ۱۹۶۳ میلادی، مجید روشنگر که از چند سال پیش از آن در وزارت امور خارجه استخدام شده بود و در کنار امور دیپلماتیک به کار نشر کتاب اشتغال داشت، به دعوت «انجمن ناشران کتاب در آمریکا» به نیویورک می آید. در این سفر، نشریه ای به نام «بررسی کتاب نیویورک» (The New York Review of Books) توجه او را جلب می کند.

در فوریه همان سال انتشار روزنامه پرتیراژ نیویورک تایمز، به علت اعتصاب کارگران چاپخانه، به مدت حدود ۶ ماه تعطیل شده بود. روشنگر می گوید: «ازقرار معلوم در این فاصله مردم به سردبیران روزنامه نامه می نوشتند و تلفن می زدند که ما “خبر” را ازدست نداده ایم چون رادیو و تلویزیون و روزنامه های دیگر وجود دارد اما چیزی را که از دست داده ایم همان ضمیمه “بررسی کتاب” است؛ نشریه ای که هر هفته روزهای یکشنبه به دستمان می رسید.»

در این مدت چند تن از نویسندگان و دست اندرکاران مطبوعات، از جمله رابرت سیلور، باربارا اپستین و الیزابت هاردویک که پیش از این مقاله ای تحت عنوان «افول نقدنویسی کتاب» را در نشریه «هارپرز» به چاپ رسانده بودند، تصمیم گرفتند از موقعیتی که این اعتصاب پیش آورده استفاده کنند و با ایجاد تغییراتی در شکل ظاهری، نشریه اثرگذار تازه ای مشابه ضمیمه «بررسی کتاب نیویورک تایمز» را به منظور معرفی و نقد کتاب منتشر کنند. ناشران کتاب هم که به دنبال محلی برای تبلیغ کتاب های تازه خود بودند، اهرمی شدند برای پیشبرد موفقیت آمیز این نشریه که از آن به عنوان «نخستین مجله ادبی روشنفکرانه در زبان انگلیسی» یاد شده و انتشار آن هم تا امروز ادامه دارد.

روشنگر در بازگشت به ایران تصمیم می گیرد نشریه ای به نام «بررسی کتاب» را با همان قطع روزنامه ای و شبیه به نسخه آمریکایی آن در ۸ صفحه منتشر کند و در سال ۱۳۴۴ نخستین شماره دوره اول این مجموعه با مقالاتی از نجف دریابندری، جهانگیر افکاری، داریوش آشوری و ابراهیم مکلا (الف. میم) منتشر شد.

با آغاز دهه ۱۳۵۰ و شروع موج تازه ای از جنبش های ادبی نوین در ایران، نشریه «بررسی کتاب» بیش از هر زمان دیگری به ادبیات فارسی، موج های تازه ادبی و معرفی مکتب های نقد ادبی پرداخت.

در این دوران همکاران تازه ای چون شریف لنکرانی (مترجم آثار برتولد برشت)، بهرام مقدادی، محمدتقی غیاثی، شفیعی کدکنی، گلی ترقی، یدالله رویایی و بسیاری دیگر به «بررسی کتاب» پیوستند و در آن قلم زدند و شعر و ادبیات فارسی را از منظرهای گوناگون نگریستند و آن را تجزیه و تحلیل، نقد و بررسی کردند.

مجید روشنگر می گوید: «این مشخصه ای است که در دوره جدید فصلنامه بررسی کتاب نیز ادامه دارد و معرفی یک کتاب تنها در چند سطر کوتاه خلاصه نمی شود بلکه درباره آن نقدهای تحلیلی نوشته می شود با این تفاوت که گاه کتابی را که فرضا در داخل ایران منتشر شده، نقدنویسی در آمریکا یا استرالیا بررسی و تجزیه و تحلیل می کند.»

روشنگر می گوید:« برای من عبور و مروری که با این فصل نامه ها پیش آمده خیلی جذاب و درخشان است. این که جوانی در خرم آباد راجع به صادق هدایت تحقیق کرده و نتیجه کار خود را به آمریکا برای نشریه ما می فرستد و ما آن را چاپ می کنیم تا هم در این سو و هم در ایران خوانده شود خودش یک نکته قابل توجه است.»

نکته دیگر در این نشریه، تاکید روشنگر بر نقد و بررسی آثار زنان نویسنده و شاعر ایرانی در این فصلنامه است: «به نظر من در میان این اقلیت ایرانی که آمده اند، زنان سهم ارزنده و پرباری در زمینه ادبیات داشته اند.»

همکاری با همایون صنعتی در انتشارات فرانکلین

سابقه مطبوعاتی مجید روشنگر به دوران همکاری با همایون صنعتی در انتشارات فرانکلین باز می گردد. در آن زمان روشنگر که تحصیلات خود را در دانشگاه حقوق تهران به اتمام رسانده و در دانشگاه آکسفورد و سیدنی ادامه داده بود، با مدرک کارشناسی ارشد در رشته حقوق بین الملل به ایران بازگشت و در وزارت امور خارجه مشغول به کار شد. او هم زمان در سال ۱۳۳۸ با همکاری انتشارات فرانکلین وارد بازار نشر شد: «به نظر من در آن زمان بزرگ ترین علت عدم مطالعه و درصد پائین کتاب خوانی درمیان مردم ایران گرانی کتاب بود.»

روشنگر با این ایده توانست در سال ۱۳۴۰ سازمان درحال ورشکستگی «کتاب های جیبی» را احیا کند و کتاب هایی با قطع کوچک و قیمت ارزان به بازار عرضه کند. ابتکاری که کتاب های نویسندگانی چون فرانتس کافکا، توماس مان، اسکات فیتزجرالد و جین آستین را در ایران در دسترس عموم مردم قرار داد.

در دوران مدیریت مجید روشنگر بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب جیبی منتشر شد و اغلب این کتاب ها به چاپ چهارم و پنجم رسیدند. در همین ایام روشنگر با همکاری چند تن از دوستان خود «انتشارات مروارید» را تاسیس کرد تا بتوانند کتاب هایی را که دارای تیراژ بالا نیستند و امکان چاپ از طریق سازمان کتاب های جیبی ندارند منتشر کنند. یکی از این کتاب ها مجموعه اشعار «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد بود.

در این دوره از زندگی حرفه ای مجید روشنگر، همایون صنعتی، مدیر انتشارات فرانکلین به عنوان یک دوست، ناصح و فردی الهامبخش، شخصیتی کلیدی و به نهایت تاثیرگذار به شمار می رود: «بعضی اوقات این فرصت در زندگی پیش می آید که شما با فردی آشنا می شوید که آنچنان اعتقاد راسخی به کاری که انجام می دهد دارد که همین موضوع زندگی شما را برای همیشه دگرگون می کند.»

با پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات فرانکلین به منظور معرفی ادبیات غرب به مردم مشرق زمین در کشورهای مختلف جهان تاسیساتی برپا کرده بود که توسط افراد با صلاحیت محلی اداره می شد. این موسسه در ایران با موفقیت کم نظیری روبرو شد. تاجایی که هرهفته کتاب تازه ای منتشر و بلافاصله نایاب می شد و به این صورت میلیون ها نسخه از این کتاب ها در مدت کوتاهی به فروش می رسید.

پس از انقلاب، همایون صنعتی به اتهام همکاری با سیا به مدت ۵ سال زندانی شد و پس از آزادی هم فعالیت های خود را به اداره یتیم‌خانه ای که توسط پدرش در کرمان تاسیس شده بود محدود کرد.

مجید روشنگر برای مدت کوتاهی پس از انقلاب به کار نشر کتاب در ایران ادامه داد: «من در آن زمان می خواستم هم آثار کلاسیک ایرانی از جمله شاهنامه و اشعار حافظ را چاپ کنم و هم آثاری از نقاط دیگر جهان و از جمله ادبیات آمریکایی را در اختیار علاقمندان بگذارم.» اما چندی بعد و با تغییر جو سیاسی، روشنگر به نیویورک مهاجرت کرد و در آنجا مدتی هم در اداره مرکزی انتشارات فرانکلین به کار مشغول شد.

درسال ۱۹۸۴، سه سال پس از نقل مکان به لس آنجلس، روشنگر چاپخانه کوچکی را تاسیس کرد و چندی بعد با موفقیت آن و گشایش دو چاپخانه دیگر تصمیم گرفت تا با انتشار دوره جدید فصلنامه «بررسی کتاب»، ارتباط تازه ای میان نویسندگان و شاعرانی از داخل و خارج از کشور با خوانندگان آن ها در سراسر دنیا برقرار کند.

روشنگر می گوید: «اقلیت هایی که به سرزمین هایی مثل آمریکا یا کشور های دیگر مهاجرت کرده اند در سرزمین میزبان دارای ادبیات و هنری شده اند که من اسم آن را گذاشته ام «ادبیات مهاجرت». این نوع ادبیات با ادبیات «بومی» تفاوت دارد و کسی که می آید این جا، با تجربه های تازه، زبانی تازه و فضایی تازه و چیزهایی که اصلا در سرزمین بومیش وجود ندارد آشنا می شود. او خلاقیت هنری خود را به صورت ادبیات کلامی، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و یا تئاتر و سینما نشان می دهد. بررسی کتاب در این دوره جدید، تاکیدش را بر روی معرفی این آدم ها گذاشته است.»

در یکی دیگر از شماره های گذشته فصلنامه «بررسی کتاب» رمانی به نام «درد دل رومی، حافظ و عشق در نیویورک» نقد و بررسی شده است. مجید روشنگر می گوید:«شما اگر این رمان را بخوانید متوجه می شوید که نویسنده (منوچهر پروین) اگر در ایران نشسته بود چه بسا نمی توانست مکالمه با رومی و حافظ در شهر نیویورک را موضوع رمان خود قرار دهد.»

تغییرات در سرنوشت ادبیات مهاجرت

مجید روشنگر در طول سال ها شاهد تغییراتی در حرکت های ادبی به ویژه در خارج از کشور و در رابطه با نسل دوم نویسندگانی بوده است که بنا برگفته او «آن خشم و تلخی نسل پیشین را کنار گذاشته اند» و امروز به نوشتن آثاری ناب و اصیل اشتغال دارند: «این نویسندگان اگر در حافظه شان یادی از ایران وجود داشته باشد آن را در نوشته هایشان می گنجانند و بین این خاطره های قدیمی و جدید پل ارتباطی ایجاد می کنند. آن ها تجربه های گوناگونی از زندگی در آلمان، اسکاندیناوی، انگلستان، ایسلند و غیره دارند.»

روشنگر می گوید: «چندی پیش، دوستی شعری درباره تماشای حرکت نهنگ ها در آب های ایسلند که خود شاهد آن بوده است برایم فرستاد. این شاعر در آنجا زندگی و کار می کند و مدت هاست که با محیط پیرامونش عجین شده و آن را خوب می شناسد. این برای من اعجاب انگیز است که امروز ما می توانیم بدون آن که در ایسلند باشیم، در قالب شعری به زبان فارسی تجربه جادوئی این فرد از گذر نهنگ ها در کانال آبی در ایسلند را به واقع حس کنیم.»

مسئله زوال نشر فارسی در خارج از ایران

به اعتقاد مجید روشنگر، نسل سوم ایرانیان مهاجر که این روزها آرام آرام جایگاه خود را در جامعه برون مرزی تثبیت می کنند دیگر قادر به خواندن و نوشتن به زبان فارسی نیستند: «درحقیقت فرزند فرزند من که از ایران مهاجرت کرده ام تنها از راه گوش و به صورت شنیداری و تا حدودی هم گفتاری با زبان فارسی ارتباط دارد و این موجب می شود تا پایه های نشر فارسی در غربت نیاز به تغییر برای بقا را در لرزه های ناشی از تغییر بافت اجتماعی احساس کند.»

آقای روشنگر می گوید: «آینده نشر فارسی در خارج از ایران رو به زوال است. البته امروز به یمن پیشرفت های تکنولوژیک این فرصت پدید آمده است که بتوانیم برای بقای این میراث کهن راه های تازه ای بیافرینیم. اما این تصور که بتوان به مانند دهه های قبل مسیر صنعت نشر را آنچنان که تا امروز طی شده است بپیمائیم، به عقیده من کمی خوشبینانه است. این نسل دوم و سوم ایرانیان مهاجر است که باید نگهدارنده میراث ما باشد و من مطمئنم آنها این ره آورد فرهنگی را که پایه گذارهویت آن هاست از دست نمی دهند. اما روش های نشر در آینده دیگر به شکل سنتی که ما می شناسیم نخواهد بود.»

با این همه آقای روشنگر معتقد است اینترنت و کهکشان الکترونیکی به هیچوجه نمی تواند جایگزین میراث «نامیرا»ی «گوتنبرگ» باشد: «چاپ، یعنی کاغذ، مرکب و صحافی، هنوز هم پایه و اساس آفرینش ادبی است. یک اثر ادبی را اگر هزاران هزار نفر در اینترنت هم بخوانند، تا به صورت مکتوب درنیامده هنوز «خلق» نشده است. بنابراین اهمیت فصلنامه های ادبی نه تنها کاهش پیدا نکرده، بلکه افزایش هم پیدا کرده است. من به عنوان یکی از طرفداران پروپا قرص میراث «گوتنبرگ» معتقدم اگر فردوسی شاهنامه اش را در اینترنت منتشرکرده بود، حالا ما هم مثل مردم مصر عربی صحبت می کردیم و فرهنگ و ملیت ما مضمحل شده بود!»

همرسانی کنید:

مطالب وابسته