چالش با منتقدان «ساختار عددی» قرآن

شاهین آزاد

یکی از جنجال های معروف در عرصه قرآن پژوهی در مورد ساختار عددی و معجزه عددی قرآن است که پس از انتشار تحقیقات رشاد خلیفه تا کنون ادامه دارد. به دلیل آنکه من بیش از بیست سال این مشاجرات را دنبال کرده ام، و خود نیز پایان نامه مقطع کارشناسی ام را در دفاع از ساختار عددی بایبل و قرآن نوشته ام، و بعلاوه تاکنون چند مقاله در این مبحث ارائه کرده ام، و مکرراً با سوالات و انتقادات منتقدین ساختار عددی قرآن و بایبل مواجه شده ام، لازم دیدم در یک مقاله به بررسی و نقد ادعاهای رایج علیه ساختار عددی قرآن بپردازم. بنابراین در این مقاله کوشش می کنم در ابتدا بیشتر به این انتقادها بپردازم تا به ساختار عددی قرآن، و تنها به ارائه چند نمونه بارز از ساختار عددی قرآن اکتفا می‌کنم. اما در بخش دوم، برای تبیین اعجاز ساختار عددی قرآن ناگزیر هستم تا شواهد بیشتری ارائه کنم.

نخستین نکته ای که باید روی آن تاکید کنم آن است که منتقدین معجزه عددی قرآن دقیقاً مرتکب همان اشتباهاتی می‌شوند که مدافعین معجزه عددی قرآن مرتکب می‌شوند:

اول اینکه بحث را ایدئولوژیک و دینی می‌کنند، به جای علمی و ریاضی. یعنی انگار که بحث اصلی بر سر معجزه و متعاقباً بر سر حقانیت قرآن، و متعاقباً حقانیت اسلام، و نهایتاً اثبات یا نفی وجود خداست. آنها فراموش می‌کنند که اینها پیامدهای و مراحل بعدی بحث هستند و چنان نگران پیامدها هستند که خود بحث را فدا می‌کنند.

دوم اینکه به همین دلیل این افراد تفاوتی بین ساختار عددی و معجزه عددی قائل نمی‌شوند و فکر می کنند نفی و اثبات یکی به نفی و اثبات دیگری منتهی می‌شود. چنیین تصوری هم درست نیست، چون متون بسیاری می‌توانند ساختار عددی داشته باشند (چنانکه دارند) اما معجزه ای در کار نباشد. مثلا یکی از پرسش های متداول این است که آثار ادبی متعددی (مثل آثار دانته یا جیمز جویس)[۱] ساختار عددی دارند، پس پیدا کردن ساختار عددی در قرآن هم نهایتاً قرآن را مثل یکی از آنها می‌کند، نه بیشتر. این دقیقاً جایی است که منتقدین می‌خواهند معجزه عددی را به ساختار عددی تقلیل دهند. دقیقاً به طور مشابه مدافعین معجزه عددی ساختار عددی را به معجزه عددی افزایش می‌دهند: مثلاً اینکه قرآن ۱۱۴ سوره دارد که مضرب ۱۹ است، و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» هم ۱۹ حرف دارد، و سوره نوزدهم از آخر قرآن هم ۱۹ آیه دارد معجزه بودن قرآن را ثابت نمی‌کند، اما می‌تواند نشان دهنده ارتباط ساختار قرآن با عدد ۱۹ باشد.

سوم اینکه هر دو گروه تمایزی بین ریاضیات؛ و سمبولیسم اعداد (نومرولوژی)؛ و بازی با اعداد قائل نمی‌شوند و برای اثبات یا رد معجزه عددی قرآن به هر وسیله ای متوسل می‌شوند. مثلاً ادیپ یوکسل که یکی از معروف ترین شاگردان رشاد خلیفه محسوب می‌شود در ابتدای کتابش ادعا می‌کند «کد ۱۹ در سوره ۷۴ پنهان بوده است و در سال ۱۹۷۴ توسط رشاد خلیفه کشف شده، یعنی در ۷۴×۱۹ سال قمری (۱۴۰۶)».[۲] طبیعی است که چنین استدلالی در حوزه آکادمیک پذیرفته نیست و تنها بازی با اعداد محسوب می‌شود  چرا که به حق پرسش می‌شود چگونه می‌توان در کتابی که حتی یک تاریخ میلادی ذکر نشده از کنار هم گذاشتن شماره یک آیه و سوره، تاریخ دقیق یک واقعه را استنباط کرد؟ اما نکته اینجاست که منتقدین معجزه عددی هم دقیقاً همین کار را می‌کنند، چرا که در انتقاداتشان مخصوصا به همین استدلالهای مغالطی بسنده می‌کنند و سعی می‌کنند با آوردن چند نمونه غلط ثابت کنند تمام استدلالها از همان جنس هستند.

این درست است که بسیاری از ادعاهای پیدا شدن معجزه عددی در قرآن اشتباه هستند مثلا شما امروزه فیلم های متعددی در یوتیوب راجع به معجزه عددی قرآن پیدا می‌کنید و حتی صفحاتی در فیس بوک که انواع اقسام کشفیات علمی را بر مبنای قرآن تبیین می‌کنند: از فاصله ماه تا زمین گرفته؛ تا کروموزوم اسب، و نقطه ذوب آهن، و پیشگویی کووید را در قرآن پیدا می‌کنند.[۳] اما این منتقدین با دستچین کردن استدلالهای غلط سعی می‌کنند چنین وانمود کنند که تمام استدلال ها مشابه هم هستند. اگر روش این منتقدین درست باشد پس می‌شود چند غلط از یک مترجم پیدا کرد و نتیجه گرفت که نه تنها او ترجمه نمی داند، بلکه اساساً ترجمه کردن نمی تواند صحیح و مفید باشد و کلاً باید آن را فراموش کرد.

نکته جالب اینجاست که منتقدین معجزه عددی قرآن با اشاره به روابط عددی در «یک توپ دارم قل قلیه» یا نمونه های خیالی ادعا می کنند که مشابه این روابط را در هر نوشته کوتاه و بلند دیگری می‌توان یافت. بعد هم با استناد به چند مثال پیش پا افتاده از کتابهای نویسندگانی مثل جان آلن پائلوس[۴] و یا ذکر نقل قولی از کتاب «آونگ فوکو» نوشته امبرتو اکو، که می‌شود ابعاد یک دکه روزنامه فروشی را به فاصله زمین تا خورشید؛ و عدد پی و غیره ربط داد نیز ثابت می کنند که از نظر ضعف بینش علمی و تاریخی یا عدم صداقت علمی دست کمی از مخالفانشان ندارند. چون اولاً پیدا شدن نظم عددی در متنی غیر از قرآن نظم عددی در قرآن را نفی نمی‌کند، بلکه فقط ثابت می‌کند آن متن هم ساختار عددی دارد. یعنی انحصاری بودن نظم عددی در قرآن را نفی می‌کند، نه خود نظم را. ثانیا خود این مثال ها نشان می‌دهد منتقد یا قادر نیست بین ریاضیات و بازی با اعداد تمایز قائل شود؛ یا صداقت ندارد این کار را بکند، یا اطلاعات کافی ندارد و جز بازی با اعداد چیز دیگری نمی‌شناسد.

بعلاوه این افراد فراموش می کنند که اگر چنین استدلالی بطور مطلق صحیح باشد، پس اصلاً یکی از مهمترین تعاریف ریاضی و وظایف ریاضیدانان ابطال می‌شود، چون یکی از رایج ترین تعاریف برای ریاضیات شناخت الگوهای عددی است[۵] و پروفسور مارکوس دو ساتوی در ابتدای مستند معروفش در مورد تاریخ ریاضیات می گوید: «من یک ریاضیدانم؛ و کار من پیدا کردن الگوهای (عددی) است.»[۶]

برای مثال فرض کنید یک نویسنده عمداً و آگاهانه تصمیم می‌گیرد داستانی در ۷ فصل بنویسد؛ که هر فصل آن ۷ صفحه دارد؛ و شخصیت اصلی آن ۷۷ سال دارد؛ و او ۷ برادر دارد که به فاصله ۷ سال-۷ سال از هم متولد شده اند و داستان در دهه ۷۰ اتفاق می‌افتد. از نظر این منتقدان اگر کسی بر اهمیت عدد ۷ در این متن تاکید کند، درگیر بازی های ذهنی شده. از نظر این ها هر الگویی که پیدا شود، شما خالق آن بوده اید، نه نویسنده و شما دارید آن الگو را به متن تحمیل می‌کنید. علاوه بر این شما بلافاصله متهم هستید که حتماً می‌خواهید چیزی را ثابت کنید و یا سودی از این استدلال ببرید و در مورد قرآن مسلماً این افراد نیت خوانی هم می‌کنند، یعنی برایشان مسلم است که مدافع ساختاری عددی قرآن یک مسلمان متعصب است که حتماً تمام هم و غمش اثبات معجزه بودن قرآن و برتری اسلام و وجود خداست.

یعنی این افراد قادر به تشخیص حوزه هر بحث و تفکیک آن از مباحث دیگر نیستند و پیامدهای یک بحث در حوزه دیگر را با خود بحث اشتباه می‌گیرند. باید توجه داشته باشید که بحث از ساختار ریاضی قرآن دقیقاً یک بحث ادبی است بر مبنای تحلیل روابط اعداد، کلمات، تعداد و شماره آیات و سوره ها در قرآن. بنابراین نه یک بحث الهیاتی است، نه فلسفی، نه تاریخی. اگرچه بدون شک پیامدهای بسیار مهمی برای هر سه حوزه دارد. بنابراین کسی که در انتقادش بر لزوم بینش تاریخی برای تحلیل ساختار عددی قرآن تاکید دارد، گواهی می‌دهد تا چه حد  قضاوتش از پیش تعیین شده و تحت تاثیر پیش فرض های مسلم پنداشته شده می‌باشد. یعنی از نظر این منتقدین چون قرآن ‌«مسلماً» در زمان محمد جمع آوری نشده؛ یا

چون «مسلماً» بی نظم و ترتیب در هم قرار گرفته؛ یا

چون بارها دست خورده و ویرایش شده؛ یا

چون محمد اصلا پیامبر نبوده؛ یا

چون وحی و نبوت اصلا وجود ندارد؛ یا

چون معجزه حتماً در تضاد با علم است؛ یا

چون اصلا خدا وجود ندارد؛

یا چون اگر هم خدا وجود دارد، مطالعه سکولار تاریخ به ما اجازه دخالت دادن امر متافیزیکی در تبیین پدیده های تاریخی نمی‌دهد؛

پس باید هرگونه مدرکی از روابط عددی قرآن نادیده انگاشته شود و زاییده توهم و بازیهای ذهنی مدافعان آن تلقی شود.

یعنی اگر شما انواع و اقسام پیش فرض های مغرضانه این منتقدین را قبول نداشته باشید، شما بینش ندارید، و روش شما علمی نیست و بینش و علم فقط نزد این منتقدین و همفکرانشان پیدا می شود! این همه بی طرفی و این همه اعتماد به نفس را کجا می‌شود یکجا پیدا کرد جز در میان شیفتگان آن نوع قرآن پژوهی غربی که در آن هر چیزی در قرآن دلالت بر اشکال در قرآن می‌کند: یعنی اگر یک آیه کوتاه باشد سند آن است که از آن کم شده؛ اگر آیه بلند باشد هم سند آن است که بعداً به آن افزوده شده! خلاصه در مجموع همه چیز حاکی از دست خوردگی قرآن و ویرایش های متعدد است. یکی از جدیدترین نمونه های این گونه قرآن پژوهی، مقاله توماسو تسی و ادعاهای بی اساس او در مورد آیات اضافه شده به قرآن است.[۷] یعنی این منتقدین چنان از اشتباهات تاریخی و پیشفرض های غلط خود مطمئن هستند که اصلا لازم نمی‌بینند به شواهد نقیض باورهایشان توجه کنند تا در آنها تجدید نظر کنند، حتی اگر مدرک ریاضی باشد.

در ثانی، نسبت دادن ضعف بینش تاریخی به کلیه مدافعان ساختار عددی قرآن، دقیقاً حکایت از ضعف بینش تاریخی خود این افراد، و بی اطلاعی از تاریخچه این نوع مطالعات بر روی نقش و اهمیت اعداد در متون بایبلی و متون دینی می‌کند. کتاب ها و مقالاتی که راجع به این موضوع نوشته شده آنقدر زیاد هستند که  بر شمردن و خلاصه کردن آنها در یک مقاله کوتاه ممکن نیست ومن فقط چند نمونه ذکر می‌کنم.

پروفسور وینسنت فوستر هوپر در کتابی که براساس رساله دکتری خود منتشر کرد، به بررسی ریشه های سمبولیسم اعداد در تفکر و ادبیات قرون وسطی می پردازد و نشان می‌دهد که این اعداد از فرهنگ های باستانی و متون مقدس نشأت می‌گیرند. او می گوید: «فلسفه اعداد در قرون وسطی که اغلب چرند محض به نظر می رسد یا در بهترین حالت نتیجه یک تفکر مغشوش است، فقط به واسطه ارجاع به ریشه های آن قابل توضیح است.»[۸]

کیرن باری در کتاب « کابالای یونانی» به بررسی تاریخچه استفاده از حروف الفبا به عنوان اعداد در یونان پیش از ظهور مسیحیت می پردازد و می‌گوید یکی از اهداف کتابش، علی الخصوص در دوره ای که علاقه به کابالا و نومرولوژی دوباره در غرب گسترش یافته، این است که نشان دهد این موضوعات به هیچ وجه رمزی و عرفانی نبوده و نیستند، چرا که الصاق اعداد به حروف در دنیای باستان یک قاعده بوده، نه یک استثنا چون سیستم استاندارد برای شمردن همین حروف بوده نه علامتهای مدرن برای اعداد.[۹]

پروفسور اسرائیل کنول در چندین کتاب و مقاله به بررسی ساختار عددی تورات و کتب عهد قدیم پرداخته و می‌گوید: «من اخیرا معماری عددی چندین شعر در بایبل را مطالعه کردم و متوجه استفاده از روابط عددی پیچیده ای در ساختار لغات و ابیات آنها شدم.» [۱۰]

پیش از او پروفسور کاسپر لابوشانیه تلاش کرده بود که مطالعه ساختار عددی بایبل را در مجامع آکادمیک ترویج کند و با نوشتن چندین کتاب و مقاله و تاسیس وب سایت خصوصی اش تا پایان عمر در سال ۲۰۱۹ در این راه کوشید. لابوشانیه تاکید داشت تجزیه تحلیل عددی متون بایبل نباید به مثابه روشی که در تضاد با روشهای دیگر است پنداشته شود، بلکه چون این متون ساختار عددی دارند، تحلیل ساختار عددی آنها بخش جدایی ناپذیر از مطالعه انتقادی ساختار متن  (Form Criticism) است.[۱۱]

پیش از او نیز افرادی مانند کلاوس شدل و اسکار گلدبرگ نظریات مشابهی ارائه کرده بودند و مدعی شده بودند که تمامی تورات براساس ارزش عددی اسم یهوه تالیف شده است.[۱۲]

بنابراین چنین ادعاهایی منحصر به مسلمانان، یا منحصر به عصر مدرن نیست بلکه در میان مسیحیان و یهودیان از قدیم وجود داشته و مثلا جوزف دان در کتابش راجع به عرفان یهودی اشاره کرده که ربی یهودا بن سموئیل از فرقه اشکنازی حسیدیم در قرن دوازدهم تاکید داشته که هیچ چیز در بایبل تصادفی نیست و کلمات و حروف و تکرارها همگی مبنای عددی خاصی دارند. جالب است که این ربی توجه خاصی به عدد ۱۹ و مضارب آن داشته به طوری که یهودیان فرانسه را بخاطر افزودن یک تکرار اضافی «اسم مقدس» در نماز صبح محکوم می‌کرده چون تکرار صحیح باید ۱۹ بار می‌بوده؛ نه ۲۰ بار. [۱۳] اما منتقدین ساختار عددی قرآن با دستچین کردن نمونه های غلط و نادیده گرفتن پژوهش های معتبر خواه به دلایل ایدئولوژیک، خواه به واسطه ضعف دانش می‌خواهند این جنبه از ساختار قرآن نادیده گرفته شود تا آنها مشکلی برای تکرار ادعاهایشان -که قرآن بشری است و از تحریف و ویرایش هم مصون نمانده- نداشته باشند. اگرچه لازم است یادآوری کنم که منتقدین ساختار عددی قرآن فقط منحصر به افراد بی اعتقاد به وثاقت و اصالت قرآن نمی‌شوند و عده ای از مسلمانان نیز با این مبحث مشکل دارند که  دلایل متعددی برای آن وجود دارد. مثلاً یکی ادعاهای رشاد خلیفه از قبیل اضافه شدن ۲ آیه آخر سوره توبه به قرآن، مخالفت او با احادیث و ادعای نبوت است.

دیگری به دلیل زیر سوال رفتن روایت غالب بین مسلمانان در مورد جمع آوری قرآن در زمان عثمان بدون نظم و ترتیب خاص است.

دیگری زیر سوال رفتن قرائتهای مختلف که تا کنون معتبر بوده اند.

دیگر اینکه خداوند به رمز، علی الخصوص رموز عددی صحبت نمی‌کند.

دیگر اینکه در احادیث و روایات از پیامبر وامامان به آن اشاره نشده است.

دیگر اینکه هیچ جای قرآن اشاره ای به این نظم عددی نیامده است.[۱۴]

دلایلی از این دست یا حاکی از ایدئولوژیک بودن این مخالفتها دارند، یا حکایت از ضعف بینش الهیاتی و قرآنی آنها می‌کند.

خوب، پاسخ این منتقدین مسلمان این است که اولاً در قرآن آیاتی آمده که تاکید کرده خدا حساب همه چیز را دارد و همه چیز شمارش شده است.  «وَأَحْصَىٰ کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا» (۷۲: ۲۸). دوم اینکه در هیچ جای قرآن هم نیامده که همه دانش و فهم بشریت از قرآن باید از طریق پیامبر و امامان آورده شود و بعد از آنها تحقیق و تفسیر باید تعطیل شود و فقط به احادیث اتکا کرد. سوم اینکه اصلا از کجا معلوم که پیامبر و ائمه از این روابط آگاهی نداشتند؟ مگر احادیث و روایات شامل همه علم پیامبر و ائمه هستند؟ در واقع اگر این افراد حتی یک بعد از ابعاد ریاضی همان آیه اول قرآن را می‌فهمیدند، چنین ادعاهایی را مطرح نمی‌کردند.

تا اینجا از ارائه هر مثالی خودداری کردم، اما وقت آن رسیده که با ارائه نمونه هایی از بایبل و قرآن توجه خواننده را به مبناهای واضح عددی در تورات و قرآن جلب کنم و بی اساس بودن ادعای منتقدین در مورد تحمیل و خلق الگوهای عددی به متن را ثابت کنم. در واقع شکی نیست که در بایبل و قرآن و همچنین در ادبیات و شعائر دینی عدد ۳ و عدد ۷ بسیار برجسته هستند. مثلا ما برای فرد متوفی سوم و هفتم می‌گیریم. کتاب ایوب بهترین نمونه را از این کاربرد ارائه می‌کند:

کتاب ایوب ۱: ۱ در زمین‌ عُوص‌، مردی‌ بود که‌ ایوب‌ نام‌ داشت‌؛ و آن‌ مرد کامل‌ و راست‌ و خداترس‌ بود و از بدی‌ اجتناب‌ می‌نمود. ۲ و برای‌ او، هفت‌ پسر و سه‌ دختر زاییده‌ شدند.

در قرآن هم آمده است:

البقره ۱۹۶:  … هرکس که از عمره آهنگ حج تمتع کند بر اوست که هر آنچه میسر باشد قربانى کند، و کسى که نیابد بر اوست سه روز روزه در ایام حج و هفت روز پس از بازگشت‌تان…

بنابراین شکی نیست که ۳ و ۷ بسیار مهم هستند و من قبلاً در مقاله ای جداگانه توضیح داده ام چرا.[۱۵] به همین دلیل اینجا فقط به چند نمونه از روابط عددی تورات با این دو عدد اکتفا می‌کنم. در واقع همان آیه اول تورات خود حاکی است از تالیف تورات با استفاده از ۳ و ۷ چرا که این آیه از ۷ کلمه درست شده، که ۲۸ حرف دارند (یعنی ۴×۷ حرف) و ارزش عددی آنها ۲۷۰۱ است یعنی ۷۳×۳۷. البته چندین رابطه مهم دیگر اینجا وجود دارد که  ذکر آنها به درازا می‌کشد.[۱۶] اما در میان اعداد ذکر شده در تورات هم نمونه ها بسیار هستند؛ مثلاً اعداد به کار رفته برای سن مشایخ اسرائیل در کتاب پیدایش ۵:

سن یارد ۹۶۲ = ۲۶×۳۷

سن خنوخ ۳۶۵ = ۵×۷۳

سن لمک ۷۷۷ = ۳۷×۷×۳

در بایبل الگوهای مشابه بسیار یافت می‌شود اما نکته مهم تر که باید دانست آن است که نه تنها اعداد بلکه آیات و فصول تورات هم دقیقاً سیستم مشابهی دارند. مثلا در فصل ۴۷ در آیه ۲۸ سن یعقوب ۱۴۷ سال ذکر شده. اولین چیزی که به سادگی در می‌یابید این است که این عدد ۱۴۷ در فصل ۴۷ آمده، دومین رابطه آن است که شماره آیه هم مضرب ۷ است. و البته مهمتر اینکه عدد ۱۴۷ می‌شود ۷×۳×۷. این عدد مجدداً به شکل ۱۴۷۰۰ در آیه ۴۹ فصل ۱۶ کتاب اعداد هم بکار رفته، یعنی در آیه ای که شماره آن ۷×۷ است. اما ممکن است بگویند که شماره فصل هیچ ربطی به ۷ ندارد، در حالی که اشتباه است چون چه در ریاضیات قدیم چه در ریاضیات مدرن «جمع ارقام» هر عددی یکی از خصوصیات آن عدد محسوب می‌شود. بنابراین «جمع ارقام» ۱۶ می‌شود ۷. و اگر بگویند بهتر نبود این عدد در فصل ۷ ذکر می‌شد تا  بر ۷ مستقیماً تاکید می‌شد؟ پاسخ منفی است. چون شما فراموش کرده اید که مجموع این دو فصل یعنی ۴۷+۱۶ می‌شود ۶۳ یعنی ۳×۷×۳. و مجموع دو آیه می‌شود ۷۷ = ۲۸+۴۹ که باز هم به ۷ اشاره می‌کند. بنابراین مجموع هردو فصل و هر دو آیه ۶۳+۷۷ هم می شود ۱۴۰ که مضرب ۷ و ۷۰ است.

اکنون بگذارید امتحان ساده ای انجام دهیم تا ببینیم ذهن شما ـبه دور از هرگونه موافقت یا مخالفت با ساختار عددی قرآن و بدور از پیش داوری های فلسفی، الهیاتی، تاریخی- در مواجهه با ۴ جفت عدد بعدی و ارتباط آن با عدد ۳ و ۷ چگونه عمل می‌کند؟

فرض کنید ما به سادگی می‌خواهیم ببنیم ارتباط ۴ جفت عدد زیر با ۳ و ۷ چیست؟

۳ – ۱۴۴

۳۳ – ۴۰

۴۷ – ۲

۴۸ – ۲۹

طبیعتاً در همان نگاه اول متوجه می‌شوید که ۳ و ۳۳ مستقیماً با ۳ در ارتباطند، در حالی که ۴۷ با ۷ مرتبط است. اما اگر کمی بیشتر دقت کنید متوجه می‌شوید مجموع اعداد جفت شده دقیقاً با ۳ و ۷ مرتبط هستند یعنی :

۷×۳×۷ = ۱۴۷ = ۳+۱۴۴

۷۳ = ۳۳+۴۰

۷×۷ = ۴۹ = ۴۷+۲

۷۷ = ۴۸+۲۹

می بینید که این عددها دقیقاً مشابه اعدادی هستند که پیشتر از تورات انتخاب شده بودند. حالا آیا روش پیدا کردن این ارتباط غیر علمی بود؟

آیا ذهن شما خالق این روابط است یا این روابط در آنجا وجود دارند؟

آیا ذهن شما بازی عجیب غریب و پیچیده ای باید می‌کرد تا متوجه چنین رابطه ای شود؟

آیا شما دنبال اثبات چیزی به کسی بودید یا لزوماً می‌خواستید به کسی یا چیزی اعتبار ببخشید؟

خوب اگر موافق هستید که این روابط به سادگی قابل محاسبه هستند و هیچ دوز و کلکی هم در کار نیست، باید ببینیم واکنش شما به ۴ آیه زیر که در آنها اسم محمد در قرآن به کار رفته چیست؟

۳: ۱۴۴ وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ …

۳۳: ۴۰ مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ…

۴۷: ۲ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ …

۴۸: ۲۹ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ …

خوب؛ حالا که ۴ آیه ای که اسم محمد در آنها آمده روی این اعداد قرار گرفت، جمع کردن اعداد یکدفعه غیرعلمی می‌شود؟ آیا یک دفعه باید بینش تاریخی داشت تا ارتباط این ۴ جفت عدد را دید؟  آیا پیدا کردن این الگو دلیل نداشتن بینش تاریخی از چگونگی جمع آوری قرآن و رسمی شدن نسخه نهایی آن است؟ یا چون بعضی ها شیفته قرآن پژوهی غربی هستند اول باید از آنها اجازه گرفت و بعد این الگوها را یافت؟ یا برعکس این منتقدین ساختار عددی قرآن هستند که باید به روایات جعلی که قبول کرده اند شک کنند؟

اکنون بد نیست باز هم در تایید همان روابط شماره سوره با شماره آیات و در تاکید اهمیت ۳ و ۷ در قرآن به یکی دیگر از ادعاهای محققین غربی که از هر بهانه ای برای زیر سوال بردن اصالت قرآن استفاده می‌کنند بپردازیم. این پژوهشگران که اگر یک آیه بلندتر از چند آیه پیش از خود باشد بدون تردید اعلام می‌کنند که سند محکمی پیدا کرده اند که آن آیه بعداً اضافه شده، در مورد تکرارهای قرآن نیز فرصت را از دست نمی دهند و آنها را نتایج ویرایش و بازبینی متون اولیه قرآن پیش از تدوین متن رسمی می دانند.[۱۷] این محققین خبر ندارند که اتفاقاً چیزی که روی آن انگشت گذاشته اند یکی از نشانه های عالی برای ساختار عددی قرآن است. مثلاً به دو تکرار زیر دقت کنید:

۵۷: ۲۴ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ ۗ «وَمَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».

۶۰: ۶ لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ «وَمَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ».

در حالی که مجموع شماره سوره و آیه اولی ۵۷+۲۴ می‌شود ۸۱ یعنی ۳×۳×۳×۳؛ مجموع شماره سوره و آیه دومی می‌شود۶+۶۰ = ۳۳+۳۳  (البته ۶۶ در واقع ارزش عددی «الله» است).

بنابراین مجموع دو سوره و دو آیه (۶۶+۸۱) اینجا هم عدد ۱۴۷ است یعنی ۷×۳×۷.

اما چیزی که به سادگی دیده نمی‌شود فاصله این دو آیه از هم است، چرا که سوره ۵۷ دارای ۲۹ آیه است؛ سوره ۵۸ دارای ۲۲ آیه؛ و سوره ۵۹ دارای ۲۴ آیه. پس فاصله این دو آیه (۵+۲۲+۲۴+۶) دقیقاً ۵۷ آیه است، یعنی ۳×۱۹.

اگر هنوز هم به وجود چنین ساختاری در قرآن تردید دارید به نمونه بعدی دقت کنید که شاید احتیاجی به توضیح نداشته باشد:

۱۰: ۷۳ فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۖ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُنْذَرِینَ.

۳۷: ۷۳ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُنْذَرِینَ.

در اینجا دیگر مستقیماً ۳ و ۷ به شما داده شده در حالی که مجموع ۱۰+۷۳+۳۷+۷۳ می‌شود ۱۹۳. یعنی باز هم ۳ و ۷ و ۱۹.

تا اینجای کار بحث فقط ریاضی است و من کاری به تاریخ کتاب مقدس و الهیات ومتافیزیک نداشتم. هدف پیدا کردن الگوی عددی بود هم در متن هم در اعداد؛ و هم در ساختار آیات و فصول که پیدا شد. پس چنان که مشاهده می‌کنید ساختار عددی قرآن یک امر درون-قرآنی است و به کشفیات علمی و حوادث تاریخی هم ربطی ندارد چنانکه تا اینجا من اعداد را نه به اکتشافات علمی ربط دادم نه به دوره های تاریخی نه اینکه ادعای معجزه مطرح کردم، بلکه فقط نشان دادم چطور می‌توان شواهد قانع کننده ای برای ساختار عددی بایبل و قرآن ارائه کرد.

حالا متعاقباً می‌شود بحث کرد که آیا این ارتباط کاملاً شانسی است؟ که احتمال آن با توجه به وفور چنین رابطه هایی غیر ممکن است؛ آیا عمدی است؟ اگر عمدی است، باز دو حالت دارد: یا ساخته بشر است، یا مافوق بشری است. باز با توجه به تعدد و پیچیدگی بعضی ارتباطات احتمال اینکه همه آنها به دست کاتبان وحی طراحی شده باشد غیر ممکن است. باز اگر مافوق بشری است دو حالت دارد: یا باید موجود یا فرایند مافوق طبیعی منبع آن باشد؛ یا باید ادعای تورات و قرآن را پذیرفت که منبع آنها وحی خداست. پس ملاحظه می‌کنید که گرچه این مباحث به هم مرتبط هستند ولی نباید در هم ادغام شوند. یعنی اینکه کسی خدا را قبول دارد یا ندارد ربطی به اینکه ۱۴۷ و ۱۴۷۰۰ هر دو مضرب ۷×۳×۷ هستند ندارد و اینکه شما کدام روایت تاریخی را برای زمان و مکان و نحوه تقسیم آیات و فصول بپذیرید باز نمی‌تواند تغییری در حاصل جمع این دو آیه به وجود بیاورد چون در هر حال نتیجه جمع دو آیه ۷۷ است و نتیجه جمع دو فصل ۷×۳×۳ است.

و اما این بحث تاریخی باقی است که چنین روابطی با تاریخی که ما از شماره گذاری فصول و آیات می‌دانیم چه ارتباطی برقرار می‌کند؟ در واقع اکثریت قریب به اتفاق محققین و مورخین بایبل معتقدند بایبل هم مثل قرآن از ابتدا به فصول و آیات تقسیم نشده بوده و اولین کسی که بنیانگذار تقسیم بندی کنونی بایبل بوده اسقف استفن لانگتن در قرن ۱۳ میلادی بوده. مهمتر اینکه بایبل عبری بعداً و با اندکی تفاوت شماره گذاری شده. پس چطور ممکن است روابط عددی وجود داشته باشند؟ خوب اینجا باید به یاد آوریم که این نظر اکثریت است نه نظر همه. درست همانطور که جمع آوری قرآن در زمان عثمان مطابق نظر اکثریت است، نه نظر همه. اقلیتی هم بوده اند و هستند که معتقدند که قرآن در زمان محمد و تحت نظر خود او تکمیل و تدوین شده، از جمله جان برتون (متوفی ۲۰۰۵ م) استاد (سابق) دانشگاه سوآس که کتاب معروف او «جمع آوری قرآن» به فارسی هم ترجمه شده است.[۱۸] در مورد مرجع اصلی سیستم تقسیم بندی بایبل هم این طور نیست که همه چیز واضح و مبرهن باشد و محققین اختلاف نظر نداشته باشند. در واقع اقلیتی از محققین تاکید کرده اند که نوشته نشدن شماره فصول و آیات به هیچ وجه دلیل عدم وجود آنها نیست چرا که مدارک مستندی از شمارش آیات و کلمات و حتی حروف تورات به دست ربی ها و کاتبان عهد قدیم در منابع بسیار قدیمی وجود دارد.[۱۹] تا کنون چند محقق اشاره کرده اند که تقسیم بندی های استفان لانگتن تصادفی نبوده، بلکه بر اساس سنتهای شفاهی کهن صورت گرفته است.[۲۰]

در نهایت وجود الگوهای عددی در این دو کتاب مستقل از کل مشاجراتی است که در مورد تاریخ جمع آوری قرآن و بایبل و اینکه کجا و کی و توسط چه کسی آیات و فصول شماره گذاری شده اند مطرح است. و مهمتر اینکه در حوزه بررسی یک پدیده به عنوان معجزه، این مشاجرات کوچکترین خللی در اثبات یک معجزه ایجاد نمی‌کنند به این دلیل ساده که چه این ساختار عددی در اولین دریافت پیامبر شکل گرفته باشد؛ چه صد سال پس از آن؛ چه به تدریج در طی هزار سال، کوچکترین تاثیری در ماهیت آن ندارد. به عبارت دیگر اگر کسی معجزه را در پارادایم علمی اش توجیه ناپذیر می‌داند که از قبل معجزه عددی را غیر ممکن می‌داند؛ کسی هم که معجزه را ممکن بداند با اینکه کی و کجا و چطور معجزه وقوع یافته مشکل ندارد. پس بحث بر سر تبیین معجزه است، نه تبیین تاریخ و چگونگی آن و اگر اعجاز قرآن ریاضی است، برهان ریاضی در اثبات آن لازم است. به همین صورت نفی این اعجاز با استدلال الهیاتی، یا فلسفی، یا تاریخی اصلاً موضوعیت ندارد و اینکه کسی بگوید معجزه ریاضی وجود ندارد چون با الهیات من یا با فلسفه من از وحی، یا با تاریخی که من از جمع آوری قرآن می‌شناسم مطابقت ندارد کاملا غیر منطقی و دلبخواهی است. بنابراین کسانی که مرتکب چنین خطاهای بنیادین روشمندی (متدیک) می‌شوند بهتر است از ادعای عالم بودن و بینش کافی داشتن صرف نظر کنند و قبول کنند که به حرف دل خودشان گوش می دهند نه به حکم عقل و منطق.

برای اینکه این منتقدین کمی از وضعیت واقعی سطح دانش خود و صلاحیت قضاوت کردن شان در این زمینه مطلع شوند بد نیست چند تا سوال برای آنها مطرح کنیم تا خود قضاوت کنند و ببینند جواب ها که هیچ، اصلا چند درصد این سوال ها برایشان مطرح بوده یا به اهمیت آن آگاهی داشته اند:

اصلاً چند کتاب و مقاله تخصصی راجع به اعداد بایبل و مطالعه کرده اند؟

کدام یک از تزهای دکتری روی اعداد بایبل را مطالعه کرده اید؟

چند نفر از محققین و نظراتشان را می‌شناسید؟

آیا می‌دانید فقط جستجو کردن و پیدا کردن این منابع بیش از ۶ ماه زمان می‌برد؟ دیگر خودتان حساب کنید خواندنشان چند سال طول می‌کشد؟

چند تا از معماهای عددی بایبل را می‌شناسید و روی اعداد آن کار کرده اید؟

روی شمارش اسباط اسرائیل کار کرده اید یا اعداد طوفان نوح را می‌شناسید؟

اسم پروفسوری که به اهمیت عدد ۱۹ در بایبل اشاره کرده چیست؟

اصلاً می‌دانستید کسی به اهمیت ۱۹ در بایبل اشاره کرده؟

اصلا ۱۹ چند بار در بایبل آمده؟ در کدام آیه و فصل و رابطه آنها چیست؟ آیا این تصادف است که ۱۹ در فصل ۱۹ آیه ۳۸ یعنی ۱۹+۱۹ آمده؟

کدامیک از شما می‌داند کدام سوره های قرآن ۳ آیه ای؛ ۷ آیه ای؛ و ۱۹ آیه ای است؟

آیا یک بار به موقعیت، فاصله، و رابطه این سوره ها فکر کرده اید؟

آیا این تصادفی است که سوره ۱۰۳ دارای ۳ آیه است و سوره ۱۰۷ دارای ۷ آیه؟

اصلاً از چند عدد برای تعداد آیات سوره های قرآن استفاده شده؟ آیا این تصادفی است که تعداد آیات سوره های مختلف ۷۷ عدد مختلف هستند؟ آیا اتفاقی است که ۳۷ شماره تکراری هستند؟

کدامیک از شما می دانید اصلا کدام اعداد در قرآن آمده و چند بار؟

بزرگترین عدد در قرآن چیست و کجا قرار دارد؟

کدام یک از شما می دانید چند بار «یهوه» در تورات آمده و چند بار «الله» در قرآن؟

کدام یک از شما می دانید چند سوره «الله» دارند، چند سوره فقط یک «الله» دارند؛ و چند سوره «الله» ندارند؟

فکر کردید این تصادفی است که ۲۹ سوره حروف مقطعه دارند و ۲۹ سوره «الله» ندارند؟

آیا می‌دانید کدام آیه در کدام سوره بیشترین تعداد «الله» در یک آیه را دارد؟

خوب صدها سوال مانند این وجود دارند که نه سوال تاریخی هستند، نه فلسفی، نه الهیاتی، بلکه سوالات ادبی از ساختار متن (Form-Criticism) هستند. در نتیجه جواب آنها هم به فلسفه و الهیات و روایات تاریخی ای که به مذاق کسی خوش بیاید یا نیاید وابستگی ندارد.

این نکاتی بود خطاب به منتقدینی که نه تنها کوچک ترین تسلطی به این مباحث ندارند بلکه مرتکب فرافکنی بی دانشی خود به محققین ساختار عددی قرآن نیز می‌شوند.

بگذارید همینجا خاطره ای تعریف کنم از مشابهت رفتار هر دو گروه:

چند سال پیش وقتی کرونا تازه شروع شده بود، در یکی از این صفحات فیس بوکی معجزات عددی قرآن، یکی از مضحک ترین چیزهایی که به اسم پیشگویی ها و معجزات قرآن و بر اساس ارزش های عددی حروف کلمات استخراج می‌شوند به اشتراک گذاشته شد. در این اکتشاف از آیه ۴ سوره مریم «قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی …» ادعا شده بود که:

– کلمه «وهن» همان «ووهان»، یعنی شهری است که کرونا در آن آغاز شده.

– از قال تا وهن ۱۱ حرف است و ووهان هم ۱۱ میلیون جمعیت دارد و ضمناً خبر شیوع کرونا در ۱۱ ژانویه اعلام شد.

– کلمه «انی» که قبل از «وهن» آمده ارزش عددی ۶۱ دارد که مساوی ارزش عددی ووهان است وقتی آن را به عربی بنویسیم. ضمناً اولین کسی که که از کرونا در ووهان مرد یک مرد ۶۱ ساله بوده.

– کلمه «العظم» که بعد از «وهن» آمده ارزش عددی ۱۰۴۱ دارد و اگر در قرآن بگردیم اولین کلمه ای که ارزش عددی ۱۰۴۱ دارد، کلمه «مریضاً» است. (البته ارزش عددی این کلمه ۱۰۵۱ است اما نویسنده «ی» را جا انداخته بود)

– علاوه بر این چون در آیه ۷۴ همین سوره کلمه «قرن» آمده: وَکَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ … این قرن؛ همان واژه کرونا است

– و چون این دو آیه در سوره ۱۹ آمده قرآن پیشگویی دقیقی از شیوع کووید – ۱۹ کرده است!

خوب وقتی به این آقا اعتراض کردم، نهایتاً بلاک شدم.

به شکل مشابهی وقتی من مخالفت خودم را با یکی از آقایانی که دم از قرآن پژوهی علمی می‌زند و منتقد ساختار عددی قرآن است ابراز کردم هم بلاک شدم. ایشان در صفحه فیسبوکشان به تکرار های قرآن یا همان قطعات نظیر قرآن اشاره کرده بودند و مدعی شده بودند که با به کار بستن شیوه های نقد ادبی که در مورد بایبل بکار رفته می‌توان نتیجه گرفت که این قطعات یا از هم کپی شده اند؛ یا از منبع مشترکی استفاده کرده اند. من به ایشان یادآوری کردم که به کار بردن این متدها در مورد بایبل هم خالی از اشکال نیست؛ چه رسد به قرآن. اما ایشان که شیفته قرآن پژوهی غربی هستند و کل تحقیقاتشان حول محور ویرایش و تحریف می‌چرخد، برآشفته شدند و به استدلال بلاک کردن متوسل شدند. بنابراین مشاهده می‌فرمایید که نه تنها شیوه تفکر گروه منتقدین عین گروه مقابلشان است بلکه رفتارشان هم فرقی با یکدیگر ندارد دقیقاً چون هر دو گروه مثل هم تعصب دارند.

خلاصه کلام آنکه همان طور که معمولاً آتئیست های افراطی بر یک تفسیر تحت اللفظی از بایبل و قرآن پافشاری می‌کنند تا بتوانند بایبل و قرآن را به تفسیر متدینین افراطی کاهش دهند؛ منتقدین ساختار عددی بایبل و قرآن هم با دستچین کردن مثالهای مضحک و مغالطی می‌خواهند کل تحقیقات را غیر علمی جلوه دهند و مهمتر اینکه خود آنها نیز براساس انگیزه های ایدئولوژیک شان چنین برخوردی دارند.

*بخش دوم جداگانه نشر می شود.

[۱]https://www.theguardian.com/books/2016/jan/27/scientists-reveal-multifractal-structure-of-finnegans-wake-james-joyce

[۲] Yuksel, Edip. 2011. Nineteen: God’s signature in nature and scripture. p. 9.

[۳] https://www.facebook.com/groups/173695026431964

https://www.youtube.com/watch?v=dBS9KIwjRFU

[۴] Paulos, John Allen. Innumeracy : Mathematical Illiteracy and Its Consequences. New York: Hill and Wang, 1988.

[۵] Nickerson, Raymond S. 2016. Mathematical reasoning: patterns, problems, conjectures, and proofs. p.3.

[۶] https://www.documentarymania.com/player.php?title=The+Story+of+Maths+The+Language+of+the+Universe

[۷] Tesei, Tommaso, “The Qurʾān(s) in Context(s).” Journal Asiatique 309.2 (2021): 185-202.

[۸] Hopper, Vincent F. 2012. Medieval number symbolism: its sources, meaning, and influence on thought and expression. New York: Literary Licensing. p. ix.

[۹] Barry, Kieren. 2000. The Greek Qabalah: alphabetic mysticism & numerology in the ancient world. York Beach, Me: Samuel Weiser. p. xv.

[۱۰] Knohl, Israel. “Sacred Architecture: The Numerical Dimensions of Biblical Poems.” Vetus Testamentum ۶۲, no. 2 (2012): 189–۹۷. https://doi.org/10.1163/156853312X629199.

[۱۱] Labuschagne, C.J. Numerical Secrets of the Bible : Rediscovering the Bible Codes. North Richland Hills, Tex: BIBAL Press, 2000. Print. p. 103.

[۱۲] Bruce Rosenstock. “Georg Cantor and the Mathematics of God.” In Transfinite Life, 42. Indiana University Press, 2017. p. 60-2.

[۱۳] “Joseph Dan and Frank Talmage, Eds., Studies in Jewish Mysticism. Proceedings of Regional Conferences Held at the University of California, Los Angeles, and McGill University in April, 1978. Cambridge, Mass.: Association for Jewish Studies, 1982. p.88

[۱۴] قرآن و نظریه اعجاز عددی | پایگاه اطلاع رسانی اصلاح

[۱۵] شاهین میثمی آزاد، «ب بسم الله و ساختار عددی قرآن»، دین آنلاین، ۱۰ اسفند ۱۳۹۹،

shorturl.at/iNR01

[۱۶] https://www.thelivingword.org.au/grand-design/session10.php

[۱۷] Raynolds, G. Said, “THE QURʾĀNIC DOUBLETS:A PRELIMINARY INQUIRY”, Journal of the International Qur’anic Studies Association: Vol. 5 No. 1 (2020).

[۱۸] https://www.tehrantimes.com/news/471597/John-Burton-s-The-Collection-of-the-Qur-an-published-in-Persian

[۱۹] Blau, Ludwig. “Massoretic Studies. III. The Division into Verses.” The Jewish Quarterly Review 9, no. 1 (1896): 122–۴۴. https://doi.org/10.2307/1449954.

[۲۰] Labuschagne, C.J. Numerical Secrets of the Bible : Rediscovering the Bible Codes. North Richland Hills, Tex: BIBAL Press, 2000. Print. p. 116.

[۲۱] ارزش عددی کوچک، ارزش حروف بدون صفر است؛ مثلاً ۱۰ می‌شود ۱ و ۲۰ می‌شود ۲.

 

همرسانی کنید:

مطالب وابسته