مریم شبانی
اندیشه پویا شماره ۲۷
(تیر و مرداد ۱۳۹۴)
ابن بطوطه
نوشته محمدعلی موحد
تهران: نشر نی، ۱۳۹۴، ۴۰۸ صفحه
در میانۀ سدۀ هشتم هجری، مســافری از فاس، بار سفر بست تا در هر کجای عالم که تا آن زمان رد و نشانی از زندگی مسلمانان دیده شده بود پای گــذارد و تجربتی اندوزد. مســافر مراکشی که ۲۹ ســال، از مراکش تا مالدیو، را در ســفر و حضر گذرانده بود، وقتی که از سفر به دنیای اسلام بازگشت و لقب “جهانگرد اسلام” را برای خود خرید، هر آنچه را دیده و هر کجا را که رفته بود در “سفرنامه“اش روایت کرد؛ ســفرنامه ِ ای که از زمان نگارش تــا به امروز، همچنان اصلی ِ ترین سند ِ شناخت اجتماعی جوامع مسلمان هفت قرن پیش است.
اما او چه ویژگی شخصیتی منحصر به فردی داشت که در روزگار سختی سفر، توانست قریب به سی سال در سفر بگذراند و با جوامع مختلف و فرهنــگ و زبانهای متفاوت بیاویزد و سازگار شود؟ پاسخ این پرسش را محمدعلی موحد در ابن بطوطه داده است؛ گویی که موحد سالها با ابن بطوطه همنشین و همراه سفر و حضر بوده که شخصیت جهانگرد اسلام را با هفت قرن فاصله چنین دقیق و با جزئیات توصیف میکند: «ابن بطوطه مردی است با روحیۀ قوی و مصمم. مغرور و خودبین نیست اما اعتماد به نفس دارد. در سختیها صبور و در مصاحبتها بردبار است. آدم خوش مشربی است، تلخ و ثقیل و گرانجان نیست، به زودی انس میگیرد و میتواند با همه نوع مردم کنار بیاید و خود را با هرکس که بخواهد نزدیک سازد. قدرت جسمی زیادی دارد، راحت طلب نیست اما از پلشتی و کثافت بیزار است. دستی به سوی آسمان دارد اما نمیتواند پای از گل برکند و خود را رها گرداند. مجذوب ثروت و شکوه و زرق و برق زندگی است اما لئیم و ممسک و مال اندوز نیست. بلکه اگر پولی به دستش بیفتد در خرج آن بیقراری مینماید و هرگز به فکر فردا نیست. چشمی بسیار تیزبین، نگاهی طنزآلود و حافظه ای بس شگفت دارد. اهل قلم و نویسندگی نیست اما اهل کلام و گویندگی است. قصه گویی است گرم دهن و هوشمند که میداند ســخن از کجا آغازد و چگونه در دل شــنونده راه جوید و بی آنکه کار او به خستگی و ملال انجامد رهایش سازد.»
موحد شــخصیت ابن بطوطه را از خلال سفرنامه اش شــناخته؛ از لا به لای سطور نوشته و نانوشتۀ آن و بعد سفرنامهی ابن بطوطه را نقطۀ عزیمت ســفر خود در زمان قرار داده است. ابن بطوطه موحد دایره المعارفی است دربارۀ وضعیت اجتماعی ـ سیاسی جوامع مسلمان در روزگار سفر دور و دراز ابن ِ بطوطه و شرح رویدادها و سوانح سالهای قبل و بعد از سفر او در سرزمینهایی که مقصد سفرش بوده اند. موحد کنجکاوانه، اوراق تاریخی را ورق زده و روایت ابن بطوطه را با دیگر روایات موجود از همان روزگار مقایسه کرده و تصویری جامعتر برای خوانندۀ مشتاق امروز از خط سیر ابن بطوطه فراهم آورده است. به هر شهری کــه ابن بطوطه رفته، موحد نیز در طول زمان ســفر کرده و حال ِ وهوای مردمان شــهر را روایت کرده اســت. موحد در ابن بطوطه مسافر تاریخ است و محقق تاریخ. شرحی که دربارە حکمرانان و پادشاهان، زندگی اجتماعی و عمران نواحی زندگی مسلمانان بر سفرنامۀ ابن بطوطه می افزاید، آنجایی اهمیتش افزون میشود که ابن بطوطه پای در ایران میگذارد و از ایران مینویسد. اینجاست که نوبت به محمدعلی موحد می رسد که زیروبم تاریخ اجتماعی ـ سیاسی ایران را ورق بزند و روایت ابن بطوطه را تکمیل کند.
مثلا بازار تبریز چنان شوقی در مسافر مراکشی افکنده که به قول موحد در “وصفی جاندار” از شهر و رونق بازارش مینویسد: «به بازار بزرگی که بازار غازان نامیده میشود رسیدیم و آن از بهترین بازارهایی بود که من در همۀ شهرهای دنیا دیده ام. هریک از اصناف پیشه وران در این بازار محل مخصوصی دارند و من به بازار جوهریان که رفتم بس که از انواع جواهرات دیدم چشمم خیره گشت. غلامان خوشگل با جامه های فاخر، دستمالهای ابریشمین بر کمر بسته در پیش خواجگان ایستاده بودند و جواهرات را به زنان ترک نشان میدادند. این زنان در خرید جواهر بر هم سبقت میجستند و زیاد میخریدند و من در این میان فتنه هایی از جمال و زیبایی دیدم که به خدا باید پناه برد.» (ص ۹۵)
اما موحد در ابن بطوطه به این روایت بسنده نمیکند و خودش وصفی جاندار از تبریز آن روزگار بر روایت ابن بطوطه می افزاید. نقطه عطف ابن بطوطــه موحد آنجاســت که در فصلی طولانی شرحی مبسوط مینویسد از جایگاه زنان در حکومتهای مســلمانی که ابن بطوطه به آنجا سفر کرده بود و این توصیف وقتی به ایران میرسد کامل و پر از جزئیات میشود. موحد در یک فصل جایگاه زنان در حکومت امرای ایرانی را به تفکیک شرح می دهد، از امیران زن مینویسد و نقش آفرینی ترکان خاتونهــای ایرانی را در عزل و نصبها روایت میکند. اما چرا یک فصــل از ابن بطوطه موحد به جایگاه اجتماعی زنان مسلمان اختصاص دارد؟ دلیل را باید در علاقه و توجه مسافر مراکشی به زنان دانست.
توصیف وضعیت ِ زندگی زنان مسلمان، در سفرنامۀ ابن بطوطه پررنگ است و نیز شرح احوال زنهایی که در طول سفر اختیار کرده و کنیزانی که پادشاهان و بزرگان ارزانی اش داشته اند. توجه ابن بطوطه در سفرنامه به زنان آنقدر است که موحد در مقدمۀ ابن بطوطه لازم میبیند مختصری از مواجهۀ مسافر مراکشی با زنان را روایت کند؛ روایتی که با خوانشهــای امروز چندان هم به مذاقها خوش نمی آیــد: «در مالدیو که رفت اول دختری گلستان نام به او هدیه کردند که فارسی میدانست و بسیار مورد علاقۀ وی بود. فردای آن روز هم دختری به نام عنبری برای او فرستادند ولی اینها همه کنیز بودند و جدا از زنهایی که او برای خود عقد می کرد. مثلا در همین مالدیو اول دختر یکی از وزرا را خواستگاری کرد اما دختر حاضر نشد به عقد وی درآید. ناچار به جای او نامادری ملکه را گرفت که خیلی هم تعریفش میکند. ابن بطوطه سه هوو بر سر این زن آورد که هر سۀ آنها از خانواده های بزرگان و متعینان مالدیو بودند.» (ص ۳۹)
و البته موحد در تکمیل روان ِ شناســی شخصیت ابن بطوطه شرح مواجهۀ خونســردانۀ او با خبر مرگ پدر و مادرش را نیز در مقدمۀ کتاب می آورد تا تکلیف خواننده را با ابن بطوطه ای که میخواهد همراهش سرزمینهای اسلامی را بچرخد روشن کند و شناختی جامع از قهرمان کتاب پیدا کند؛ «ابن بطوطه بعد از ۲۵ سال به یاد پدر و مادر می افتد. پرس و جو میکند که درمی یابد پدر پانزده سال پیش درگذشته ولی مادر هنوز در قید حیات است. خوانندۀ سفرنامه فکر میکند که لابد این خبر ابن بطوطه را بر آن داشته است که در کار بازگشت تعجیل کند و هرچه زودتر مادر را دریابد. اما وی چنین نکرد. اطلاع از مرگ پدر و تنهایی مادر مانع از آن نشد که هوای یک سفر دیگر بر سر او بیفتد. میخواست پیش از بازگشت به وطن یکبار دیگر به زیارت مکه برود و هنوز تا موسم حج خیلی وقت باقی بود. پس به مصر رفت و در عیذاب به کشتی نشست و در جده پیاده شد و در شعبان سال ۷۴۹ که هنوز چند ماهی تا انجام مراسم حج فاصله داشت در مکه بود. پس از ترک مکه از راه بیت المقدس و غزه به قاهره رفت و چون به تونس رسید بیش از یک ماهی نیز در آنجا ماند و درست یک سال دیگر یعنی شعبان سال ۷۵۰ بود که به مراکش رسید. اما تا آن زمان پیمانۀ عمر مادر پر شده و او چهره در نقاب خاک کشیده بود. این خبر را ابن بطوطه پیش از آنکه به فاس برسد دریافته بود پس دیگر شتابی لازم نداشت.» (ص ۳۶)
جدا از روانشناسی شخصیت ابن بطوطه، موحد با دقیق شدن در ســفرنامۀ او به این نتیجه میرسد که «بخش مهم سفرنامۀ ابن بطوطه روایت او از عثمانی است و دیدارش با پسر قراعثمان که امپراتوری عثمانی به نام او خوانده شده است.» (ص ۱۰۰) و این سفرنامه گویا اصلی ترین منبع موجود برای شــناخت آن سابقه از حکومت عثمانی نیز هست. و البته باز هم با دقیق شدن در سفرنامۀ ابن بطوطه است که موحد در ابن بطوطه خود تناقضهای مســافر مراکشی را در علاقه به صوفیان و اهتمام به زندگی صوفیانــه در بلاد روم و ایران و بعد ریخت و پاش و زندگی اعیانی در هند بیرون کشیده و شرحی جذاب از آن داده است. و این بهانه نمیشود تا موحد، مسافر مراکشی را ستایش نکند و مقایسه ای ترتیب ندهد میان ابن بطوطه و مارکوپولو: «این تنها میدانی بود که ابن بطوطه هماوردی برای خود نمیشناخت و خود را از همۀ گذشتگان و معاصران برتر میدید. از سیاحان قرون وسطا یگانه کسی که میتواند طرف قیاس با او قرار گیرد مارکوپولو است. مارکوپولو از حیث زمان کمی مقدم بر ابن بطوطه است. درست در همان سال که ابن بطوطه پای در سفر نهاد، مارکوپولو دنیا را وداع گفت. مناطق مورد بازدید ابن بطوطه بیشتر و اطلاعاتی که او از جزئیات زندگی و آداب و رسوم و جریانات اجتماعی و سیاسی روزگار خود به دست میدهد غنی تر و جامعتر است.» (ص ۵۵)
موحد حتا آنچه را که ناصرخسرو در وصف خویش سروده، بیشتر حسب حال ابن بطوطه میداند؛ آنجایی که ناصرخسرو میگوید: از سنگ بسی ساخته ام بستر و بالین/ وز ابر بسی ســاخته ام خیمه و چادر
گاهی به نشیبی شده هم گوشۀ ماهی/ گاهی به سر کوهی برتر ز دو پیکر
پرسنده همی رفتم ازین شهر بدان شهر/ جوینده همی رفتم ازین بحر بدان بر
ابن بطوطه موحد فشرده ای از سفرنامۀ ابن بطوطه است همراه با ملحقاتی ارزشمند از یافته ها و دانسته های تاریخی محمدعلی موحد بر هر برگ از سفرنامۀ مسافر مراکشی که باید آن را همراه با ترجمۀ محمدعلی موحد از سفرنامۀ ابن بطوطه خواند.
……………
* عکس از مجتبی سالک