استاد بی مثال ایرج افشار فرزند برومند یزد بود و خود و خاندان اش از خادمان این شهرند و آبروی آن اند. در این گزارش خوب و صمیمانه دکتر دادبه در پایان می گوید اما این شهر هنوز خیابانی به اسم ایرج افشار ندارد! مردی تمام عمرش را برای وطن صرف کند و در موطن خود به رسمیت شناخته نشود از طرفه های روزگار ما ست. اما به استاد دادبه باید گفت این تنها شهر یزد نیست که می ترسد نام آن مرد بزرگ را ببرد. اگر به سایت فهرست کننده مجلات ایران – نورمگز- نظر کنید می بینید یکی از بزرگترین دستاورهای افشار در مجله نویسی یعنی راهنمای کتاب هم به طور کامل از این سایت کنار گذاشته شده است! و اگر مجله آینده را جستجو کنید می بینید که هیچ شماره ای از آن دیده نمی شود. حذف آثار بزرگان چرا ست؟ چندین مجله پراعتبار دیگر هم از نورمگز کنار گذاشته شده است. مثل سخن خانلری. و این داستانی است پر آب چشم که دست اندرکاران رسمی و دولتی در ایران فرزندان عزیز ایران را چنین از خاطره می زدایند و آثار ایشان را نادیده می گیرند. خیابان باشد یا نباشد مهم نیست. مهم امکان مراجعه به آثار ایرج افشار است. این را باید خواست و بر آن پافشاری کرد و بر نادیده گرفتن بزرگان وطن نقطه پایان گذاشت. – م.ج
گنجینه پژوهشی ایرج افشار
نام زنده یاد “ایرج افشار یزدی” در مجامع فرهنگی و تاریخی جهان، قرین نام جاودان ایران است چرا که با تصحیح، گردآوری و نگارش حدود ۳۰۰ عنوان کتاب و دو هزار مقاله درباره این سرزمین، نقش مهمی را در رشد فرهنگ، ادب و تاریخ ایران برعهده داشته است.
به گزارش خبرنگار ایسنا -منطقه یزد، استاد افشار که در نزد اهل علم و فرهنگ دنیا با عنوان “کتابشناس”، “ایرانشناس” و “یزدشناس” شهرت یافته است، در مهرماه سال ۱۳۰۴ از پدر و مادری یزدی به دنیا آمد و همواره به این سرزمین آباء و اجدادی خویش عشق می ورزید.
وی با وجود مال و مکنت پدری و وجود راههای مختلفی که میتوانست در اقتصاد و گردش و تفریح و معیشت پیشه خود سازد، همه را یک سو نهاد و به تاریخ و ادب، پژوهش و کاوش در اسناد و فرهنگ وطن پرداخت.
“یادگارهای یزد“، کتاب گرانسنگی که در دو جلد و سه مجلد و بیش از دو هزار صفحه، شرح حال و توصیف آثار و ابنیه مختلف یزد را در برمیگیرد، مهمترین اثر یزدشناسی این استاد برجسته است.
او در این کتاب نشان میدهد که تقریباً از تمام آبادیهای مهم استان یزد و آثار و ابنیه شان بازدید کرده و همهی دیدهها و شنیدههای خود را با وسواس کمنظیر علمی در این کتاب ارزشمند ثبت کرده است.
اما کارنامه علمی افشار تنها به این تک کتاب خلاصه نمیشود، بلکه حاکی از قریب ۳۰۰ عنوان کتاب تالیفی و تصحیحی، ۱۲۱ مقدمه بر آثار دیگران، سردبیری ۱۰ مجله ماندگار، عضویت در ۳۲ شورا و انجمن ایرانی و جهانی در حوزه کتاب، تاریخ، نسخهپژوهی و شرقشناسی، نظارت بر انتشار ۱۹ مجموعه، نگارش حدود دو هزار مقاله و گزارش کوتاه و بلند به زبان فارسی و ۶۴ مقاله به زبانهای دیگر و یادآوری هزار نکته از تازهها و پارههای ایرانشناسی است.
با این توصیف، نابجا نیست اگر بگوییم مرحوم افشار کسی است که کارنامه او به تنهایی، بر عملکرد بسیاری از مراکز تحقیقاتی پیشی میگیرد و او خود یک نهاد علمی و پژوهشی است؛ هم از حیث تکثر و تنوع آثار و هم از جهت دقت و وسواس علمی و هم به واسطه تاسیس بنیان های نو در سنت ایرانشناسی و کتابشناسی، تاریخنگاری و … .
همزمان با نودمین زادروز این اسطوره ایرانشناسی در میزگردی با حضور چهره های فرهنگی و ادبی کشور و استان بر آن شدیم تا بیشتر با ویژگیهای شخصیتی و دستاوردهای این چهره علمی سرشناس یزدی آشنا به ویژه نقش و تاثیر وی در تدوین تاریخ و فرهنگ یزد آشنا شویم.
پیشینهی خانوادگی افشارها
“حسین بشارت” از پژوهشگران وشخصیتهای معتمد یزدی در این میزگرد راجع به خاندان افشارها گفت: جامع مفیدی در این باره از “بهتاش خان افشار” یاد میکند ولی آنچه دکتر “محمود افشار” در این باره قید میکنند یادکرد از “آشور افشار” است که جد بزرگشان بوده ولی از قبل آن اظهار بی اطلاعی میکند.
وی با اشاره به این که “محمدصادق افشار” یکی از تجار سرشناس یزد در زمان خود بوده است، وی را فردی روشنبین خواند به نحوی که او به جای این که با ایجاد تجارتخانهای در خارج از کشور فرزندش را در این حوزه مشغول کند، او را به سوئیس میفرستد تا در آنجا تحصیل کند که نتیجه این روشنبینی نیز پرورش محمود افشار و سپس ایرج افشار بوده است.
بشارت در ادامه خاستگاه و محله ایرج افشار را در منطقه واقع در پشت مسجد جامع یزد ذکر کرد: این خاندان، خانه ای نیز در این منطقه داشتند که به عنوان مدرسه تعلیمات اسلامی افشاری واگذار کرده بودند و مدیریتش را در آن زمان مرحوم وزیری برعهده داشت.
دکتر “علی اکبر جعفری” مدرس دانشگاه نیز در این باره گفت: خاندان افشارها از خاندانهای بزرگ در یزد بودند که مرحوم خلخالی در کتاب تذکره شعرای ایران در ذیل نام ایرج افشار آورده است؛ خانواده افشار از خاندان بزرگ و مشهور این ناحیه هستند که به گواه تاریخ عالم آرای عباسی، چند تن از سرداران و سرکرده های آنها در دوره پادشاهی شاه طهماسب و شاه عباس بزرگ در شهر یزد حاکم و والی بوده اند و محلهای در یزد به نام آنهاست.
“حسین مسرت” از پژوهشگران فرهنگ عامه یزد هم به نقل از مرحوم دکتر باستانی پاریزی از کوچ خاندان افشارها از خراسان به یزد و کرمان سخن گفت.
دکتر “اصغر دادبه” چهره ماندگار عرصه ادبیات عرفانی و فلسفه اسلامی کشورمان و مدیر گروه ادبیات دائره المعارف بزرگ اسلامی نیز در این میزگرد، نکته حائز اهمیت در مورد کوچ افشارها به یزد را وجود جاذبه های یزد برای تجارت و زندگی آنها در این دیار دانست و در زمینه گفت: شهر یزد از هر نگاهی یک شهر کهن و دارای فرهنگی اصیل بوده است به نحوی که قبلا یا زندان این شهر، زندانی نداشت یا اگر داشت نیز یزدی نبود. اصولاً امنیت شهر یزد به این نحو بود که حتی تا سال ۱۳۳۹ که بنده در یزد ساکن بودم، مردم دوچرخه هایشان را در شهر با خیال راحت رها میکردند و در خانه ما معمولاً باز بود و بیانگر این است که شعارهایی که امروز در مورد برخی شهرهای اروپایی با آن نظام مسلط اداری امروز گفته میشود، زمانی به دلیل وجود فرهنگ و تربیت مردمان یزد در این دیار وجود داشته است.
ایرج افشار؛ پرتلاش و کم آزار
دکتر دادبه سپس به دو ویژگی سرآمد استاد افشار اشاره کرد: یکی این که اهل سرعت عمل و کار و تلاش فراوان بود که نشات گرفته از این ویژگی یزدیهاست به نحوی که امروز نیز هنوز این شاخصه را میتوان در بین کهنسالان یزدی مشاهده کرد.
دیگر ویژگی استاد نیز علی رغم پرکار بودن و در نوردیدن عرصه های مختلف علمی، کم آزاری اش بود، به نحوی که وی کم آزارترین دانشی مردی بود که در تمام این سالها که بر جامعه علمی ما گذشت، تنها از وی فیض و دانش تراوید و هیچ کس از او گلایه ای نداشت. فرهنگ مدارا و کم آزاری و کار جدی و ثمربخش موجود در یزد باعث شد تا خانواده افشار که به قصد تجارت به این شهر آمده بود، به خانواده ای فرهنگی تبدیل شود و فرزند این تاجر موفق به سمت تحصیل و علم آموزی هدایت شود.
این نوع تربیت در ایرج افشار به وضوح قابل مشاهد بود به نحوی که وی جلوه کاملی از یک یزدی فرهنگور پرتلاشی بود که بطالت و وقت گذرانی بیهوده در قاموسشان جایی ندارد. و از هر حداقل امکانات حداکثر بهره وری را فراهم می کنند. افشار هیچگاه درنگ نداشت. دائما در حال جمع آوری فرهنگ عامه و تدوین آنها بود وی پیرو سرعت بود که البته عاری از دقت هم نبود و این نیاز جامعه فرهنگی بود که کارهای بر زمین مانده فراوانی دارد.
شکلگیری بنیان هویتی افشار در یزد
“عبدالعظیم پویا” از پژوهشگران یزدی با بیان این که بن مایه های مدنی رفتار و کردار ایرج افشار، شناسنامه ای آبرومند برای یزدیهاست و در مورد خصلت کم آزاری یزدیها به بخشی از پایان نامه دکتری مردمشناسی “سان لی” از محققان سوئیسی در مورد شهر میبد اشاره کرد و گفت: وی در پایان نامه خود مینویسد هر چند در ابتدای اقامت یکساله ام در این دیار، نگران وسایل رفاهی و اقامتم در این شهر بودم، ولی در این مدت حتی یک نزاع هم روی نداد و این شهر تنها یک پلیس داشت که آن هم در اکثر اوقات نبود و هیچ اتفاقی نیز در مدت نبودنش، روی نمیداد.
اصولاً شهر یزد شهر تجارت است چرا که لازمه تجارت موفق، امنیت و آرامش است ولی متاسفانه این شهر محل مناسبی برای رشد و فعالیتهای فرهنگی نبوده است و لذا این سوال مطرح میشود که اگر ایرج افشار در یزد پرورش یافته بود نیز به این همه افتخار دست مییافت؟ یا این که بالندگی فرهنگی و پرورشی افشار در خارج از یزد روی داده است.
البته دکتر دادبه در این مورد این نکته معتقد است که نهالها در گلخانه تولید میشود ولی باید در جایی دیگر خارج از گلخانه رشد یابد تا به درخت تبدیل شود و قطعاً این موضوع در مورد افشار نیز صادق است.
افشار از نگاه یکی از شاگردانش
دکتر “فریبا افکاری” کارشناس فهرستنویسی نسخ خطی دانشگاه تهران و عضو گروه نسخهشناسی فرهنگستان هنر نیز در مورد استاد افشار گفت: سخن گفتن در باب ایرج افشار از همه حیث مشکل است به خصوص از این حیث که دانشجو و شاگرد ایشان باشم.
وی که از سال ۱۳۶۸ در کلاسها ایرج افشار در بخش نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشکاه تهران حضور داشته است، گفت: استاد افشار، بنیانگذار رشته کتابداری به عنوان قدیمیترین گروه کتابداری در ایران در دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۶ بودند که همیشه تا لحظه های آخر عمر درمورد آن دلسوزی و مراقبت داشتند.
افکاری در این باره به ارتباط مستقیم افشار در تامین منابع دیداری و شنیداری و چاپی و نسخ خطی، چاپ سنگی و همه موارد در دانشگاه تهران اشاره کرد و گفت استاد افشار در حوزه خرید و فروش و تقوم و قیمت گذاری نسخ خطی یگانه بود.
استاد افشار، مشاور بزرگترین مراکز تحقیقاتی جهان برای تامین نسخ خطی بود، از تیما به عنوان بزرگترین انجمن نسخ خطی تا مجموعه موسسات تحقیقاتی الفرقان در لندن.
به گفته خانم افکاری، افشار بی منت در کتابخانه دانشگاه حضور مییافت و ریالی در ازای اقداماتش که عرفاً و قانوناً مرسوم بود، دریافت نمیکرد و برای نسخه های خطی که به دست مجموعه داران گردآوری میشد، قیمتگذاری میکرد. نام افشار کافی بود تا تمام مجموعه داران اعتماد کنند و مجموعه خود را در اختیار کتابخانه دانشگاه قرار دهند.
افکاری یکی از اقدامات افشار در مدت حیاتش را برگزاری اولین دوره نسخ خطی کشور در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران ذکر کرد و گفت: استاد افشار، حق بسیار بزرگی بر گردن کتابداری ایران در حوزه آموزش این رشته دارد چرا که هنوز هم بسیاری از اساتید به فراگیری این رشته به روش استاد – شاگردی و سینه به سینه معتقد هستند ولی به پیشنهاد دکتر افشار و تامین مدارک و منابع درسی آن، این گروه آموزشی تاسیس شد.
افکاری که اخیراً برگزیده دومین جایزه گنجینه پژوهشی زندهیاد ایرج افشار شده است، تاکید کرد: اعتقادی که ایرج افشار به آموزش نسل آینده داشت، یکی از بزرگترین امتیازات و تفاوتهای افشار با دیگر معاصران خودشان بود. وی استاد افشار را از پرکارترین، پرمطالعه ترین و پر نویس ترینها در همه حوزه های ایران شناسی، کتابداری، نسخه شناسی، مجله نگاری، و گلگشت در وطن خواند.
تلاش برای ارتباط با ایرانشناسان جهان
افکاری در مورد خاندان افشار نیز اظهار کرد: جالب است که همه این خاندان به نحوی نام آور هستند به طوری که “خسرو افشار” برادر ایشان، ابریکار ماهر و متخصصی بود و اولین مقاله در مورد کاغذ ابری که اصالتاً ایرانی است را نوشت ولی امروز کشور ترکیه این حوزه را منتسب به خود میداند. “ساسان افشار” در حوزه کتابهای نفیس تخصص دارد و مرحوم “بابک افشار” صاحب یک کتابفروشی بود که محفل و پاتوق بزرگان ایران بود و ایرج افشار با فوت وی، مجموعه مقالاتی در مورد کتابفروشیهای ایران فراهم کرد و در قالب دو جلد کتاب با نام “کتاب فروشی” چاپ کرد و از این طریق نام تمام کتابفروشیهایی که از یاد رفته بودند را زنده کرد.
استاد افشار رابط بین نسخه شناسان و ایرانشناسان جهان بود و با همه آنها از هر کشور و زبانی در ارتباط مستقیم بود و زمانی که در حوزه های بین المللی وارد میشد، شمع آن محفل بود. استاد ایرج افشار، باب جدیدی را در نسخه شناسی فارسی که تا آن زمان به زبان عربی و یا غیرفارسی بود، به روی همگان گشود و ویژگیهای خاص زبان فارسی را در نسخه شناسی به جهانیان معرفی کرد.
وی در اشاره به اخلاق علمی افشار گفت: استاد تاکید داشت که عکس و تصویر نیز همانند مقاله باید به منبع آن ارجاع شود که این به معنای به روز بودن و قدردان بودن وی بود ولی متاسفانه امروز این خلا در استنادها دیده میشود.
افکاری با ذکر خاطره ای از ایرج افشار در مورد اعتقاد قلبی و اخلاقی وی به کارش گفت: زمانی که ایشان در بیمارستان بستری بودند، کتاب “فهرست نسخه های خطی سلطنتی اتریش” ایشان به عنوان کتاب سال شناخته شد و ایشان تمام جایزه مالی آن را به برای خرید نسخ خطی برای دانشگاه تهران اهدا کردند.
نگاه ویژه افشارها به نهاد وقف
یکی از اقدامات بزرگ فرهنگی خاندان افشارها در یزد، ترویج سنت حسنه ملی و دینی وقف با موقوفاتی بود که در یزد و نیز تهران برای توسعه آموزش ابتدایی و آموزش عالی برجای گذاشته اند که همچنان نیز ساری و جاری است.
به گفته علی اکبر جعفری، محمود افشار در سال ۱۳۳۷ با وقف املاک و رقبات بسیار در یزد، تهران، شمیران و شهر ری، بنیاد موقوفات افشار را بنیان نهاد که تا امروز با هدف “فعالیتهای فرهنگی به منظور تعمیم و گسترش زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی” به کار خود ادامه داده است و کوششهای ارزشمندی چون انتشار دهها کتاب در بارۀ تاریخ و فرهنگ ایران و زبان و ادب پارسی، اهدای جوایز سالانه به استادان و پژوهشگران حوزۀ ایرانشناسی، ساخت مدرسه، بخشش زمین به آموزش و پرورش و دانشگاه و همکاری مجدانه با مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا را در کارنامه دارد.
ایرج افشار از چنین پدری زاده شد و در چنین محیطی بالید. ثروت خانوادگی نیز مجالی فراهم کرد که رها از دغدغه معیشت، عمر خویش را وقف پژوهش در تاریخ و فرهنگ و ادب ایران کند. این که در ۱۹ سالگی و پیش از پایان دورۀ دبیرستان از سوی پدر به مدیریت مجلۀ آینده گمارده شد، نشان میدهد که آموختههای علمی و ادبیاش در آغاز جوانی درخور توجه بوده است و از آن زمان که تلاش دانشی خود را آغاز کرد تا همین ایام واپسین حیات از کوشش وکاوش علمی دمی فرو گذار نبود و بیش از ۶۵ سال در ساحتهای علمی گوناگون کوشید و به نیکی حق مقام هریک را به جا آورد.
در واقع نهادهای مدنی که امروز از آنها به عنوان بنیانهای جامعه مدرن یاد می شود در جامعه ما بیسابقه نیست و یکی از این نهادهای مدنی که کارکردهای فرهنگی-اقتصادی فراوانی دارد، نهاد وقف است که دکتر افشار به پشتوانه این نهاد پرسابقهی فرهنگ ما، بنیان یک موقوفه فاخری را گذاشته که در خدمت توسعه و تقویت زبان فارسی است و فرزندش ایرج افشار نیز با تاسیس گنجینه افشار سپرده به مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و جایزه سالانه آن فرهنگ وقف علمی و آموزشی را توسعه داد.
دکتر دادبه نیز در این باره گفت: هر چند برخی نهادهای مدنی امروز با اسمها و ژستهای تازه معرفی میشود، ولی اساساً همه مسائل و موضوعات دارای پیشینه و سابقه است. خاندان افشار بخشی از اموال خود را به صورت وقف و خیریه مدنی به شکل مدرن و جدید در اختیار نیازهای امروز جامعه قرار دادهاند، به نحوی که امروز در دایره المعارف بزرگ اسلامی بخشی از این موقوفه به اهدای جایزه و حمایت پایان نامه های حوزه کتابداری و بخشی نیز به زبان شناسان فارسی برجسته در سراسر دنیا اختصاص یافته است.
به اعتقاد وی، قطعاً این گونه اقدامات نتیجه پایه ریزی بنیادهای فرهنگی و مذهبی نیاکان ماست و به رفتارهای انسانی و کارهای نیک آنها به صورت های مختلف بازمی گردد، حتی پژوهشهای یزدشناسی ایرج افشار نیز به نوعی بازگشت به اصل خود است که وی را به ادای دین در قبال فرهنگ این دیار واداشت.
تحقیقات و تالیفات افشار در مورد یزد
حسین مسرت با اشاره به تولد افشار در مهرماه ۱۳۰۴ از خانوادهی یزدی دکتر “محمود افشار یزدی” و “نصرت برازنده یزدی”، گفت: افشار همواره و از کودکی در بیشتر سفرهایی که پدر به یزد داشت، همراه وی راهی این شهر تاریخی میشد و خود نیز بعدها همسری یزدی گرفت. عشق و علاقه او به زادگاه پدری اش، تا واپسین دم زندگانی در جانش شعله میکشید و هر ساله در گذر سفرهایی که به جنوب و شرق کشور داشت، از یزد میگذشت و چند روزی در این دیار میماند. انگار هر چه این شهر را میدید، بازهم کم بود و در هربار دیدن چیزی جدید را در آن مییافت. همیشه مهمانان خود را از سراسر ایران و جهان، از یزد میگذارند تا با معرفی شهر خود به داشته های فرهنگی اش ببالد و این شور و شوق به شهر یزد در تک تک آثار فراوانی که درباره یزد نوشته است هویداست.
به گفته این محقق یزدی، نخستین اثر تالیفی ایرج افشار در باره یزد، دوره جامع و ارزشمند “یادگارهای یزد” است. دومین کار تالیفی افشار که نشان از کوششهای ۴۰ ساله وی در راه گردآوری آن دارد “واژه نامه یزدی” است. افشار در مورد این کتاب مینویسد که جرقه این کار را مقالات صادق هدایت مندرج در مجله سخن در ذهن او زده است اما به صورت جدی از سال ۱۳۲۹ به گردآوری آن دست زده و در این راه نیز از کمک و یاری بسیاری از یزدیها بهره برده است.
سومین کار تالیفی – تحقیقی او در باره یزد، گردآوری و تدوین دورهی پنج جلدی “یزدنامه” است که متاسفانه دو جلد آن به چاپ نرسید و در بردارنده تمامی گفتارهای او در باره یزد و گلچینی از گفتارهای کهنه و نو دیگران در موضوعات گوناگون در مورد یزد است.
استاد افشار در مدت ۶۰ سالی که به صورت جدی در کار پژوهشهای ایران شناسی بوده است، آثار زیادی را در حوزه تاریخ، فرهنگ و ادب یزد، تصحیح، گردآوری و تالیف کرد که فهرست درازی را در برمیگیرد به نحوی که بنا بر فهرست چاپ کرده ها 125 مقاله در مورد یزدشناسی داشته و ۳۵ کتاب نیز در این حوزه چاپ شده است.
“تاریخ جدید یزد” احمدبن حسین بن علی کاتب یزدی، “تاریخ یزد” جعفربن محمد بن حسن جعفری، “جامع الخیرات” سید رکن الدین حسینی یزدی، “جامع جعفری” در مورد تاریخ یزد در دوارن نادری، زندی و عصر سلطنت فتحعلی شاه، “جامع مفیدی” محمد مفید مستوفی بافقی، “دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی“،”سعادتنامه یا روزنامه غزوات هندوستان” غیات الدین علی یزدی، “فرخ نامه” ابوبکر مطهر بن محمد جمالی یزدی، “یزد در اسناد امین الضرب“، “منشآت” و “منظومات” شرف الدین علی یزدی، نیز از جمله کتابهای چاپ شده به کوشش ایرج افشار است.
علاوه بر چاپ کتابهای “تاریخ اولاد تیمور” و کتاب مرحوم دکتر محمدی بیانی در مورد ابن شهاب یزدی که به همت گنجینه حسین بشارت بعد از فوت استاد به چاپ رسیده است، کتاب دیگری از ایرج افشار نیز به نام دفتر خاطرات با عنوان “این دفتر بی معنی” نیز به کوشش علی دهباشی در دست چاپ است.
پیشنهاد نامگذاری خیابانی در یزد به نام افشار
دکتر دادبه در پایان این میزگرد ذکر چند نکته را ضروری خواند و گفت: نکته اول این است که بین دانستن و باور داشتن تفاوت است چرا که بسیاری از افراد چیزهایی را میدانند ولی به آن باور ندارند، لذا لقلقه زبان باقی میماند و حرکتی از ناحیه این دانسته هایشان ، انجام نمیشود ولی افشار عالم عامل بود.
وی همچنین با بیان این که آثار اشخاص همیشه نوشتارهایشان نیست بلکه مهمتر از نوشتارهایش چیز دیگری است، زمانی که یک موسسه علمی میخواست به اقبال لاهوری لقب «سر» اعطا کنند. وی دست معلمش را که پیرمرد نزاری بود گرفت و به آن مجلس برد و خواستار دادن این لقب به وی شد. وقتی علت را از این خواسته جویا شدند، گفت: یکی از آثار این پیرمرد ، من هستم. لذا مهم ترین اثر یک معلم خوب، شاگردان خوب است. آثار بااهمیت افشار فارغ از کتابها و مقالاتش شاگردان تاثیرگذاری نظیر خانم دکتر افکاری و اقای مسرت و…. است که اکنون در غیاب او راه او را ادامه می دهند.
دادبه در پایان نیز ابراز امیدواری کرد که مسئولان شهر یزد متوجه شوند که کمترین کاری که میتوانند در قبال خدمات این دانشمند برجسته برای شهر یزد انجام دهند، نامگذاری یکی از خیابانهای اصلی این شهر به نام ایرج افشار است و اگر چنین نکنند، از ارج و قدر آن بزرگمرد چیزی نمی کاهد اما قدرناشناسی مسئولان را ثبت تاریخ می کند.
—————–
*با اندک ویرایش و تلخیص