راهنمای کتاب

Search
Close this search box.

ریشه های پیش از اسلام “اندیشه ایرانشهری” روشن نیست

حسن انصاری

یکی از مهمترین مشکلات در نظریه اندیشه سیاسی ایرانشهری ‌آن طور که آقای دکتر سید جواد طباطبایی آن را صورتبندی کرده این است که ارتباط مبانی و عناصر فکری این پرسمان فکری سیاسی با ادبیات پیشا اسلامی روشن نیست. ادعای ایشان این است که نظریه سیاسی ایرانشهری تداوم اندیشه سیاسی ایران پیش از اسلام است که پس از اسلام مایه تداوم هویت فرهنگی ایران و عامل وحدت بخش فرهنگی و سیاسی و ملی آن بوده است. خوب. ما چگونه می توانیم آنچه در ادبیات سیاستنامه ای در دوران ایران اسلامی ارائه شده را در استمرار اندیشه پیش از اسلام بدانیم؟‌

آیا نباید مراجعه به تاریخ سیاسی ساسانیان (و البته آقای طباطبایی سابقه آن را تا هخامنشیان هم مدعی می شوند) مورد توجه قرار گیرد؟ آیا نباید ادبیات دینی و سیاسی به زبان های اوستایی و پهلوی را مورد مراجعه قرار دهیم؟ آیا نباید انحای مختلف تداوم عناصر فرهنگی و سیاسی ساسانی را پس از حمله اعراب و تا دوران شکل گیری زبان فارسی و ادبیات کلاسیک فارسی نشان دهیم؟ آیا نباید دقیقاً نشان دهیم چه مبانی نظری در اندیشه سیاسی سیاستنامه ای وجود دارد که مستقیماً و با ذکر شواهد ریشه اش به ادبیات دینی و سیاسی ما قبل اسلام در ایران می رسد؟

آیا تنها مراجعه به نامه تنسر به گشنسب (که ریشه ای پهلوی داشته) و یا کارنامه اردشیر پاپکان به نظر شما برای این منظور کافی است؟ نه آیا باید دید کجای اندیشه کسانی مانند ابن مقفع و یا نوشته های خداینامه ای و آیین نامه ای حقیقتاً به ادبیات پهلوی باز می گردد و کجای آن تنها در شمار ادبیات منحولی است که به دلائلی سیاسی و فرهنگی در سه چهار قرن نخست و در طول جریان شعوبی گری به ایران و فرهنگ ایرانی منسوب شده است؟

نه آیا باید برای شناخت فرهنگ سیاسی ماقبل اسلام نه تنها به ادبیات اوستایی و پهلوی که باید به منابع دیگر سریانی و مانوی و حتی مسیحی ما قبل اسلام ایران نیز مراجعه کرد؟ نه آیا باید به سکه ها و نوشتجات ضرب شده بر روی آنها و به سنگ نوشته ها مراجعه کرد تا اندیشه سیاسی حاکم در دوران ما قبل اسلام در ایران را شناخت؟ یا عناصر فکری و نهادهای سیاسی و اداری دوران اسلامی در تداوم دوران ساسانی را معاینه نشان داد؟

آنچه آقای طباطبایی تحت عناوینی مانند عدالت و یا مقام ظل اللهی پادشاه و از این قبیل مطالب به عنوان نمادهای اندیشه سیاسی ایرانشهری یاد می کنند در ادبیات سیاسی همه اقوام و ملل کم و بیش به صور مختلفی وجود دارد. بسیاری از این مضامین را اصلاً در ادبیات ادیان کتاب مقدس و از جمله در خود قرآن می بینیم. بخش های زیادی هم در کتاب ایشان بیشتر تحت مقوله اخلاقیات جا می گیرد و ارتباط آنها با اندیشه ایرانشهری اصلاً بحث نشده است.

مراجعه به اوستا و یا یکی دو متن پهلوی بدون مراجعه ای دقیق و بحثی همه جانبه در این زمینه روشن است که نمی تواند بحثی علمی و پژوهشی تاریخی قلمداد شود. اگر مقصود زبانی است که سیاستنامه ها در این زمینه به کار گرفته اند (زبان فارسی که ایشان مکرر بر آن تأکید می کند) باید گفت ادب سیاستنامه ای پیش از آنکه به زبان فارسی عرضه شود به چندین قرن پیشتر به زبان عربی عرضه می شد و عیناً همان مضامین و بالاتر از آن را مطرح کرده است. آنجا هم که به مأثوراتی از اردشیر و انوشیروان استناد می شد می دانیم که آن مأثورات نخستین بار در طی ادبیاتی منحول به زبان عربی صورتبندی شد. گرچه طبعاً ریشه های پهلوی خاص خود را داشت که متأسفانه در کتاب آقای طباطبایی مورد مطالعه همه جانبه قرار نگرفته است.

درباره ابن مقفع و سهم او و ابعاد فکری سیاسی کلیله و دمنه در ادب سیاسی ایرانی تاکنون بسیار نوشته شده، چه به زبان های اروپایی و چه به زبان عربی. کما اینکه تاکنون بسیار نوشته اند درباره ابعاد مفهومی سیاسی نوشته هایی مانند آیین نامه ها و کتاب التاج ها و اندرزنامه ها. در فهرست منابع کتاب آقای طباطبایی به بیشتر این پژوهش ها ارجاعی داده نشده و آنچه ایشان در این زمینه خاص نوشته ناظر به این نوع پژوهش ها نیست.

اینجاست که معتقدم آنچه ایشان در این خصوص نوشته تاریخنگاری نیست، روایتی است آزاد و قرائتی است شخصی از متون مرتبط.

————————————
*این نقد که آقای طباطبایی از ریشه های قدیم اندیشه های ایرانشهری صحبت نکرده تا حدی وارد است ولی منحول نامیدن ادبیات گسترده این حوزه پس از اسلام نه منصفانه است نه تحقیق آن را تایید می کند. – م.ج

همرسانی کنید:

مطالب وابسته